درآمدی بر مفهوم «روشنفکر ارگانیک» گرامشی
شخصیتدادن به تودهها
روشنفکران گروهی خودفرماناند، یا هر گروه اجتماعی روشنفکران خاص خود را دارد؛ مسئله بغرنج است، زیرا تاکنون روند تاریخی شکلگیری روشنفکران انواع صورتها را به خود گرفته است. مقوله روشنفکری و نقش روشنفکران از موضوعات کلیدیِ گرامشی در دفترهای زندان است، خاصه در دفتر چهارم 1 که جستار مشهور و ابداعی در باب روشنفکران؛
شیما بهرهمند: روشنفکران گروهی خودفرماناند، یا هر گروه اجتماعی روشنفکران خاص خود را دارد؛ مسئله بغرنج است، زیرا تاکنون روند تاریخی شکلگیری روشنفکران انواع صورتها را به خود گرفته است. مقوله روشنفکری و نقش روشنفکران از موضوعات کلیدیِ گرامشی در دفترهای زندان است، خاصه در دفتر چهارم 1 که جستار مشهور و ابداعی در باب روشنفکران؛ روشنفکر سنتی و روشنفکر ارگانیک آمده است. گرامشی در تمام دفترهای زندان به نقش روشنفکران در جامعه سرمایهداری و روند انتقال به سوسیالیسم توجه خاص دارد و به تعبیر سایمون راجر 2، این مسئله در تفکرات گرامشی به حدی اهمیت داشته که طرح ابتدایی او برای دفترها، نوعی «نگاشتن تاریخ جامع روشنفکران ایتالیا» بوده است. گرامشی معتقد است هر گروه اجتماعی که بر پایه یک کارکرد بنیادی در جهان اقتصادی به وجود میآید، به طور ارگانیک همراه خود مرتبهای از روشنفکران را پدید میآورد که به این گروه اجتماعی همگنی و آگاهی از کارکرد خاص خود را در حوزه اقتصادی میبخشد. تعریف گرامشی از روشنفکر و کارکرد آن وابسته به طبقهای متعین نیست که کردوکار خاص خود را داشته باشد؛ از دید او، روشنفکران یک طبقه نیستند بلکه هر طبقه، روشنفکران خود را دارد. و هر طبقهای که در حال خیزش است، طبقات روشنفکران موجود را شناسایی میکند؛ بنابراین هر طبقه یک یا چند روشنفکر خلق میکند و این روشنفکران علاوه بر اینکه هژمونی را برای آن طبقه فراهم میکنند، آن را نسبت به کارکردی که در حوزههای مختلف اقتصادی و اجتماعی و سیاسی دارد، آگاه میسازند. «روشنفکر سنتی» گرامشی، نماینده یک توالی تاریخی است و خود را بهعنوان کنشگر خودمختار و مستقل از حاکمیت نشان میدهد. هر گروهی که در تاریخ از دل ساختار اقتصادی سر برمیآورد، در نظر گرامشی، دستههای از پیش موجودی از روشنفکران را مییابد که نمودار تداوم تاریخیاند و حتی پیچیدهترین دگرگونیها در شکلهای اجتماعی و سیاسی رشته آن را نگسسته است. «سنخنماترین این مقولههای روشنفکران، روشنفکران کلیساییاند که دیرگاهی شماری از خدمات مهم را در قبضه انحصار خود گرفتند». البته گرامشی به دستههای دیگری از روشنفکران سنتی اشاره میکند که در رژیم فئودالی همتراز اشراف بودند ازجمله نظریهپردازان فاضل و فیلسوفان کلیسایی. هسته اصلی بحث گرامشی در مقوله روشنفکری، تمایز میان روشنفکران بهمثابه دسته ارگانیک هر گروه اجتماعی و روشنفکران به منزله دستهای سنتی است. خود گرامشی اشاره میکند که تعیین حدود نهایی مفهوم «روشنفکر» دشوار است و بهسختی میتوان ملاک واحدی پیدا کرد که معرف تمام فعالیتهای ناهمخوان روشنفکران باشد و آن را به طریقی از دیگر فعالیتهای اجتماعی متمایز کند. با این حال، گرامشی این تمایز را در ارتباط روشنفکران و تولید نشاندار میکند: «ارتباط میان روشنفکران و تولید مستقیم نیست، آنچنان که درباره گروههای اجتماعی بنیادی است، بلکه با وساطت انجام میگیرد، و با دو سنخ سازمان اجتماعی وساطت میشود: به واسطه جامعه مدنی و به واسطه دولت». نکته مهم در تعریف گرامشی کارکرد روشنفکری است، اینکه روشنفکران دارای نقش ویژهای در هژمونیاند که گروه مسلط بر سراسر جامعه به کار میبندد و نیز در سلطه بر جامعه که در دولت تجسم مییابد و این