|

نگاهی به همهمه‌ای که سخنان پالیزدار دوباره به وجود آورد

ساختمان خیابان جردن

خیابان جردن را از مدرس به سمت پایین که سرازیر می‌شوید، سمت راست دیوارهای سنگی بزرگ‌ترین خانه ایران را می‌بینید. خانه‌ای که در دوران پهلوی متعلق به «حبیب ثابت‌پاسال» سرمایه‌دار دوران شاه بود. کاخی که امروز به ویرانه‌ای متروک تبدیل شده است. اما قصه امروز ما به این خانه بازنمی‌گردد. درست روبه‌روی کاخ ثابت‌پاسال در آن سمت خیابان، ساختمان سه‌طبقه نیمه‌کاره‌ای خودنمایی می‌کند که به شکل و شمایل خانه‌های آن منطقه نمی‌خورد.

ساختمان خیابان جردن
داوود حشمتی روزنامه‌نگار

خیابان جردن را از مدرس به سمت پایین که سرازیر می‌شوید، سمت راست دیوارهای سنگی بزرگ‌ترین خانه ایران را می‌بینید. خانه‌ای که در دوران پهلوی متعلق به «حبیب ثابت‌پاسال» سرمایه‌دار دوران شاه بود. کاخی که امروز به ویرانه‌ای متروک تبدیل شده است. اما قصه امروز ما به این خانه بازنمی‌گردد. درست روبه‌روی کاخ ثابت‌پاسال در آن سمت خیابان، ساختمان سه‌طبقه نیمه‌کاره‌ای خودنمایی می‌کند که به شکل و شمایل خانه‌های آن منطقه نمی‌خورد. ساختمانی که سفت‌کاری‌های آن به پایان رسیده، اما تکمیل نشده و با آجرهای قدیمی خودنمایی می‌کند. اینجا محل ساختمان شرکت‌ها و خیریه‌هایی است که در روزهای اخیر با سخنرانی دوباره عباس پالیزدار به سرخط اصلی خبرها تبدیل شده است.

‌مصاحبه‌ای که حاوی ادعاها و ابهاماتی است که بعضی از آنها تکراری و بعضی از آنها جدید است. بااین‌حال، واکنش‌ها به این مصاحبه در حد رسانه‌ای و اشخاصی که از آنها نام برده شده، باقی ماند ولی مشخص نیست در نهایت با این ادعاها چه خواهد شد و چگونه باید افکار عمومی را درباره این مسائل قانع کرد؟

بازگشت عباس پالیزدار

دهه 80، فصل افشاگری‌های اقتصادی بود. همان‌طور که پالیزدار هم اعتراف کرده است، جریانی خاص تلاش داشت تا فساد را در اطرافیان سیدمحمد خاتمی و هاشمی ثابت کند، ولی تیرش به سنگ خورد. این روند با ظهور احمدی‌نژاد تشدید شد و با رسیدن به سال 88 به نقطه اوج رسید. اما بعد از آن خود او اسیر پرونده و زندان اطرافیانش از‌جمله محمدرضا رحیمی (معاون اول) و حمید بقایی (معاون رئیس‌جمهور) شد.

در آن دهه پرونده‌هایی که با شهرام جزایری آغاز شد، با افشاگری عباس پالیزدار در 18 اردیبهشت سال 87 مسیری متفاوت پیدا کرد. آن زمان روزهای پایانی عمر مجلس هفتم به ریاست حدادعادل بود و سخنرانی پالیزدار در همدان موجب شد تا پنجم خرداد 1387 و تنها چهار روز مانده به پایان عمر مجلس، گزارش تحقیق‌و‌تفحص از قوه قضائیه در صحن علنی مجلس قرائت شود. گزارشی که اگرچه درون آن نام‌ها و اسامی حذف شده بود، اما ارتباطش با سخنرانی پالیزدار اهمیتش را نشان می‌داد. پالیزدار از‌جمله اعضای هیئت تحقیق‌و‌تفحص بود که بعدها بازداشت شد و 13 ماه در زندان ماند.

