مروری به فعالیت رادیکالهای داخلی در چند روز گذشته و شکست ایدههای آنان با نگاهی به گفتوگوی صمیمانه سردار سلامی و رئیسجمهوری
اتحادی به زیان رادیکالیسم
انتشار فیلم گفتوگوی تلفنی سردار سلامی و مسعود پزشکیان لحظاتی پس از حمله به اسرائیل، پیام مهمی به رادیکالهای داخل و حاکمیت اسرائیل داشت. اگر موشک سهشنبهشب 10 مهر بر سر اسرائیل فرود آمد، فیلم منتشرشده از مکالمه رئیسجمهور و فرمانده سپاه پادزهری بود که بر مطالب سمی منتشرشده در یک هفته اخیر پاشیده شد؛ مطالبی که مشخصا در پی ایجاد شکافی بزرگ میان دولت و سپاه و حتی بالاتر از آن بود.
انتشار فیلم گفتوگوی تلفنی سردار سلامی و مسعود پزشکیان لحظاتی پس از حمله به اسرائیل، پیام مهمی به رادیکالهای داخل و حاکمیت اسرائیل داشت. اگر موشک سهشنبهشب 10 مهر بر سر اسرائیل فرود آمد، فیلم منتشرشده از مکالمه رئیسجمهور و فرمانده سپاه پادزهری بود که بر مطالب سمی منتشرشده در یک هفته اخیر پاشیده شد؛ مطالبی که مشخصا در پی ایجاد شکافی بزرگ میان دولت و سپاه و حتی بالاتر از آن بود. این فیلم پیام مهمی داشت؛ پیامی که مضمونش این بود: «تلاش شما برای ایجاد شکاف میان دولت و سپاه بیهوده بود و با شکست روبهرو شد». این فیلم مشخصا از اتاق عملیات سپاه گرفته و از سوی سپاه به رسانهها داده شد. از همین منظر این فیلم واجد اهمیت است که میتوان حدس زد نظیر همین مکالمه در عملیات «وعده صادق 1» با ابراهیم رئیسی هم وجود داشت، اما منتشر نشد. فیلم اخیر منتشر شد، چون علاوه بر موشکی که به سمت اسرائیل پرتاب شد، لازم بود تا در داخل هم عدهای را خنثی کند. آیا اطلاعی ندارند که در چنین مواردی روند تصمیمگیری از طریق شورای عالی امنیت ملی چگونه انجام میشود؟ تلاش رادیکالهای داخلی با کدام هدف انجام میشود؟ آیا تنها به دنبال تضعیف دولت هستند؟ آیا هدفگیری آنها این است که نیروهای نظامی را وارد معادلات سیاسی داخلی کرده و با قراردادن آنها رودرروی دولت جبهه خود را تقویت کنند؟ یا اهداف بالاتری را مدنظر دارند؟ آیا تلاش آنها با زمینه حذف برخی فرماندهانی نیست که در انتخابات اخیر با آنها زاویه پیدا کردند؟
حمله به فرماندهان در تهران
لحظاتی بعد از حمله «وعده صادق 2» سردار سلامی با مسعود پزشکیان تماس میگیرد که روز بعد تصویری از این مکالمه در رسانهها بازتاب پیدا کرد. اساسا عملیات «وعده صادق 2» نقطه پایانی بود بر یک هفته حمله و فشار به دولت و نیروهای نظامی. آنهم از جانب کسانی که مدعی بودند مدافع فرماندهان میدان هستند. آنها در حمله به همین فرماندهان از هیچ طعنه و کنایهای کوتاهی نکردند. کار را به جایی رساندند که مدعی بودند «فرماندهان نظامی حرف گوش نمیکنند». در همین شرایط بود که تعدادی از شهروندان قمی در مقابل استانداری تجمع کردند و مطالبه جنگ داشتند. مردی در مقابل استانداری ایستاده و پلاکاردی در دست دارد که روی آن نوشته: «مواضع پزشکیان و اطرافیانش در آمریکا سبب وحشیترشدن دشمن صهیونیستی علیه جبهه مقاومت شد. سید مقاومت را تنها گذاشتیم». آن دیگری به جای حضور در تجمع خیابانی در توییتر فعالیت میکند. خانمی که تا همین چند وقت پیش در وزارت کار دولت رئیسی مسئولیت بازرسی را بر عهده داشت، در توییتی مینویسد: «دقیقا داریم چه غلطی میکنیم؟ دو ماه پیش حضرت آقا دستور خونخواهی دادند. این دستور را مطالبه کردیم، گفتند: باید زیرساختهای یک حمله همهجانبه را آماده کنیم. ارتش و سپاه با هم. گفتیم: نیروهای مسلح تا الان چه کار میکردند که حالا تازه میخواهند زیرساخت آماه کنند؟». دیگری نماینده نزدیک به جلیلی است که در انتخابات اخیر هم به جای فرزند او به صداوسیما رفت. او در توییتی مینویسد: «چه کسی با سرپیچی از دستور رهبری و متوقفکردن عملیات انتقام شهید هنیه باعث ترور سیدحسن نصرالله شد؟». در پاسخ به یکی از نمایندگان مجلس، یوسف پزشکیان، فرزند رئیسجمهور، در توییتی نوشته بود: «امور جنگ و صلح با ولی فقیه است و پزشکیان هرگز از دستورات فرمانده کل قوا سرپیچی نمیکند. القای سرپیچی رئیسجمهور ادامه عملیات اسرائیلیهاست».
