|

«شرق» با توجه به شرایط موجود و با نگاه به فعل‌ و‌ انفعالات جهانی، این پرسش را واکاوی می‌کند: ‌ چرا باید از تداوم مذاکره دفاع کرد؟

دیپلماسی در مسیر بلوغ

با وجود تحریم‌های اخیر اتحادیه اروپا، به‌ویژه در زمینه هواپیمایی ایران‌ایر که مشکلات بزرگی همچون محدودیت دسترسی مردم ایران به دارو را پدید می‌آورد، باز‌بودن مسیر گفت‌وگو برای دریافت حقوق کشورها در روابط بین‌الملل مهم‌ترین اصلی است که باید رعایت شود.


دیپلماسی در مسیر بلوغ
داوود حشمتی روزنامه‌نگار

 با وجود تحریم‌های اخیر اتحادیه اروپا، به‌ویژه در زمینه هواپیمایی ایران‌ایر که مشکلات بزرگی همچون محدودیت دسترسی مردم ایران به دارو را پدید می‌آورد، باز‌بودن مسیر گفت‌وگو برای دریافت حقوق کشورها در روابط بین‌الملل مهم‌ترین اصلی است که باید رعایت شود.

سیاست خارجی ایران نباید اسیر گفتمان کسانی شود که هر نوع گفت‌وگویی را اولا به معنای «دوستی» و «رفاقت» و از سوی دیگر «وادادگی و ذلت» می‌بینند. این تفکر که صدای بلند آن امروز از برخی رسانه‌های اصولگرا خارج می‌شود، هیچ راه‌حلی برای حل منازعات بین‌المللی ایران در اختیار ندارد و فقط راه‌حل را «بستن در» یا «بستن تنگه» می‌بیند. اما به نظر می‌رسد آغاز دوباره گفت‌وگوها با اتحادیه اروپا که وزارت خارجه آن را تأیید کرده، بازگشت به مسیر عقلانی در سیاست خارجی است که باید در سال 84 دنبال می‌شد. مسیری که به واسطه قدرت‌گرفتن تفکر یک جریان خاص در آن سال، به محاق رفت؛ تفکری که احمدی‌نژاد، جلیلی و روزنامه کیهان آن را نمایندگی می‌کنند. این تفکر بود که با بستن مسیر گفت‌وگو، کشور را به تحریم‌های بین‌المللی سال 91 رساند. آنها ضمن اینکه تحریم‌های بین‌المللی را «کاغذپاره‌ای» می‌دانستند و بر این باور بودند که این تحریم‌ها بر زندگی مردم تأثیری نخواهد داشت، «تحریم را نعمت» معرفی می‌کردند.

از نگاه آنها، ایران «باید دست به اقدامی بزند که طرف مقابل برای مذاکره التماس کند». از همین رو، صورت ظاهر مذاکره را حفظ می‌کردند، اما در باطن همان بود که سال 92 علی‌اکبر ولایتی در مناظره‌ها خطاب به سعید جلیلی آن را بیانیه‌خوانی عنوان کرد: «... هنر دیپلماسی بیانیه صادرکردن نیست! آنچه مردم می‌بینند این است که شما مسئول مذاکرات هسته‌ای بوده‌ای و مذاکرات یک قدم پیش نرفته، تحریم‌ها بیشتر شده و فشارش روی مردم آمده است».

دوری از خوش‌بینی

حالا کمی عمیق‌تر به مسئله نگاه کنیم. اتحادیه اروپا ابتدا ایران را با اتهامی واهی مبنی‌بر ارسال موشک به روسیه (بعد از مسئله پهپادهای شاهد) به این کشور پیوند زد. در فاز دوم مدعی ارتباط هواپیمایی ایران‌ایر با این پرونده شد و دست به تحریم ظالمانه آن زد. درحالی‌که تمام مسیرهای پروازی و بارهای هوایی تحت کنترل و نظارت نهادهایی است که خود اتحادیه اروپا در آن نقش اساسی را ایفا می‌کند. تحریمی که آنها به‌خوبی می‌دانند به‌زودی چه اثری بر توده‌های مردم خواهد گذاشت، به واسطه آنکه بخش مهمی از داروهای وارداتی از طریق خطوط هوایی متعلق به ایران با پرواز ایران‌ایر به داخل وارد می‌شد. در فاز سوم‌ سراغ برنامه هسته‌ای رفتند و فشار در زمینه برنامه هسته‌ای را آغاز کردند، اما در‌عین‌حال میز مذاکره هم آماده شد. آیا این میز مذاکره تکمیل‌کننده پازل فشارهای اخیر است؟

با هر نیتی که طرف مقابل، میز مذاکره را چیده باشد، ما نیاز داریم در کنار اقداماتی از جمله «تولید دوباره اورانیوم 60 درصد» مسئله را در چارچوب گفت‌وگو حل‌وفصل کنیم. آنچه مهم است، این است که نباید این مسیر مسدود بماند و راهی که ایران در سال 92 با برجام طی کرد، می‌توانست در سال 84 انجام شود. طی آن شرایط بود که رسیدن به چشم‌انداز 20‌ساله ایران محقق می‌شد.

