وفاق ملی و اجتماعیشدن دولت
بررسی الگوهای کلمات در سخنان پزشکیان
رئیسجمهور کشورمان در سخنان خود در مناسبتهای متفاوت به موضوع وحدت، انسجام داخلی و وفاق ملی اشارههای مکرری دارند. مصادیق متناظر با این کلمات در همه موارد یکسان و مشابه است.
پویا نعمتاللهی-دکترای علوم ارتباطات اجتماعی: رئیسجمهور کشورمان در سخنان خود در مناسبتهای متفاوت به موضوع وحدت، انسجام داخلی و وفاق ملی اشارههای مکرری دارند. مصادیق متناظر با این کلمات در همه موارد یکسان و مشابه است. احتمالا رئیسجمهور به خوبی میداند که تکرار آنها برای مخاطب ایرانی نوعی آزاردهندگی ایجاد میکند. گویی ایشان غیر از بازگویی این واژگان، حرف دیگری برای گفتن ندارد. از سوی دیگر، رویآوردن به این وفاق میتواند به معنای دستشستن از برخی معیارها و تندادن به ضوابطی باشد که چندان مورد قبول قاطبه رأیدهندگان به او نیست. اکنون پایگاه رأی آقای پزشکیان میتواند این سؤال را مطرح کند که وحدت مذکور با چه کسانی، با چه هدفی و برای تحقق چه نتیجهای در دستور کار قرار دارد؟ به نظر میرسد موضوع را میتوان از منظر ایده اجتماعیشدن دولت نیز بررسی کرد.
به قول هابرماس، دولت تلاش میکند تا از طریق تدوین سیاستهای اجتماعی، بقا و مشروعیت خود را تضمین کند.
دولت چهاردهم برنامههای بزرگی را در دست اجرا قرار خواهد داد که پیشبرد آنها صرفا از طریق اجتماعیشدن دولت صورت خواهد گرفت.
نظام حاکم بر کشور به درستی متوجه بود که از طریق بازتوزیع عادلانه منابع در جامعه میتواند به برقراری عدالت اجتماعی و آنگاه تأمین مشروعیت خود اقدام کند. مفهوم وفاق ذیل چنین تدبیری مطرح شد.
آیا مفهوم وحدت و وفاق راهی برای شکستن سدها و موانع است یا عرصهای برای گریختن از دست رقیب؟
اهمیت این سؤال در این است که با همین رویکرد و با حمایتهای رهبری معظم انقلاب، برخی عناصر تندرو خلع سلاح شدهاند. آنچه با عنوان وفاق خوانده میشود، نوعی اجتماعیشدن هرچه بیشتر دولت است. برنامههای بزرگ یا همان جراحیها نیاز به کسب حداکثر موافق و همراه دارد و لذا چینشهای مقامات در کابینه نیز بر همین مبنا صورت گرفت.
به لحاظ فلسفی میتوان موضوع را از طریق اندیشه دلوز در نسبت با مفهوم تاساندازی در نزد نیچه توضیح داد.
ژیل دلوز، متفکر بزرگ فرانسوی (متوفی در ۱۹۹۵) از برجستهترین فیلسوفهای معاصر است که در ایران نیز آثار متعددی از او ترجمه و در نزد اهالی اندیشه کاملا شناختهشده است. نیچه معتقد است اندیشهورزی نوعی بازی و رقص است؛ دلوز از این استعاره بهره گرفته و میگوید اندیشیدن بهمثابه انداختن یک تاس است.
وقتی ما تاس را میاندازیم، حسب قوانین احتمالات نوعی ضرورت حاکم میشود. بازیگری که تاس را میاندازد، به جای آنکه نتیجه را ضروری یا اصل انتخابی آزادانه تلقی کند، آن را بهمثابه یک شانس یا پذیرش شانس درک میکند. این پذیرش درواقع نقطه مقابل نفی و سلبیت است. ما در وهله اول گمان میبریم سخنان آقای پزشکیان برخاسته از نوعی خامنگری سیاسی است و آن را بیحاصل میانگاریم؛ خصوصا آنکه کلمات و عبارات مشابهی دائما به شکل رنجآوری به مرحله تکرار میرسند.
ما فکر میکنیم رفتارهای پزشکیان فارغ از یک فکر درست و منطقی است، درحالیکه گویا جهان یا طبیعت در دهان این مرد تاس میاندازد و روند رخدادها را تسریع میکند. در لحظه پرتاب تاس، دو موقعیت ضرورت و شانس ایجاد میشود. وقتی تاس به هوا انداخته میشود، موقعیت شانس و وقتی به زمین میآید موقعیت ضرورت است.
