محسن رنانی، اقتصاددان، تأکید میکند که اقتصاد و توسعه کشور وارد شرایط بغرنج و پیچیدهای شده است و حکمرانی چارهای جز جلب اعتماد عمومی ندارد
وفاق به شرط افق
اقتصاد ایران به نقطهای رسیده است که دیگر نمیتوان برای آن نسخهای پیچید؛ چراکه نهتنها نااطمینانی و ریسک به سطح نامعمولی رسیده، بلکه اعتماد بخش زیادی از مردم به درمان وضعیت از بین رفته است. این نکاتی است که محسن رنانی، اقتصاددان، در نشست انجمن اقتصاد ایران با مرکز پژوهشهای اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران مطرح میکند
شرق: اقتصاد ایران به نقطهای رسیده است که دیگر نمیتوان برای آن نسخهای پیچید؛ چراکه نهتنها نااطمینانی و ریسک به سطح نامعمولی رسیده، بلکه اعتماد بخش زیادی از مردم به درمان وضعیت از بین رفته است. این نکاتی است که محسن رنانی، اقتصاددان، در نشست انجمن اقتصاد ایران با مرکز پژوهشهای اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران مطرح میکند. این نشست با موضوع «دولت چهاردهم؛ چالشها و افق پیشرو» روز چهارشنبه برگزار شد و این اقتصاددان به طرح چالشهای اساسی اقتصاد و توسعه کشور پرداخت و تأکید کرد که ساختار حکمرانی برای حل این چالشها زمان زیادی ندارد و باید جامعه به وفاقی برسد که منجر به افق شود.
محسن رنانی، اقتصاددان، در این نشست به وضعیت پیچیده اقتصاد کشور اشاره کرده و گفت: «اقتصاد ایران وارد شرایطی شده است که نمیشود برایش نسخه نوشت و دیگر نسخ اقتصادی جواب نمیدهد. قبلا در سخنرانیهای خود گفتهام که زمانی مشکل اقتصاد ایران اقتصادی بود، بعد از مدتی مشکل سیاسی شد و امروز مشکل روانشناختی است و تا گرههای روانشناختی و بعد سیاسی در اقتصاد ایران حل نشود، اقتصاد کشور قابل سیاستگذاری نیست و سیاستگذاریها شکست میخورد». او در ادامه توضیح داد: «نسخه وقتی جواب میدهد که بیمار به پزشک اعتماد داشته باشد؛ چون اگر اعتماد نداشته باشد، به نسخه عمل نمیکند. حالا هرچه پزشک پژوهش کند و مقاله بنویسد تا بیمار را قانع کند، درمان اتفاق نمیافتد. ضمن اینکه بیمار باید شرایط زیست مناسب داشته باشد؛ مثلا به دور از آلودگی باشد، ویتامین و غذای کافی دریافت کند، استرس نداشته باشد، پزشک در فروش دارو منافع نداشته باشد و اگر پزشک در فروش دارو منافع داشته باشد، داروی نامتناسب اما گرانقیمت به بیمار میدهد و... . اگر این مقدمات نباشد، بیماری درمان نمیشود. حالا در اقتصادی که سیاستگذار رانت دارد، گروههای نفوذ و گروههای ذینفع در دستگاه سیاستگذاری نفوذ دارند، شما میخواهید چه نسخهای برای اقتصاد کشور بنویسید؟».
این اقتصاددان همچنین گفت: «من اعتقاد دارم نسخه جواب نمیدهد؛ چون نه بیمار عزم آن دارد که خوب شود، چراکه بخش خصوصی به رانت عادت کرده است و با رانت زنده است و نه سیاستگذار قصد درمان دارد. از آن سو سیاستی که اجراشدنی نباشد، هزینههایش را به جای میگذارد و منافعی نمیبخشد. مثل سند چشمانداز ۲۰ساله که هزینههایش را تحمیل کرد؛ تورم خلق کرد، اما فقط 15 درصد آن محقق شد».
رنانی با اشاره به اینکه اقتصاد کشور از دانش اقتصاد پیروی نمیکند، تأکید کرد: «اصلیترین معیار علم اقتصاد عقلانیت است و اقتصاد ایران مدتهاست از عقلانیت خارج شده و دیگر تابع عقلانیت نیست. بایهعنوان مثال فرض علم اقتصاد این است که هزینه مبادله یا صفر است یا ناچیز. من برآوردم این است که هزینه مبادله در ایران بین ۴۰ تا ۵۰ درصد است یا علم اقتصاد متعلق به جامعهای با روحیه کارمندی نیست. علم اقتصاد متعلق به جامعهای است که عقلانیتش کار میکند». این اقتصاددان در ادامه توضیح داد: «البته مفهوم هوش با عقلانیت متفاوت است. من کاری ندارم که برخی مطالعات حاکی از آن است که ضریب هوشی ایرانیان نزدیک به متوسط جهانی است، حرف من این است که ضریب هوشی وقتی ارزش دارد که به عقلانیت تبدیل شود. ممکن است ملتی با ضریب هوشی متوسط بتواند 80 درصد این توان را به عقلانیت تبدیل کند و ممکن است ملتی هم با ضریب هوشی بالا نتواند هوش خود را به عقلانیت تبدیل کند. مهم توانایی تبدیل ضریب هوشی به عقلانیت است و اصلا توسعه یعنی توانایی یک ملت در تبدیل ضریب هوشی به عقلانیت. توسعه یعنی تبدیل توانایی یک ملت به مهارت. ایرانیها عاقل هستند و عقل دارند، هوش هم دارند ولی امکان تبدیل هوش به عقلانیت را ندارند و زمینه برای آنها فراهم نیست».
