جمعهای که تلآویو را آچمز کرد
شرایط خاورمیانه در دور تند جنگ قرار دارد. خاورمیانه امروز هیچ شباهتی به خاورمیانه قبل از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ ندارد. به آن روز که هیچ، هیچ شباهتی به همین خاورمیانه فروردین ۱۴۰۳ هم ندارد. جو خاورمیانه بسیار ناپایدار است و گویی در این جغرافیا، در چشم برهمزدنی «جو» تغییر میکند. ماجرا در این فقره، هفت ماه پیش رقم خورد؛ درست وقتی سال ۱۴۰۳ آغاز شد.
حمیدرضا عظیمی
شرایط خاورمیانه در دور تند جنگ قرار دارد. خاورمیانه امروز هیچ شباهتی به خاورمیانه قبل از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ ندارد. به آن روز که هیچ، هیچ شباهتی به همین خاورمیانه فروردین ۱۴۰۳ هم ندارد. جو خاورمیانه بسیار ناپایدار است و گویی در این جغرافیا، در چشم برهمزدنی «جو» تغییر میکند. ماجرا در این فقره، هفت ماه پیش رقم خورد؛ درست وقتی سال ۱۴۰۳ آغاز شد.
آن روز هم سیدحسن نصرالله زیر آسمان آبی در حال رتق و فتق امور حزبالله بود و هم اسماعیل هنیه امور حماس را در دست داشت. اما گویا سقوط هلیکوپتر رئیسجمهوری اسلامی ایران در پایان اردیبهشت، نقطهای بود که به وقایع سرعت بخشید. شاید هم نه، سرعت وقایع از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ زیاد شده باشد. هرچه بود، گویی آپارات حوادث دوست داشت این فیلم تازه را روی تند بر پرده نقرهای خاورمیانه نمایش دهد.
در زنجیره حوادث این تصویر، خیلی زود رئیسجمهور جدید انتخاب شد و در جشنی ملی در قامت مراسم تحلیف، یکی از میهمانان ویژه (صرفنظر از هویتش) ترور شد. آن روز تأکید بر این بود که اسرائیل در پاسخ به عملیات موشکی و پهپادی ایران علیه مواضعش، این اقدام را در قلب تهران انجام داده است.
روایت ادامه فیلم را دیگر همه میدانند، اما گویا استراتژی جمهوری اسلامی در این فقره مدارا بود. موضوعی که هرچند خلاف آن بهعنوان مطالبه بخشی از جامعه (که گاه تندروهای یک جناح هم در میان آنها دیده میشد)، مطرح و بهطور ویژه در شبکههای مجازی نقل محافل شده بود، اما در کلان ماجرا، ایستادن بر موضع رفع تنشهای منطقه کاملا عاقلانه به نظر میرسید.
آنچه گفته شد در یک سوی ماجراست؛ در سوی دیگر ماجرا رژیمی قرار داشت و دارد که گویی راهبردش عبور از میدان خون است. راهبردی که بلافاصله بعد از عملیاتی موسوم به «وعده صادق» در فاز اجرائی قرار گرفت و اجرای ترورهای پشتسرهم، غیر از عملیات علیه زنجیره فرماندهی حزبالله لبنان، در نهایت رأس هرم فرماندهی این نهاد در جبهه مقاومت را حذف کرد.
با حذف فیزیکی سیدحسن نصرالله، رژیم صهیونیستی عملا از بزرگترین خط قرمز جمهوری اسلامی در منطقه عبور کرد. پافشاری اسرائیل بر عبور پیاپی از خطوط قرمز این نظر را بین برخی از حاضران و ناظران امور ایجاد کرد که تلآویو دامی برای تهران پهن کرده تا او را به سمت جنگی فراگیر بکشاند. در فضای عمومی بین مخالفان و موافقان این موضوع جدالی بسیار درگرفت و کار به جایی رسید که برخی محمدجواد ظریف و شخص مسعود پزشکیان را متهم میکردند که با ایجاد مانع بر مسیر انتقام از خون اسماعیل هنیه، راه را بهصورت غیرتعمدی برای ترور نصرالله هموار کردهاند.