پالیزدار حالا بعد از 15 سال بازگشته و این بار نه با عناوین اختصاری، بلکه با اسامی روشن از کسانی یاد می‌کند که در دهه‌های 70 و 80، به منابع مهمی از ثروت دست پیدا کردند. افرادی که عموما در آن سال‌ها به اردوگاه راست تعلق داشتند و در مقابل اصلاح‌طلبان صف‌آرایی کرده و مدعی فساد اصلاحات بودند. پرونده‌هایی که به خصوصی‌شدن منابع و شرکت‌ها بازمی‌گشت که به اردوگاهی خاص از سیاست رفته اما در تمام این سال‌ها همان جریان، خود را مدعی مبارزه با فساد خصوصی‌سازی معرفی می‌کند.

ادعاها چه بود؟

پالیزدار در این مصاحبه به حواشی متفاوت آن افشاگری‌ها پرداخته است. او در جای‌جای مصاحبه نشان می‌دهد تسلط ویژه‌ای بر پرونده تحقیق‌وتفحص از قوه قضائیه دارد. اسامی، اعداد و حتی شماره‌حساب‌ها را با چنان دقتی بیان می‌کند که احساس می‌کنید 15 سال گذشته را صرف حفظ‌کردن آنها کرده است.

ادعاهای پالیزدار در همان سال‌ها و در همین روزها، بارها از سوی ذی‌نفعان رد شده و مورد تردید قرار گرفته است. ازجمله جنجالی‌ترین ادعاهای او درباره دو نفر از روحانیون آن زمان است که مدعی هستند یا موارد دریافت‌شده «پس داده شده» یا «نفع شخصی» از آنها برده نشده است. مورد اول به آیت‌الله یزدی بازمی‌گردد.

آقازاده بی‌کار

پالیزدار در سال 87 در سخنرانی خود مدعی شده بود یکی از مسئولان نامه‌ای نوشته و در آن درخواست کرده به خاطر بی‌کاری حمید، فرزندش، به او لطف شود: «مجددا آقای م.ی برمی‌دارد می‌نویسد که جناب آقای فروزش، حمید ما بی‌کار است! ترتیبی اتخاذ فرمایید که از ‌جنگل‌های شمال جهت صادرات چوب بهره‌مند شود. آقای حمید.ی، پسر آقای ی، مدیرکل حوزه ریاست قوه ... بود در آن مقطع». به‌تازگی خبرگزاری‌ها به نقل از فرزند آیت‌الله یزدی این روایت‌ها را تکذیب کردند. او گفته است: «مادر، ما را با نان و چای شیرین بزرگ کرد و گاهی مجبور می‌شد برای در امان ماندن از گرما ما را داخل حوض آب قرار دهد. ما در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب چند سال یک بار شهر محل سکونت را تغییر می‌دادیم و شرایط بسیار سختی را تجربه و در نهایت فقر و تنگدستی زندگی کردیم. پدرم ۴۴ سال برای کشور زحمت کشید و سه میلیون هم موجودی نداشت».

اما پالیزدار خودش هم در این مصاحبه گفته است که بعد از آن افشاگری‌ها ضمن اینکه یک بار آیت‌الله یزدی از او حلالیت خواسته و او وی را حلال نکرده، اراضی جنگل‌ها به بیت‌المال برگشته بود. البته با این منت که «ما برای حفظ آبروی نظام علی‌رغم هزینه‌های بسیاری که کردیم، آن را بازمی‌گردانیم».