در این میان ظاهرا دو دسته که کاملا با هم مخالف هستند، درست شبیه هم فکر می‌کنند. آنها که فکر می‌کنند امروز با یک گفت‌وگو با اروپا یا آمریکا همه‌چیز تمام می‌شود، دقیقا شبیه کیهان‌نشینان فکر می‌کنند. چراکه کیهان هم بر این باور است که در یک نشست مذاکره، قرار است همه‌چیز به طرف دیگر واگذار شود و کار تمام شود. هر‌دو سوی این ماجرا درست از یک منطق و استدلال استفاده می‌کنند؛ اما واقعیت چیز دیگری است.

سدی که این دو دسته در مقابل سیاست خارجی ایران قرار دادند باید شکسته شود. هیچ گفت‌وگویی به معنای «وادادگی» و «سازش» یا «پایان خوب‌و‌خوش همه‌چیز» نیست. با هیچ لبخندی در یک مذاکره اختلافات به پایان نمی‌رسد و امتیازات به کسی واگذار نخواهد شد. حتی با هیچ توافقی نمی‌توان گفت مفاد آن کاملا اجرا خواهد شد.

دو طرف حاضر در هر مذاکره خواسته‌هایی دارند که برای خواسته‌های خودشان باید در درون اتاق مذاکره جدال کنند و از همین روست که مشخص نیست سرنوشت هر مذاکره به کجا ختم می‌شود. مضافا اینکه خروجی اتاق مذاکره آیا مورد تأیید دیگر ذی‌نفعان در جهان قرار خواهد گرفت یا اینکه با آن به مخالف برمی‌خیزند.

 گره‌زدن ایران با روسیه

این نگرانی جدی وجود دارد که اتحادیه اروپا، ایران را بخشی از پازل مواجهه با روسیه قرار دهد. در‌عین‌حال صدایی که از برخی در داخل و برخی وابستگان آنها در خارج از کشور می‌شنویم این است که قصد دارند روابط ایران و اتحادیه اروپا را گروگان روابط ایران و روسیه قرار دهند. امروز با یک رابطه سه‌وجهی روبه‌رو هستیم که عبارت‌اند از: آمریکا، روسیه و اتحادیه اروپا. ایران باید بتواند از دل این رابطه منافع خودش را به سلامت خارج کند. این رابطه سه‌وجهی از آنجا اهمیت پیدا می‌کند که با آمدن ترامپ در آمریکا، توازن این رابطه برهم خورده است.

در جنگ اوکراین و روسیه، اتحادیه اروپا و دولت بایدن در آمریکا در یک سمت قرار داشتند، اما حالا به احتمال زیاد سیاست ترامپ دست‌برداشتن از پشتیبانی بی‌چون‌و‌چرای آمریکا از دولت زلنسکی است. این وضعیت کاملا به‌نفع روسیه خواهد بود. ترامپ حتی ممکن است با تغییرات در صادرات انرژی به اتحادیه اروپا، بار دیگر وابستگی اروپا به روسیه را برقرار کند. این مسئله موازنه قدرت را حتی بیشتر از امروز به‌نفع روسیه تمام می‌کند. بنابراین اتحادیه اروپای امروز که اسیر جنگ اوکراین است، در فردای ریاست‌جمهوری ترامپ در آمریکا (تا حد زیادی) در جبهه‌ای جدا از آمریکای بایدن و تنها در مقابل روسیه قرار می‌گیرد. در چنین شرایطی این نگاه که ایران باید با اتحادیه اروپا همکاری کامل کند و دست از همکاری با روسیه بردارد، به همان نسبت غلط است که طرف دیگر می‌گوید: «با آمدن ترامپ، پوتین موقعیت مناسبی پیدا می‌کند و ایران باید با اتصال به روسیه خود را به آنها وابسته کند».

گره‌زدن ایران به روسیه موضوعی است که هر‌دو طرف هم خواستار آن هستند. هر‌دو طرف نزاع سیاست «یا با من هستید یا دشمن من» را دنبال خواهند کرد. اما بلوغ سیاست خارجی ایران می‌تواند این باشد که از هر‌دو وجهه عبور کند. طبیعتا همکاری یا تلاش اتحادیه اروپا در دوران ترامپ ممکن است هیچ آورده‌ای برای ایران نداشته باشد؛ همچنان که در دوره گذشته نداشت. اما عدم همراهی می‌تواند به ایران آسیب جدی وارد کند، به این معنا که از هردو طرف ضربه بخوریم؛ هم از آمریکای ترامپ هم از اتحادیه اروپا. مهم‌ترین خروجی آن هم اتحاد دوباره اروپا و آمریکا در قالب فعال‌کردن مکانیسم ماشه دیده خواهد شد.