شاید به همین دلیل و هزارویک دلیل مضاف بر آن، پاسخ موشکی روز سهشنبه هفته پیش در اول اکتبر ۲۰۲۴، واجب و ضروری به نظر میرسید. این نکته در بیان برخی از تحلیلگران وجود دارد که اگر جمهوری اسلامی پاسخی به اقدامات زنجیروار اسرائیل نمیداد، هیچ پایانی بر اقدامات آنها متصور نبود.
صاحب این قلم در سرمقاله یکی از روزنامهها در روز بعد از ترور سیدحسن نصرالله، بر این موضوع تأکید کرد که ماشین جنگی و ترور اسرائیل به عمد ترمز بریده است و مادامی که «به مانعی سخت» برخورد نکند، بعید است از حرکت بایستد. یحتمل عملیات موشکی ایران نیز بر پایه چنین تحلیلی انجام شد تا هم مطابق آنچه معاون اول رئیسجمهوری گفت، پاسخی باشد به مطالبات عمومی که مدام تکرار میشد و هم نقش بازدارندگی که برای چنین عملیاتی متصور است، به درجه اکمل برسد.
انجام عملیات موشکی اما مخالفانی داشت؛ مخالفانی که بهویژه در فضای عمومی، بر قدرت بالای عملیاتی اسرائیل تأکید میکردند و این وحشت را بین عموم مردم راه انداخته بودند که عنقریب است اسرائیل مراکز حساسی مانند نیروگاهها، مراکز تصفیه آب و... را منهدم کند تا روزگار سختی برای شهروندان ایرانی رقم بزند. تحلیل نماز جمعه گذشته از این منظر دارای اهمیت است.
نماز جمعه اخیر به امامت آیتالله خامنهای در فضای پرتنش منطقه اقامه شد. نماز جمعه در فضایی برگزار شد که بدون هیچ تردیدی یک ریسک بزرگ به نظر میآمد. مطابق آنچه در اخبار درگوشی هم تکرار میشد، تمام نهادهای امنیتی و اطلاعاتی پیشنهاد کرده بودند نماز را ائمه موقت جمعه در تهران اقامه کنند، اما گویی راهبرد باید ایران را در مسیری قرار میداد که به قول سردار سلامی در گفتوگو با رئیس شورای عالی امنیت ملی پس از حمله موشکی، «هرچه بافته بودند» را پنبه کند.
نماز جمعه اخیر از این منظر، صرفا یک واقعه عبادی سیاسی نبود بلکه در قامتی برگزار شد که به نظر دکترین نظامی ایران را صرفا دفاعی تعریف نکرد.
نماز جمعه اخیر در حالی برگزار شد که تمام فرماندهان نظامی ارشد در آن به وضوح غیبت داشتند؛ غیبتی که خیلی به چشم میآمد و این فهم را ایجاد کرد که آنها در اتاق عملیات جنگی منتظر نشستهاند تا اقدامات احتمالی اسرائیل را نظاره کنند و در صورت نیاز پاسخی بسیار فوری بدهند. این پازل وقتی تکمیل میشود که ساعاتی قبل از آغاز نماز جمعه تهران، وزیر امور خارجه ایران در پرتنشترین زمان (درست وقتی اسرائیلیها شب قبل محل استقرار سیدهاشم صفیالدین را به قصد ترور او و دیگر فرماندهان حزبالله، بمباران کردند) وارد بیروت شد؛ اقدامی که حتی شبکه العربیه آن را
به تصویر کشید.
آگاهان بر این نکته متفقاند که وقتی قطع برق ناگهانی در یک کنفرانس بینالمللی باعث تعلیق کنفرانس به دلایل امنیتی میشود، برگزاری نماز جمعه تهران در شرایطی که اسرائیل خبر از انجام عملیات سخت و خشن علیه ایران داده بود، کاملا اقدامی
معنادار است.
با همه این احوال، برگزاری نماز جمعه تهران و سفر همزمان وزیر خارجه به بیروت و البته غیبت معنادار فرماندهان ارشد نظامی، توپ را به میدان اسرائیل انداخته و به نظر میرسد این اقدامات همزمان مشابهت زیادی به رجزخوانی در سالهای بسیار دور در معرکهها و جنگها داشته که گاه به بازدارندگی هم میانجامیده است.
حالا اگر به صفحه شطرنج خاورمیانه دقت کنیم، نوبت بازی اسرائیل است. شاید او در این شرایط «آچمز»، طوری بازی کند که سرانجامی غیر از «مات»شدنش نداشته باشد.