|

در حسرت یک کنگره جهانى

یک ماه دیگر برابر با روز جهانی سکته مغزی قرار است کنگره جهانی در ابوظبی برگزار می‌شود.

در حسرت یک کنگره جهانى

یک ماه دیگر برابر با روز جهانی سکته مغزی قرار است کنگره جهانی در ابوظبی برگزار می‌شود.

جامعه متخصصان مغز و اعصاب ایران برگزاری این کنگره در این منطقه توسط همکاران فعال امارات را به فال نیک گرفته و برای ایشان آرزوی موفقیت دارد.

اما نمی‌توانند این حسرت را پنهان کنند که جایگاه واقعی این کنگره در این منطقه باید در ایران، تهران، کیش یا اصفهان باشد. ایران به‌عنوان بزرگ‌ترین کشور و دارای دیرپاترین طب مدرن منطقه که بیشترین تعداد متخصصان مغز و اعصاب (شامل متخصصان شاغل در خارج از کشور) را دارد و هنوز هم در بسیاری رشته‌های دیگر با وجود مشکلات موجود پیشروترین است. پرسش اینجاست که چرا نباید ایران میزبان «کنگره جهانی سکته مغزی» باشد، آن‌هم وقتی نوبت این قسمت جهان می‌رسد؟

پاسخ این پرسش به صراحت و صداقت در گفتار نیاز دارد؛ قطع ارتباط بین‌المللی و عدم ارتباط بانکی مناسب، همچنین تحریم‌ها و عوامل متعدد دیگری که شرکت‌کنندگان را از سفر به ایران بازمی‌دارد بیشترین نقش را در این میان بازی می‌کند.

عوامل دیگری هم دخالت دارند؛ درمان سکته مغزی در ایران اگرچه بسیار با تأخیر شروع شد ولی همان زمان هم در منطقه پیشرو بود. به دلایل متعدد ازجمله بی‌توجهی دولت در چند سال اخیر به پایه‌های سلامت در کشور، درمان سکته مغزی در کشور درجا زد و به عقب برگشت، فاصله این درمان با جهان پیشرفته (که با سرعت نور در حال پیشرفت بود) بیشتر و بیشتر شد و سطح پایین کار علمی و مفید باعث مهاجرت هرچه بیشتر متخصصان شد و یک سیکل معیوب مخرب در درمان سکته مغزی و تمام درمان‌های اورژانس در کشور ایجاد کرد.

واقعیت آن است که درمان سکته مغزی در کشور نه‌تنها باعث زندگی بهتر و طولانی‌تر بخش مهمی از شهروندان می‌شود، بلکه در شرایط کمبود و توزیع نامناسب منابع مالی راه‌حل ارزان‌تر و اقتصادی‌ترى هم هست.

اما مهم‌‌تر از همه اینها اینکه توان یک جامعه در درمان «سکته مغزی حاد» یکی از مهم‌ترین نشانه‌ها برای اندازه‌گیری توان کشور در فراهم‌آوردن مسائل مقدماتی سلامت و امنیت ملی هر کشور در همه زمینه‌هاست. کشورى که بتواند به همه مردم اطلاع‌رسانی کند، نقشه‌ای طراحی کند که در شش ساعت اول سکته مغزی همه مردم کشور، هرجا که هستند، به بیمارستانی با توان درمان سکته مغزی دسترسی پیدا کنند و امکانات روزآمد برای این درمان در تمام ساعات شبانه‌روز فراهم باشد و بتواند تمام این خدمات را تحت پوشش مالی دولتی انجام دهد، بی‌تردید در تمام سطوح دیگر سلامت، از پیشگیری تا همه درمان‌های پیشرفته، توانایی خواهد داشت.

متخصصان مغز و اعصاب ایرانى حتی نمی‌توانند برای شرکت در این کنگره پیشاپیش از طریق پرداخت بانکی ثبت‌نام کنند. هزینه‌های ثبت‌نام برای پزشکان جوان ایرانی به‌خصوص آنها که تمام‌وقت در حال کار و آموزش هستند، چیزی در حدود حقوق یک ماه است.

قطع ارتباط بین‌المللی باعث شده ایرانیان در هیچ پروژه بین‌المللی که دارای امکانات مالی (گرانت) برای شرکت در کنگره‌هاست دخالت نداشته باشند. ارتباط این پزشکان با جوامع بین‌المللی معلوم نیست در اولویت دولت‌ها در رتبه هزار و چندم هم ثبت شده باشد؟ در بیراهه‌ای که سال‌هاست دور از مقصد می‌رویم گویا کتاب و حافظه جای هر ارتباط عملی و حضوری را پر می‌کند.

حالا این پرسش مطرح است که آیا حضور دو پزشک متخصص در بالاترین ارکان تصمیم‌گیری کشور قادر خواهد بود تغییراتی اساسی، هرچند جزئی، در این سیستم، سیستمی که به مرض عادت مبتلا شده، ایجاد کند؟