وظیفه سازمانی یا پیوندی است. بهاینترتیب گرامشی وظیفه روشنفکران را سازمانبخشی به هژمونی اجتماعی یک گروه و سلطه آن گروه بر دولت میداند و «روشنفکران وظیفه سامانبخشیدن به اجماعی را دارند که زاده اعتبار و حیثیت همبسته این نقش در جهانِ تولید و دمودستگاه زور و قهر بر برخی گروههاست». منظور گرامشی، گروههایی است که وقتی اجماع و توافق دستخوش بحران میشود، فعالانه یا منفعلانه در قبال آن لحظات بحرانِ فرماندهی اجماع و توافق دارند. گرامشی کارکرد حیاتی روشنفکر ارگانیک را ایفای نقش بهعنوان نمایندگان یا عوامل آنها در سازماندهی هژمونی طبقهای در جامعه مدنی میداند، اما به اعتقاد سایمون راجر، در تعریف گرامشی از روشنفکران ارگانیک، گزارش روشنی از نقش این روشنفکران در جامعه مدرن سرمایهداری وجود ندارد و او برای تحلیل این مفهوم تنها به رهبران حزب میانهرو ایتالیا اشاره میکند. اما ایده گرامشی درباره روشنفکر ارگانیک در تحلیل انتقادی او از عملکرد طبقه کارگر معلوم میشود. او معتقد است اگر طبقه کارگر میخواهد خود را از موقعیت طبقه زیردست درآورده و رهبری ملی را در دست بگیرد و از طریق اصلاحات اخلاقی و فکری، آگاهی سیاسی لازم را به دست بیاورد، باید روشنفکران ارگانیک خود را ایجاد کند. از دیدِ گرامشی، خودآگاهی انتقادی از نظر تاریخی و سیاسی به معنای خلق گروه نخبهای از روشنفکران است و یک توده انسانی بدون سازماندهی خود نمیتواند خود را بشناسد و مستقل شود. اینجاست که نقش روشنفکران بهعنوان سازماندهنده روشن میشود. اما فرایند خلق روشنفکران نیز فرایندی پرتناقض و طولانی است. به هر تقدیر، از نظر بِندتو فونتانا 3، تولید روشنفکر ارگانیک به معنای شخصیتدادن به تودههاست؛ و شخصیتدادن یعنی قالبریزی یا شکلبخشی به یک فردیت مشخص، و تمایز و تحققبخشیدن به آنچه در اصل بالقوگیِ بیشکل بوده است. از دید فونتانا، مسئله اصلی گرامشی در طرح بحث روشنفکران ارگانیک این است که چگونه مردم را به اندیشیدن انتقادی و منسجم واداشت. تصور گرامشی از روشنفکر ارگانیک، آن سنخ روشنفکری است که با مردم همبستگی کامل و تنگاتنگ دارد و عقل و اندیشه را برخاسته از فعالیتهای زندگی مردم میداند. درواقع در تفسیر فونتانا، «فلسفه و اندیشه، مجزا از زمینهای که درون یک فرماسیون اجتماعی-سیاسی خاص دارند، عقیم و نامؤثرند». پس، «فلسفه و معرفت هنگامی تحقق مییابد که در درون یک گروه اجتماعی یا جامعه تکثیر و منتشر شود، به گونهای که به پراکسیس و فعالیت روزمره مردم بدل گردد». معرفت پیچیده و دقیقِ روشنفکر بهتنهایی راه به جایی نمیبرد و هنگامی به زندگی و سیاست تبدیل شده و وارد مدار تأثیرگذاری میشود که به تعبیر فونتانا، پیوند تنگاتنگ با تجربه و شوری داشته باشد که مردم حس میکنند. «روشنفکران بهعنوان فیلتر و میانجی عمل میکنند و حس و شور مردم، جهت، هدف و انسجام روشنفکران را به خود میگیرد». رابطه دوسویه و دیالکتیکی میان دو شکل از آگاهی که نوع تازهای از آگاهی را پدیدار میکند. فرایندی که در تفسیر فونتانا، عبور از یک واقعیت سیاسی به واقعیت دیگر است؛ عبور از واقعیتی تاریخی که در آن تودههای مردم منفعل و ناپیدا هستند، به نظمی نوین که در آن تودهها فعال میشوند. با این اوصاف، ابداع مفهوم روشنفکر ارگانیک را میتوان نوعی ادای دین به مردم ناپیدایی دانست که اینک در صورتبندی گرامشی شخصیت یافتهاند.
1. «دفترهای زندان: دفتر چهارم»، آنتونیو گرامشی، ترجمه اکبر معصومبیگی، نشر چرخ.
2. «درآمدی بر اندیشههای آنتونیو گرامشی»، سایمون راجر، ترجمه محمدکاظم شجاعی، انتشارات سبزان.
3. «روشنفکران و تودهها در اندیشه گرامشی»، بِنِدِتو فونتانا، ترجمه علی تدین، سایت تز یازدهم.