نااطمینانی به سطح نامعمول رسیده است
رنانی با اشاره به ضریب بالای نااطمینانی در اقتصاد کشور گفت: «وضعیت کشور به نقطهای رسیده که سرمایهگذار با ریسکهای نامعمول مواجه است. در وضعیتی که ریسک معمول وجود دارد، عقلانیت راهکارهایی برای جبران در نظر میگیرد اما درحالحاضر سرمایهگذار احتمال میدهد که یکمرتبه موشک روی کارخانه آوار شود یا فرونشست زمین کارخانه را ببلعد یا ناگهان آشوب درست شود و عدهای بریزند به یک دلیل کارخانه را آتش بزنند. در این شرایط نااطمینانی نامعمول اصلا امکان تصمیمگیری عقلانی وجود ندارد و در این شرایط پرونده عقل ابزاری بسته میشود و پرونده عقل معنایی باز میشود. به همین دلیل است که در یک نظرخواهی که تعداد زیادی کارآفرین در آن شرکت داشتهاند، ۹۰ درصد پاسخ میدهند که به آینده اقتصاد ایران امیدی ندارند». او همچنین ادامه داد: «برجام وقتی شکست خورد که وارد شرایط نااطمینانی پیچیده شد. بعد از شکست برجام بخش اعظمی از روندهای بهبود که در ۳۰ سال قبل آغاز شده بود، نزولی شده است. ما الان در شاخصهای توسعه در منطقه هشدار هستیم، یعنی در منطقه خطر قرار داریم و اگر شما فرایند توسعه را شش مرحله در نظر بگیرید، ایران در منطقه یک پله مانده به کف است». این اقتصاددان با اشاره به اینکه دولت چهاردهم میراثدار ناکارآمدی مدیریتی در دولتهای گذشته است، گفت: قصور این روند رو به زوال را نمیتوان تنها بر گردن دولت خاصی انداخت، بلکه این روند یک روند تاریخی است. رنانی ادامه داد: «موفقیت سیاستگذار در این شرایط بسیار سخت و دشوار است. حالا آقای پزشکیان شعار وفاق را مطرح کرده است و باید از ایشان پرسید که منظور از وفاق چیست و بنا است با چه فرایندی ایجاد بشود؟ در مجموع باید بگویم اگر وفاق به افق نینجامد، بیسرانجام است و ما زمانی میتوانیم بگوییم وفاق که به افق منجر شود؛ یعنی اینکه سطوح عالی سیاسی توافق کنند که با جامعه وفاق کنند. درحالحاضر که هیچ نشانهای از وفاق در جامعه دیده نمیشود و اگر ما نتوانیم با جامعه به وفاق برسیم، نمیتوانیم افقی را خلق کنیم. اگر دولت میخواهد افق خلق شود، باید گام بعدی را بردارد و وفاق را به سطح جامعه گسترش بدهد و مثلا تکلیف مردم را روشن کند که مردم شهروند ایرانی هستند یا نه؟ اگر شهروند ایرانی هستند، حقوق مسلم آنها را در قانون اساسی محترم بشماریم و دست از خودی یا ناخودی برداریم. باید پاسخ بدهیم که بالاخره هفت، هشت میلیون ایرانی خارج از کشور حقوقی از زادگاه خود دارند یا نه؟ و... . بنابراین وفاق وقتی نتیجه میدهد که به افق بینجامد و افق وقتی پدیدار میشود که وفاق از سطح سیاسی به سطح جامعه منتقل شود. آقای پزشکیان باید از سطح شعار عبور کند و بگوید که قرار است با چه کسانی وفاق ایجاد کند و با چه سازوکاری؟». او در پایان تأکید کرد: «در شرایط فعلی در بخشهای مختلف، کشور از مرحله چالش و بحران گذشته و وارد ابربحران شده است. ما در بنزین شرایطی فاجعهبار داریم، در آب وارد شرایط فاجعهبار شدهایم، در حوادث غیرمترقبه مانند زلزله وارد شرایط فاجعهبار شدهایم و... که مدیریت این شرایط بسیار دشوار است. من فکر میکنم که حملات متقابل ایران و اسرائیل به خاک یکدیگر بزرگترین بحران سیاسی بعد از انقلاب بود که به نظر من این اتفاق از جنگ با عراق مهمتر بود، اما ما میبینیم که در بزرگترین بحران سیاسی و امنیتی بعد از انقلاب دلار تنها ۱۰ درصد افزایش قیمت را تجربه میکند و این از نظر من معجزه است. این معجزه، معجزه پزشکیان نیست، معجزه نظام نیست، معجزه چیست؟ اعتمادی است که هنوز مردم بعد از انتخابات چهاردهم دارند. هنوز امیدشان ناامید نشده است و اگر این امید ناامید شد، جنگهای کوچکتر از تنش با اسرائیل قیمت دلار را جهش خواهد داد. بنابراین ساختار حکمرانی فرصت زیادی ندارد و فرصت محدود است برای اینکه وفاق را تبدیل به افق کند و بدون وفاق واقعی ساختار حکمرانی نمیتواند از بحرانهای موجود خارج شود».