گفتمان دولت چهاردهم چیست؟
هرکدام از دولتهای بعد از خرداد 76 برای خود گفتمان مشخصی داشتند. بهعنوان مثال گفتمان اصلاحطلبی متعلق به دولت خاتمی و گفتمان عدالتمحوری (که بعدها به پوپولیسم اصولگرا چرخش یافت) متعلق به احمدینژاد بود. دولت سیزدهم که خود را با گفتمان «دولت مردمی» معرفی میکرد، نتوانست انتظارات را از حیث شاخصهای متعدد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بهطور مطلوب تأمین کند.
هرکدام از دولتهای بعد از خرداد 76 برای خود گفتمان مشخصی داشتند. بهعنوان مثال گفتمان اصلاحطلبی متعلق به دولت خاتمی و گفتمان عدالتمحوری (که بعدها به پوپولیسم اصولگرا چرخش یافت) متعلق به احمدینژاد بود. دولت سیزدهم که خود را با گفتمان «دولت مردمی» معرفی میکرد، نتوانست انتظارات را از حیث شاخصهای متعدد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بهطور مطلوب تأمین کند.
اما چرا انتساب به گفتمان برای دولتها حائز اهمیت است؟ پاسخ این است که حقایق ثابت بیرونی از طریق گفتمان میتوانند بازنمایی شوند. جهان اجتماعی محصول گفتمانهاست و کنش انسانها نیز متناسب با این حقیقت تولید میشود. از اینرو گفتمان در این نگاه نهتنها جای ایدئولوژی نشسته بلکه جای اجتماع هم نشسته و آن را بهمثابه یک متن (یعنی ساختاری که مبتنی بر تأکید بر ویژگی نمادین روابط اجتماعی است) تصویر و تحلیل میکند. گفتمانها مجسمکننده معنا و ارتباطات اجتماعی و شکلدهنده ذهنیت و ارتباطات اجتماعی و سیاسی (یعنی قدرت) هستند.
گفتمانهای متفاوت، نظامهای متفاوتی میسازند. امکانات لازم برای معنا، جفتوجور و مستحکم میشوند و به کمک موضع اجتماعی و نهادینی که گفتمان از آن برمیخیزد، معانی مشخصی پیدا میکنند. با این اوصاف گفتمان دولت چهاردهم چیست؟ کدام مؤلفه یا عنصر را میتوان به منزله دال مرکزی در پرکتیسهای اجتماعی این دولت قلمداد کرد؟ شاید عدهای بگویند گفتمان دولت حاضر «وفاق» است. اما به نظر نمیرسد چنین ادعایی به اندازه کافی مستحکم باشد؛ به چند دلیل:
ابتدا اینکه افرادی که به شخص رئیسجمهور رأی دادند، او را در مقام حامل یک گفتمان مقابل با گفتمان دولت زندهیاد رئیسی میدانستند. آقای پزشکیان در ابتدا از حمایت هیچ سیاستمدار یا اقتصاددان یا دیپلمات یا جامعهشناس یا اهالی فرهنگ برخوردار نبود و افراد برجسته این حوزههای دیسیپلینی، به تدریج گرد او آمدند و این در حالی بود که هرکدام هم بعضا رویکردها و طرز فکرهای متفاوتی با یکدیگر داشتند.
دوم اینکه تعابیر گوناگونی از واژه وفاق در دست است و اساسا هیچکس در دولتی که ادعای وفاق دارد، در این فکر نیست که تعریف دقیق و جامعی از آن را ارائه دهد. از یک طرف واژه مذکور تعریفگریز است و از سوی دیگر جناح مقابل با توسل به این فاکتور میتواند به راحتی در میدان سیاست، جامعه و فرهنگ تردد کرده و آثار خود را بر جای بگذارد، چراکه قرار بر وفاق است!
سوم آنکه گفتمانها حسب مطالباتی که جامعه از آنها دارد، دست به ایجاد نظام معنایی مشخصی برای خود میزنند و سپس نتیجه معناسازی خود را به عنوان یک ساختار یا نظام مطلوب و کارآمد در تبیین راهحلهای موجود برای حل بحرانها و کاستیهای جامعه در ابعاد مختلف آن (اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و نظایر آن) معرفی میکنند. با آنکه این مطالبات کاملا مشخص و هویدا بودند اما نظام معنایی برای پاسخگویی به این مطالبات به چه ترتیبی تعریف شده است؟ بر فرض که گفتمان وفاق مطمح نظر دولت باشد، باید الزامات این گفتمان را تعریف کرد و در معرض قضاوت عامه قرار داد. این الزامات را باید چگونه فهم کرد؟ نظام معنایی برخاسته از وفاق در وجوه مختلف چیست؟
در مقطع رقابتهای انتخاباتی چیزی به اسم وفاق وجود نداشت و شاید در حد یک کلمه عام میتوانست معانی تشریفاتی خاص خودش را داشته باشد. کسی نمیتواند مشخص کند افرادی که به آقای پزشکیان رأی دادهاند، تا چه اندازه خواهان همراهی با وفاق (آن هم با مختصاتی که به تدریج در حال عیانشدن است) هستند.
نسبت این عبارت با گفتمان دولت قبلی چیست؟
دولتهایی را که اصطلاحا اصولگرا هستند باید واجد یک ویژگی ارزشمند دانست و آن اینکه بلافاصله به محض استقرار، مرزبندیهای مألوف خود را برقرار کرده و نسبت به تسویه نیروهای «غیر» در سطح دولت و مدیریتهای میانی اقدام میکنند. مفهومی به نام «وفاق» با این ویژگیها که اکنون قرار است حاکم شود، هرگز نزد آنان قابل اجرا و مسموع نبوده و نیست.
نسبتدادن معناها به پدیدهها در چارچوب گفتمانها موجب «برساختن» و «تغییر جهان» است؛ یعنی چگونگی مواجهه با آن و همچنین تبعات و پیامدهای اجتماعی مربوطه را مشخص میکند. دولت چهاردهم نمیتواند بدون گفتمان باشد، اما چه گفتمانی در این دولت مستتر است؟ چرا آن شور و شوق و اشتیاقی که هم از جانب مردم و هم از جانب اندیشمندان جامعه در دوران انتخابات دیده میشد، در این مدت اندک فروکش کرده و چهبسا اعتراضاتی هم وارد میشود؟
بنابراین در اینجا تعیین برنامه دولت حائز اهمیت است. این اقدام درواقع همان تعیین گفتمان دولت است. در مرحله بعد نخبگان فکری و اندیشهای کشور روی آن نظر میدهند.
اما در عوض مقامات دولت چهاردهم هنوز نیامده ذهن مردم و جامعه را با موضوعی مانند قیمت بنزین میخراشند. این حاکی از آن است که هنوز گفتمان مشخصی هم در ذهن مردم و هم نزد دولتمردان برای دولت چهاردهم قوام نگرفته است.