تاسانداز (یعنی آقای پزشکیان) تاس را پرتاب میکند (یعنی برنامههای دولت را تهیه و اجرا میکند). او نمیتواند نتایج را تماما کنترل کند؛ چراکه هرگونه تصمیمگیری در امور قوه اجرائیه کشور، هرچند با ایشان است، اما ساختار نظام در کلیت خود تابعی از مناسبات قدرت کلان و صدها عوامل متعدد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دیگر است. انتخاب تصمیم مرجح که حائز بیشترین منافع باشد، مشابه همین انداختن تاس است. وقتی پزشکیان از طریق قدرت سخن میگوید، درواقع با دهان خود تاس میریزد. این تاسها را باید چونان «آری به پیشامدها» قلمداد کرد. این «آری» همان ضرورت پیشآمده است؛ حال آنکه حریف نمیداند او چگونه بازی کرده و چه زمانی بازی میکند و اساسا ابزار بازی او چیست. دلیل حمله هرروزه کیهان نیز همین است. پزشکیان نیز با فهم همین وضعیت میخواهد تا حد امکان از امر منفی و سلبی منتزع شود.
این تاساندازیها در راستای نیل به انسجام اجتماعی و امنیت ملی و ارتقای عملکرد دولت انجام میشود.
حریف نمیداند اینگونه سخنگفتن پزشکیان در بطن قدرت از چه جنسی است. حریف صرفا آن جنس قابل فهم منطقی را میشناسد که در نظام فرقهای و جناحی تا الان آزموده است. دولت مرحوم رئیسی در تمام عرصهها خود را پیشتاز و رو به جلو میدید و مشکلات کشور را چندان در برابر ارادهاش جدی نمیدانست. تعبیر «اسب زینشده» نیز تأیید همین دیدگاه بود. اما پزشکیان از همان ابتدا قول اقتصادی نداد و پس از استقرار، سخن از جراحی به میان آورد. پزشکیان بیمحابا بازی میکند و هواداران او آن را ذیل اینکه «او خودش است» تحلیل میکنند؛ ولی واقع این است که او با کلمات بازی میکند، بداهه میگوید و در بداهه بخشی از ریتم و رنگ برای عادات ذهنی ما ناکوک و ناموافق است. آنچه پزشکیان میگوید ساده و تکراری است؛ چراکه شبیه زندگی روزمره و عادات و کردارهای عادی و متداول همه ماست. این شفافسازی و پرده برافکنبودن ناشی از همین است. اما به قول دلوز چنین نیست که تعداد زیادی تاساندازی موجد تکرار یک ترکیب شود، بلکه تعداد ترکیبات است که موجد تکرار تاساندازی میشود. این مرد دوستداشتنی باید بداند که یک بازیگر خوب صرفا بر پرتاب چندباره تاس نباید تکیه کند. اگر این تاساندازی صرفا فقط مأموریتی ناظر بر کمکردن شکاف بین مردم و حاکمیت در قالب تعریف شعار «وفاق و انسجام» باشد، آنگاه دور از انتظار است که به نتیجه مشخصی برسد.
نباید فراموش کرد که مردم چهبسا بابت ورود به فرایند اجتماعیشدن دولت، به دنبال نتیجهای در سفرهها و یخچال خود هستند. رئیسجمهور خوب کشورمان احتمالا حساب کرده که در زبان معیار سیاست و حکومت با حساب و کتابهای شخصی خودش حرف بزند. او در این باب ناآزموده است و گویا قصد هم ندارد فعلا آزموده شود.
او بهطور مداوم تاس میاندازد و بداهه میگوید و مرزها را میشکند. مرد خوب سیاست ما گویا با همه ما بازی میکند و قصدش این است که با هر صورتبندی که بخواهد جلوی پیشبرد اهدافش بایستد، مقابله کند.
اما باید بداند فارغ از کارکردی که در بدهبستانهای سیاسی نشان داده، باید آماده باشد که بازخورد نهایی آن را در رفع چالشها و توسعه ساختارهای اقتصادی و اجتماعی کشور نمایان کند.
اجتماعیشدن دولت عامل همراهی و همکاری و کاهش خشونت و از همه مهمتر افزایش توان مقاومت مردم در برابر «جراحیشدن» است.