معدن سنگ گرانبها

در ده‌بید استان فارس، معدن سنگی هست که از دوران محمدرضا پهلوی سنگ‌هایش استخراج می‌شود و ارزش صادراتی دارد. پالیزدار در سال 87 در سخنرانی خودش گفته بود: «یک آقایی (آیت‌الله ا.ک) آمده و نامه زده که پسرش معلول جسمی است. گفته می‌خواهم یک مؤسسه توان‌بخشی بزنم ‌که پسرم هم برود در آن مؤسسه توان‌بخشی، دم دست خودم باشد. 100 تا، ۲۰۰ تا، ۳۰۰ تا معلول را نگهداری ‌کنیم در آنجا، پسرم هم مسئول آنها باشد. گفتند‌ باشد، خدا پدرت را بیامرزد. مؤسسه را که ثبت کرده و کارش را ‌استارت زده، نامه زده به آقای ‌...‌ گفته که من ساپورت نیاز دارم، نمی‌توانم خرج کنم که، باید نظام به ما کمک ‌کند. چه‌ کار کنیم؟ فلان معدن را، معدن سنگ ده‌بید فارس را بدهید به این آقا. آقا این سنگ مرمر بهترین سنگ ‌مرمر دنیاست، از منابع انفال جمهوری اسلامی است، بدهیم به شما؟ بله، بدهیدش به من. معامله انجام شد و این ‌معدن را به این آقا واگذار کردند. دوباره بعد از یک مدت گفت آقا این معدن کافی نیست، معدن ‌...‌ زنجان را هم ‌بدهید به ما. چهار تا را که ما پیدا کردیم، چهار تا معدن را یک آقایی از علما گرفته‌ که مردم هم پشتش نماز ‌می‌خوانند متأسفانه».

به‌تازگی خبرگزاری فارس بعد از مصاحبه پالیزدار به متن اظهارات او در صفحه 104 پرونده اشاره کرده و نوشته است: ‌پالیزدار در صحن دادگاه و همچنین جلسه بازپرسی و در صفحه ۱۰۴ پرونده ضمن اقرار به اشتباهات صورت‌گرفته در سخنرانی‌های خود علیه مرحوم آیت‌الله امامی‌کاشانی می‌گوید: «معادن سنگ مرمر ده‌بید فارس یا معدن قاسم‌زغالی متعلق به مجتمع توان‌بخشی حضرت ولیعصر‌(عج) بود و وقف‌نامه سازمان اوقاف و امور خیریه را داشت. شخص ایشان هیچ‌گونه نفع شخصی در این موقوفات نداشته و بنده تصور کرده بودم که این موقوفات از املاک شخصی ایشان است».

پالیزدار هم این را به نوعی قبول دارد که معدن به یک مؤسسه خیریه به نام توان‌بخشی ولیعصر‌(عج) واگذار شده اما نکته اینجاست که می‌گوید: «در جریان دادگاه شکایت آیت‌الله امامی‌کاشانی، وکیل او آقای شعبانی در جلسه دادگاه گفت: «اصلا اینجا موقوفه است و آقای پالیزدار نشر اکاذیب کرده است». من گفتم: «آقای قاضی تاریخ وقف چه زمانی بوده است؟». گفت: «دست رئیس دادگاه است. من به رئیس دادم». ایشان هم گفت: «تاریخ که جلوی خودت هست و بگو». تاریخ را اعلام کرد و من گفتم: «این تاریخی که شما می‌گویید، بعد از تاریخی است که ما گفتیم. بعد از اینکه ما گفتیم، به خاطر اینکه ضایع نشوید، آنجا را وقف کردید که آبروی‌تان نرود. من نشر اکاذیب نکردم، من واقعیت را گفتم».

پالیزدار در این مصاحبه و در همان سخنرانی سال 87 ادعاهایی را مطرح کرده که با توجه به در دسترس نبودن اسناد پرونده برای عموم، نمی‌توان صحت ‌و سقم آنها را تأیید یا رد کرد. از‌جمله اینکه امروز ما نمی‌دانیم آیا اصل یا رونوشت نامه‌ای که ادعا شده درخواست زمین، ملک و معدن شده، در دست عباس پالیزدار قرار دارد یا خیر؟ اما قدر مسلم درباره ادعاهای مربوط به در اختیار قرار‌گرفتن معدن سنگ ده‌بید فارس می‌توان گفت که این معدن در یک فرایند پیچیده در زیرمجموعه مؤسسه آیت‌الله امامی‌کاشانی قرار دارد.

به این بهانه نگاهی بیندازیم به مؤسسه خیریه توان‌بخشی ولیعصر‌(عج) و شرکت‌های اقماری آن که امروز با مدیرعاملی «سها امامی» اداره می‌شود.

