دولت چهاردهم چالشهای مرزی را جدی بگیرد (۳)
لزوم درک واقعیتهای امنیتی-سیاسی شرق و شمال غرب کشور
در دو یادداشت قبل درباره بحرانهای موجود در روابط ایران و غرب و نقش اسرائیل در آن گفته شد. ذکر شد که اسرائیل همه تلاش خود را کرده است تا اولویت ایران شود و تهران به تعامل با آن مجبور شود و اکنون نمیخواهد بهراحتی از این مسئله بگذرد.
در دو یادداشت قبل درباره بحرانهای موجود در روابط ایران و غرب و نقش اسرائیل در آن گفته شد. ذکر شد که اسرائیل همه تلاش خود را کرده است تا اولویت ایران شود و تهران به تعامل با آن مجبور شود و اکنون نمیخواهد بهراحتی از این مسئله بگذرد. برای همین در هرگونه توافقی میان ایران و غرب قطعا اسرائیل به دنبال منافع خود میگردد و اجازه نمیدهد بدون توجه به منافعش میان ایران و غرب توافقی انجام شود. به عبارتی دیگر تمام تلاش خود را خواهد کرد تا غرب به سمتی نرود تا آنچه در سال ۲۰۱۵ روی داد و به برجام انجامید، مجددا میان ایران و غرب تحقق یابد. اما از این موضوع که بگذریم، ایران با چالشهای جدی دیگری نیز روبهروست. جدیترین چالش پیشروی ایران مشکل ناامنی در مرزهای شرقی کشور است. بعد از سقوط کابل و به قدرت رسیدن طالبان، سیل عظیمی از مهاجران روانه کشورمان شدند که بیشک مشکلات مهم امنیتی برای ما ایجاد کردهاند. البته منظور این نیست که حضور اتباع افغانستانی در ایران فینفسه تهدید است، بلکه منظور این است که حضور بیضابطه و خارج از کنترل آن دسته از اتباع افغانستانی که خود مولد ناامنی هستند، میتواند برای ایران مشکل ایجاد کند. آن دسته از افغانستانیهایی که سوابق نظامی و امنیتی دارند و با آمدن به ایران میتوانند در داخل کشور دیاسپورایی علیه منافع ملی، فرهنگ عمومی و ساختار امنیتی-اجتماعی ما ایجاد کنند و برای کشورمان مزاحمت ایجاد کنند. برخی گزارشها حاکی از آن است که برخی روستاهای شرقی کشور ما تماما در کنترل اتباع افغانستانی درآمده است. اگرچه بخشی از مسئولیت این موضوع برعهده وزارت کشور است اما مسئولیت بخش دیگری از آن نیز به وزارت امور خارجه بازمیگردد که در تعامل مداوم با دولت حاکم بر افغانستان باید برای اتباع افغانستانی که خارج از ضابطه و به طور قاچاق وارد خاک کشورمان شدهاند و در مناطقی بهویژه استانهای شرقی، مشکلاتی را به وجود آوردهاند، فکری کند و از تداوم این وضعیت جلوگیری کند. در دو سال گذشته ما شاهد حوادث تلخ تروریستی در استانهای سیستانوبلوچستان، خراسان، فارس و کرمان بودهایم که عامل اصلی آن کسانی بودند که از طریق افغانستان به داخل خاک کشورمان نفوذ کردند و مسبب آن حوادث تلخ شدند. ایران باید ضمن ایجاد محدودیت برای ورود اتباع غیرقانونی به داخل کشورمان از مرزهای شرقی، دغدغههای امنیتی خود را نیز به کشورهای همسایه منتقل کند و برای رفع این دغدغهها آنها را تحت فشار بگذارد. درعینحال با پاکستان، دیگر همسایه شرقیمان که در سالهای اخیر گسترش روابط خوبی را با آن شاهد بودهایم، به تعاملات سازنده و عمیقتر وارد شود و همکاریها با آن در همه حوزهها را گسترش دهد. موضوع دیگری که میتواند دستگاه دیپلماسی کشور را تحت فشار بگذارد، بروز جنگ در مرزهای شمال غربی کشور است. هنوز اختلافات