با لمپنکارشناسهای تلویزیونی چه کنیم؟
تحقیر، فحاشی و آزاررسانی در فضاهای مجازی خاصه از سوی کاربران ناشناس علیه افراد حقیقی و سرشناس اتفاقی عادی است؛ عادی نه به معنای امری پذیرفتهشده، عادی به این معنی که کاربران حاضر در این فضاها آموختهاند چگونه از کنار آن بگذرند یا متناسب با قوانین هر پلتفرم چطور ماجرا را گزارش و با آن برخورد کنند.
سحر طلوعی: تحقیر، فحاشی و آزاررسانی در فضاهای مجازی خاصه از سوی کاربران ناشناس علیه افراد حقیقی و سرشناس اتفاقی عادی است؛ عادی نه به معنای امری پذیرفتهشده، عادی به این معنی که کاربران حاضر در این فضاها آموختهاند چگونه از کنار آن بگذرند یا متناسب با قوانین هر پلتفرم چطور ماجرا را گزارش و با آن برخورد کنند. اما موضوع جایی عجیب میشود که افراد حقیقی در نقش بولیکنندهها و متلکپرانهای مجازی ظاهر میشوند. افرادی که عنوان کارشناس صداوسیما را با خود دارند، اما به وقت تحقیرکردنهای اغلب جنسیتزده، چیزی از حسابهای کاربری ناشناس یا متلکپرانهای خیابانی کم ندارند؛ گیرم که کت و شلوار میپوشند و دکمه آخر یقه پیراهنشان را هم سفت میبندند و با فیگور من آنم که رستم بود پهلوان، پشت تریبون صداوسیما مینشینند و به تحلیل مسائل میپردازند!
نخستین نشست خبری پزشکیان و طرح برخی موضوعات ازجمله گشت ارشاد، عاملی شد تا نقاب یکی از این تحلیلگران صداوسیمایی به نام علیرضا تقوینیا بیفتد و هرچه پشت ژست کت و شلواری و دانشگاهی پنهان کرده بود، به زشتی بزند بیرون و کارشناس در مقام یک متلکپران کوچه و خیابان ظاهر شود. این کارشناس صداوسیما در صفحه شخصیاش در ایکس برای تحقیر و کنایهزدن به زن خبرنگار پرسشکننده درباره گشت ارشاد از رئیسجمهور، او را «پیرزن» خطاب کرده و پرسیده «مگر گشت ارشاد پیرزنها را هم میگیرد؟»؛ گویی نه مادری دارد که روزگاری پیر شود، نه نسبتی با فضای آکادمیکی که ادعا میکند متعلق به آنجاست و نه از گذر زمان و تغییرات بیولوژیک و فیزیولوژیک باخبر است. جالب اینکه متلکپرانی او و امثال او درست برخلاف چیزی است که همیشه فریاد کشیده و ادعا کردهاند؛ «زن کالا نیست». اما همین مدعیان به وقت فحاشی و تحقیر، زن را «پیرزن» خطاب میکنند؛ «کالا»یی که از ریخت افتاده است و دیگر کارایی ندارد! کالایی که گشت ارشاد سراغش نمیرود! بالاخره زن کالاست یا نیست؟ یا گشت ارشاد دغدغه حجاب دارد یا زیبایی و جوانی؟ پیش از این کارشناس هم البته برخی مجریهای ریز و درشت رسانه ملی مهارت خود را در فحاشی جنسی و جنسیتی در فضاهای مجازی به رخ کشیده، قفلی دیگر را باز کرده و مهمتر اینکه با گردنی کلفت بر صفحه تلویزیون ظاهر شده بودند، گویی آب از آب تکان نخورده که خب در واقعیت نخورده است؛ همینطور که علیرضا تقوینیا هم پس از اعتراضات بیشمار حتی هممسلکهای خود به آن توییت توهینآمیز، نوشته اهل عقبنشینی و تسلیمشدن نیست. وقتی مقام بالادستی و نهاد دعوتکننده از این افراد، نه گوشی میپیچاند و تذکری میدهد و نه قطع همکاری در کار است، چه جای عذرخواهی و تغییر لحن و زبان.
حقیقت تلخ اینکه چه گوشپیچاندنی وقتی خود صداوسیما میزبان این جنس اظهارات توهینآمیز بوده است؛ حواشی برنامه سینمایی هفت و نیشخندهای بهروز افخمی را از یاد نمیبریم؛ ابوالقاسم طالبی، سینماگر، در برنامه هفت تلویزیون به میزبانی بهروز افخمی، زنان بازیگر معترض به وقایع سال ۱۴۰۱ را زنان یائسه توصیف کرده بود. پیری و یائسگی برای این مدعیان نه اتفاقی طبیعی و منطبق بر قاعده هستی، بلکه بهانهای است برای تحقیر زن. آنها صاحب نگاهی ابزاری و جنسیتزده و برآمده از زیست و ذهنیتی عقبمانده نسبت به زن هستند و از آن بدتر اینکه این ذهنیت به مرور تقویت شده و هیچ تلاش سیستماتیکی برای برخورد با آن شکل نگرفته است. تحقیرکنندگان جنسی و جنسیتی در مقام کارشناس و در جایگاه حقیقی خود، برخلاف آنچه در کشورهای توسعهیافته میبینیم، بدون ترس از برخورد، به توهین ادامه میدهند. بررسی علل بروز این نوع نگاه جنسیتزده و پر از گره جنسی بماند برای جامعهشناسان و روانشناسان. اما با همه اینکه میدانیم ریشه این توهینها بسیار عمیقتر از آن است که با تکضربهها بخشکد و بیفتد و با اینکه میدانیم زور نهادهای اجرائی تقویتکننده این نوع نگاه بسیار بیشتر از تصور ماست، باید بدانیم بیتفاوتی به این دست توهینها نهتنها گوینده را از سکه نمیاندازد، بلکه دست او را برای آزارهای بعدی بازتر میکند و به او فرصت جولان بیشتر میدهد. نسبت به آزارگر و قربانی آزار بیتفاوت نباشیم.