|

خارجی به‌دردبخور به ایران نمی‌آید

پرسپولیس، موفق‌ترین تیم ایران در دهه گذشته، این روزها به‌شدت به دنبال جذب یک سرمربی مشهور خارجی است. آنها بعد از قطع همکاری با خوان کارلوس گاریدوی اسپانیایی، فعلا و به طور موقت با کریم باقری به ‌عنوان سرمربی کار را جلو برده‌اند ولی بی‌میلی این مربی ایرانی برای نشستن روی نیمکت پرسپولیس‌ در قامت مرد شماره یک فنی، باعث شده‌ مسئولان باشگاه دربه‌در در پی جذب یک سرمربی جدید باشند.

خارجی به‌دردبخور به ایران نمی‌آید

پرسپولیس، موفق‌ترین تیم ایران در دهه گذشته، این روزها به‌شدت به دنبال جذب یک سرمربی مشهور خارجی است. آنها بعد از قطع همکاری با خوان کارلوس گاریدوی اسپانیایی، فعلا و به طور موقت با کریم باقری به ‌عنوان سرمربی کار را جلو برده‌اند ولی بی‌میلی این مربی ایرانی برای نشستن روی نیمکت پرسپولیس‌ در قامت مرد شماره یک فنی، باعث شده‌ مسئولان باشگاه دربه‌در در پی جذب یک سرمربی جدید باشند.

 

از آنجا که تنها مربی ایرانی که توانایی و شایستگی نشستن روی نیمکت این روزهای پرسپولیس را داشته باشد، فقط یحیی گل‌محمدی است، در نتیجه چاره‌ای به غیر از چرخش به آن سمت آب‌ها نیست. اینکه چرا فعلا نمی‌شود دلخوش به داشتن یحیی بود، به این دلیل است که او هدایت تیم دیگری در لیگ برتر ایران را برعهده دارد و کارهای جدایی‌اش به این سادگی نخواهد بود. البته هنوز هم شایعاتی مبنی‌بر ایجاد محدودیت برای یحیی برای کار‌کردن در تیم‌های پرطرفدار پایتخت وجود دارد که نمی‌توان با قطعیت آنها را تأیید یا تکذیب کرد.

 

هرچه باشد، ولی مشخصا این مورد باعث نمی‌شود معضلات این روزهای پرسپولیس رنگ ببازد. آنها در یک ناچاری مهم گیر آمده‌اند و باید هر طور شده تا زمان نیم‌فصل که اتفاقا فقط یک بازی دیگر تا فرارسیدنش باقی مانده، سرمربی جدید را معرفی کنند. در روزهای گذشته، مطابق با انتظار، اسامی مربیان مطرحی قطار شده که در فهرست گزینه‌های پرسپولیس قرار داشته‌اند؛ از «ویچ‌»های مشهور کروات گرفته تا یکی دو مربی برزیلی و چند اروپایی دیگرِ غیرکروات. مشخصا در بین این گزینه‌ها چهره‌های شناخته‌شده‌تری هم بوده‌اند که یا به‌سرعت اخبار مذاکره با پرسپولیس را تکذیب کرده یا از پیشنهاد این باشگاه فقط تشکر کرده‌اند. 

 

ولی در این سو هواداران پرسپولیس هم هراسان از فوت وقت، رفته‌رفته به عملکرد مدیریت این باشگاه انتقاد کرده و نگران این هستند که مبادا شبیه به اتفاقات ابتدای فصل، مربی به‌درد‌بخوری به پرسپولیس نیاید. البته واضح است که اینجا منظور از مربی به‌دردبخور، مربی مشهور و معروفی است که سابقه نشستن روی نیمکت تیم‌های بزرگ را داشته باشد، وگرنه چه‌بسا مربی گمنامی از راه برسد و افتخارات زیادی کسب کند.

 

اما واقعیتی که در ‌این ‌بین پنهان و مغفول مانده، اتفاقات سیاسی است؛ درست است که کار‌کردن در تیم پرطرفداری مثل پرسپولیس که تقریبا هر سال پای ثابت حضور در لیگ قهرمانان سابق و نخبگان جدید است، می‌تواند برای مربیان زیادی وسوسه‌انگیز و سکوی پرتاب مجددی باشد، ولی نگاه‌های سیاسی به ایران و معضلاتی که در روابط بین‌الملل وجود دارد، اجازه نمی‌دهد مربی خارجی به‌دردبخوری به ایران بیاید. البته در ‌این‌ بین صحبت از استثنائات نیست و شاید پیش بیاید که یک مربی مشهور هم بالاخره در همین روزها تصمیم بگیرد به ایران بیاید و هدایت باشگاهی یا تیم ملی را برعهده بگیرد، ولی به طور مرسوم و معمول، انتظار‌کشیدن برای حضور یک مربی پرآوازه در لیگ برتر و فوتبال ایران، تقریبا امری محال است.