جمهوری آذربایجان و ارمنستان حل نشده و هر آن احتمال بروز جنگ میان دو کشور وجود دارد. البته اقدامات خوبی برای توقف درگیریها از طرف باکو و ایروان انجام شده اما اختلافات به گونهای عمیق است که هر آن احتمال توقف پیامهای صلحطلبانه و اتخاذ رویکرد خصمانه از سوی دو طرف وجود دارد. ایران نسبت به مرزهای خود با ارمنستان حساس است و این حساسیت را در مناسبتهای مختلف به طرفهای ذیربط منتقل کرده است، اما برخی از طرفهای خارجی یا حساسیتهای ایران را درک نمیکنند یا نمیخواهند درک کنند، و هر دفعه که احساس کردهاند ایران در موقعیت ضعف قرار گرفته، تلاش کردهاند این حساسیتها را نادیده بگیرند و مجددا خواستههای خود را بیتوجه به هشدارهای ایران پررنگ کنند؛ ازجمله این موضوعات کریدور زنگزور است که ایران آن را خط قرمز خود دانسته و مخالفت صریح خود را با آن اعلام کرده و در مقابل کریدور ارس را پیشنهاد داده است. جمهوری آذربایجان با پشتوانه ترکیه، عضو مهم ناتو، بارها تلاش کرده که حساسیتهای ایران را نادیده بگیرد و هر بار این موضوع را پررنگ کند. آذربایجان هر وقت احساس کرده ایران در موضع قدرت است و به آن فشار میآورد، دالان زنگزور را به کناری میگذارد اما همین که احساس میکند ایران در موضع ضعف است یا در مقطعی توجهی به این موضوع ندارد یا کشوری قدرتمند را میتواند پشت سر خود بیاورد تا مجددا این موضوع را مطرح کند، دوباره زنگزور را روی میز میگذارد، مانند اتفاقی که بهتازگی در سفر ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، به باکو رخ داد و سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، ادعا کرد که تنها مخالف راهاندازی دالان زنگزور ارمنستان است. دیپلماسی ایران در برابر مسئله قرهباغ باید به گونهای باشد که جزئی از مشکل نباشد درعینحال که منافعش از طرف کشورهای ذیربط تأمین و مصالحش در نظر گرفته شود. در یک سال اخیر و بعد از حمله به سفارت آذربایجان در تهران که به تیرگی شدید روابط ایران و آذربایجان انجامید، دولت شهید رئیسی و شخص شهید امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه سابق کشورمان، تلاشهای بسیاری را برای حل این مشکل انجام دادند و سعی وافری کردند تا اختلافات حل شود و تهران و باکو مجددا به مسیر همکاری و دوستی و حسن همجواری بازگردند. در سایه این مناسبات ایران توانست تا اندازهای نگرانیهای آذربایجان را رفع کند و باکو را به قبول حساسیتهای تهران مجاب کند. در روزهای ابتدایی آغاز به کار دولت چهاردهم سفارت آذربایجان در تهران بازگشایی شد. درحالحاضر روابط دو کشور محتاطانه رو به گسترش است. دیپلماسی دولت چهاردهم باید فرصت را غنیمت شمرده و اجازه ندهد دوباره روابط دو کشور تیره شود. دولت چهاردهم باید وضعیت حساس قرهباغ را در نظر داشته باشد و با درایت اوضاع جاری در آنجا را مدیریت کند. درحالیکه اسرائیل و ناتو حضوری فعال در این حوزه دارند و هر دو در هر دو کشور ارمنستان و آذربایجان حضوری تأثیرگذار دارند، باید هوشیاری بالایی به خرج داد و اجازه نداد که وضعیتی پیش بیاید که قرهباغ به بحرانی برای ایران تبدیل شود؛ بحرانی که بیشک هم ناتو و هم اسرائیل برای ایجاد آن مشتاق هستند.