نام اصلی خانواده آیت‌الله امامی‌کاشانی

نام اصلی ‌آیت‌الله محمد امامی‌کاشانی‌، ‌محمد آقا امامی‌ است و در اسناد مربوط به مؤسسه توان‌بخشی حضرت ولیعصر نام «امامی‌کاشانی» دیده نمی‌شود بلکه با نام «امامی» روبه‌رو هستیم. مسئولیت اصلی و فعلی مجموعه نیز با مدیرعاملی خانم «سها امامی» اداره می‌شود. بنا بر برخی ادعاها او دختر آیت‌الله امامی‌کاشانی است.

آیت‌الله امامی‌کاشانی همچنین مدیر و متولی مدرسه عالی شهید مطهری است که عباس پالیزدار به برگزاری یک جلسه در این مؤسسه اشاره می‌کند که طی آن جلسه فرزند باجناق آیت‌الله امامی‌کاشانی در نهایت توانسته رضایت را از همسر آیت‌الله امامی‌کاشانی دریافت کند.

آن‌طور که خود پالیزدار هم گفته، معدن ده‌بید فارس به «مؤسسه توان‌بخشی حضرت ولیعصر» تعلق دارد.

مکانی برای خیریه

حالا بازگردیم به خیابان جردن و ساختمانی که درست روبه‌روی در ورودی کاخ ثابت‌پاسال دیده می‌شود. ساختمانی که یک سمت آن به خیابان بالایی و یک در آن به خیابان پایین راه دارد. به‌این‌ترتیب که خیابان گل‌گشت‌ خیابان بالایی و خیابان گل‌افشان خیابان پایین آن به حساب می‌آید. این منطقه دقیقا روبه‌روی کاخ ثابت‌پاسال در محله جردن است و با توجه به اینکه در آن منطقه املاک مصادره‌ای بسیار زیادی از دوران پهلوی به‌ جا مانده است، مشخص نیست آیا زمین آن نیز یک زمین مصادره‌ای بوده یا آنکه از محل درآمدهای این شرکت‌ها توانستند چنین مکانی را خریداری کنند.

همچنین به نظر می‌رسد که دلیل بازنگشتن معدن به بیت‌المال با وجود کش‌وقوس‌های فراوان قضائی همان بحث وقف‌شدن معدن باشد که امکان بازگشت از وقف را غیرممکن کرده است، اما شرکتی که وقف به نام آن انجام شده، تحت اختیار همان خانواده اداره می‌شود. با این حال این معادن قریب 30 سال در اختیار این مؤسسه خیریه بوده و در این سال‌ها حتی نمی‌توانیم حدس بزنیم چقدر درآمد داشته و به چه تعداد از افراد نیازمند خدمات ارائه داده است. آیا شرایطی برای بررسی اسناد و مدارک این مؤسسات وجود دارد؟

‌‌در نهایت اینکه کاملا روشن است که پالیزدار از حمایت‌نکردن تیم احمدی‌نژاد از او و پیوند مشترک او با کسانی مانند سعید مرتضوی که تا روز آخر در دولت احمدی‌نژاد حضور داشت، بسیار عصبانی است. بخشی از حر‌ف‌های او را از این زاویه می‌توان فهمید. اما مسئله مهم‌تر این است که به هر ترتیب دستگاه‌های قضائی و نظارتی چگونه می‌خواهند افکار عمومی را درباره این پرونده‌ها قانع کنند؟ فساد امری است که اگر به صورت ریشه‌ای به حل آن پرداخته نشود، ذره‌ذره پایه‌های اعتماد عمومی را نابود می‌کند. آنچه واضح است، این است که حتی گذشت 15 سال از آن ایام هم باعث نشده جامعه درباره آن بی‌تفاوت باشد. اما مهم است که بدانیم پالیزدار چرا در این «مقطع زمانی» به تکرار همان حرف‌ها پرداخته است؟ آیا این یک مصاحبه ساده و معمولی است یا آنکه کانونی در پشت سر آن قرار دارد که با یادآوری این اطلاعات و تأکید بر اینکه «فساد حاکمیتی است» یا اینکه «فساد در جاهایی است که وزیر و مدیرعامل جرئت حرف‌زدن در مقابل آنها ندارند»، می‌خواهد آدرس‌دهی روشنی داشته باشد؟