 

دلیلش می‌تواند متعدد باشد ولی همگی تقریبا ذیل مقاصد سیاسی قرار می‌گیرند. یکی از آنها «ایران‌هراسی» به‌راه‌افتاده در دیگر کشورها‌ست. چه خوش‌مان بیاید و چه نه، به قدری تبلیغات علیه ایران در کشورهای اروپایی و... ترویج پیدا کرده که حتی اگر پیشنهاد مالی درخور ‌توجهی هم به مربیان اغلب درجه دو اروپایی هم از ایران برسد، از سوی آنها رد می‌شود. هنوز داستان پل لوگوئن فرانسوی که با استقلال امضا هم کرد ولی بعد از حضور در ایران پشیمان شد، فراموش نشده است. او گفته بود به واسطه اتفاقات رخ‌داده در ایران و منطقه و نگرانی اعضای خانواده‌اش، به‌ویژه همسر، تمایلی به فعالیت در ایران ندارد. این موضوع را می‌توان در اولین اظهارات خارجی‌هایی که به ایران سفر می‌کنند هم دید.

 

غالب آنها اولین جمله‌ای که به زبان می‌آورند، این است که ایران اصلا شبیه به چیزی که رسانه‌های دیگر کشورها یا تعدادی از مردم دیگر قاره‌ها می‌گویند نیست. اتفاقا اگر آنها پا به اینجا بگذارند و جامعه ایرانی را درک کنند، می‌توانند مسیر را برای ورود دیگر اسامی بزرگ‌تر هم فراهم کنند ولی همیشه هم همه‌چیز مطابق میل پیش نمی‌رود. حتی با وجود چنین اظهاراتی باز هم دیده شده که یکی‌ دو مربی خارجی که قصد ورود به ایران را داشته‌اند، در جایگاه مربی و دستیار، با بادیگارد وارد می‌شوند و خیلی زود پی می‌برند که ایران‌هراسیِ ترویج‌یافته، پایگاه درستی ندارد. این مورد یکی از اتفاقاتی است که خارجی‌های اسم و رسم‌دار سریعا به پیشنهاد کار در ایران پاسخ منفی می‌دهند؛

 

هرچند‌ تمام ماجرا نیست. معضل بعدی که اتفاقا آن‌هم سیاسی است، مربوط به تحریم‌های اعمال‌شده علیه ایران است. درست است که نزد تعدادی از مسئولان ایرانی تحریم‌ها کاغذپاره است، ولی در عمل بر ریزترین اتفاقات رخ‌داده در حوزه ورزش هم اثرگذار است. پیش‌تر سابقه داشته که مربی بزرگی از فیلتر نخست، یعنی حضور در ایران، رد شده ولی حضورش دوام چندانی نداشته است. عمده‌ترین موضوعی که باعث شده حضورشان کوتاه شود، تحریم‌های بانکی است. طرف ایرانی به‌سادگی نمی‌تواند دستمزد مد نظر مربیان خارجی را بپردازد.

 

حتی با توافق قبلی مبنی‌بر واریز این دستمزد از کانال‌های مختلف، باز هم پس از چند ماه طاقت این مربیان تمام می‌شود و رفتن را به ماندن ترجیح می‌دهند. البته جبر جغرافیایی و حضور در خاورمیانه هم مزید بر علت است. مرور تنش‌های دهه اخیر در خاورمیانه نشان می‌دهد که مربیان بزرگ دنیا از حضور در این منطقه طفره می‌روند، مگر آنکه پول خیلی‌خیلی درشتی دریافت کنند. دست بر قضا در این بخش هم باز کُمیت باشگاه‌های ایرانی لنگ می‌زند. اگر عربستانی‌ها توان پرداخت میلیون‌ها دلار به خارجی‌ها را دارند، ایرانی‌ها از چنین فاکتوری بی‌بهره هستند. پس اگر مربی نام‌آشنایی قرار باشد به خاورمیانه سفر کند، قطعا ایران به واسطه رقم دستمزدها و نوع پرداخت‌ها، گزینه نخستش نخواهد بود. حال، همه این موارد کنار هم چیده شد تا مشخص شود چرا مذاکره با اسامی بزرگ برای نشستن روی نیمکت سرمربیگری تیم‌های ایرانی به این سادگی نیست. بدون درنظر‌گرفتن استثنائات، محقق‌شدن چنین امری نیاز به همکاری و ایجاد اصلاحات در همه بخش‌های دولتی و ورزشی دارد که این امر دست‌کم در کوتاه‌مدت، شدنی به نظر نمی‌آید.