آنها فرماندهان سپاه و ارتش را افرادی متمرد و نافرمان و غیرهمراه و ناهماهنگ با سیاست کلی و ملی معرفی کردند. القا میکردند که در کشور نهتنها «دودستگی» هست، بلکه مسئولان عالی نظام در مقابل «سرپیچی»، توانی از خود ندارند. اما حمله «وعده صادق 2» پاسخی بود به همه آنها که تلاش میکردند میان حاکمیت و دولت شکاف ایجاد کنند. تلاش رادیکالهای داخلی با کدام هدف انجام میشود؟ هدف آنها چه بود؟ چرا در یک هفته اخیر تلاش کردند سطح اختلافات را در داخل بالا ببرند و با حمله به دولت و حتی نیروهای نظامی فضای کشور را مسموم کردند؟ با این حال با تمام نیرو بعد از حمله مدعی شدند که فشار آنها باعث اجرای حمله شد و نوشتند: «عملیات بینظیر وعده صادق ۲، فقط حمله نظامی به قلب اسرائیل نبود، بلکه حمله ادراکی به دل و ذهن منافقین و نفوذیهایی نیز بود که سازش و تسلیم را تئوریزه میکردند و میکنند».
هدف فراتر از دولت؟
به طور طبیعی این طیف از دهه دوم انقلاب به دنبال تصاحب قدرت هستند. اما «قدرت» تنها در شش سال اول دولت محمود احمدینژاد و سه سال دولت سیزدهم یکدست و کامل در اختیارشان قرار گرفت. پیشفرض بسیاری این است که با وقوع دوم خرداد و برآمدن تفکر اصلاحی جریان ضد اصلاحات به صورت یکپارچه در کنار هم قرار دارند. اما وقایع دو سال پایانی دولت احمدینژاد و شش ماه پایانی دولت ابراهیم رئیسی (از شروع تا پایان انتخابات مرحله دوم مجلس دوازدهم) نشان داد شکاف اصلی میان این دو طیف از درون اصولگرایان بسیار مهم است. تندروهایی که ذیل تفکر «پایداری» (نه تشکیلات آن) جمع شدند، امروز میدانند که برای برانداختن دولت نمیتوانند اقدامی مؤثر انجام دهند. مگر از طریق صندوق رأی. صندوق رأی و پیروزی در آن نیز برای آنها بسیار دور از دسترس است. با این حساب چرا برای شکاف بیشتر میان دولت و سپاه تلاش میکنند؟ آیا هدفگیری آنها این است که نیروهای نظامی را وارد معادلات سیاسی داخلی کرده و با قراردادن آنها رودرروی دولت، جبهه خود را تقویت کنند؟ این تفکر نشان داده که در تمامیتخواهی سرِ بازایستادن ندارند. جریانی که با خالصسازی و حذف همه نیروهای دولت روحانی با شعار «بانیان وضع موجود» آغاز شد، در سال 1402 به رقابت چنارها و پاجوشها رسید. تا آنجا که حتی میان تشکیلات پایداری (جریانی که صادق محصولی و آقاتهرانی اداره میکنند) با تفکر پایداری شکاف مهمی ایجاد شد که البته هنوز در سیاست ایران چندان به آن پرداخته نشده است. اما بیشک ایستادن محصولی در کنار فهرست چنارها در انتخابات مجلس و بعد تغییر موضع به سمت جلیلی در انتخابات ریاستجمهوری، ناگفتههای بسیاری دارد که باید به وقتش به آن پرداخت؛ بنابراین آنها متوجه هستند که در شرایط حاضر قادر به حذف دولت نیستند، بلکه تنها میتوانند دولت را تضعیف کنند. واقعیت این است: جریانی همچنان به دنبال انتقام شکست در انتخابات است؛ چراکه این انتخابات را عاملی برای تغییر خطوط سیاسی ارزیابی میکند. از نگاه این تفکر انجام مکالمه سلامی با پزشکیان با آن کیفیت صمیمانه و انتشار آن از طرف نیروهای نظامی پذیرفتنی نبود.
ایستادن دولت و نیروی نظامی در یک سمت از یک طرف اسرائیل را نگران میکند که قادر نیست از این شکاف استفاده کند، از سوی دیگر تفکر پایداری را ناامید میکند که قادر نیستند با سوارشدن بر این شکاف حکمرانی را به سمت تفکر خود بکشند. اگر این تلاشها در دوران گذشته موفقیتآمیز بود، اما این بار تجربه سه بار اختلاف از میانه دهه 70 تا پایان دولت روحانی در کارنامه مجموعه تصمیمگیران نظام در دسترس است. آنچه امروز مشاهده میشود، این است که دولت و حتی نیروهای نظامی تحت فشار بینالمللی در یک سو و جریانهای افراطی شکستخورده در انتخابات در یک طرف دیگر قرار دارند، اما فشار بیرونی باعث تفرقه نشده است.