شفیعیکدکنی؛ غواص بحر معانی
به نظر میرسد بهترین عنوانی که میشود به استاد شفیعیکدکنی داد، این است که غواص بحر معانی خوانده شود، زیرا با تأمل در آثار گونهگونش که تصنیف و تألیف آنها در توان کمتر آدمیزادهای است، معلوم میشود در تمامی عرصههای علوم انسانی از کلام و اصول و فلسفه و تاریخ و عربیت و ادبیت گرفته تا دقایق ادب فارسی از آغاز تا امروز دستی توانا و تعمقی تحسینانگیز دارد و مصداق واقعی ادیبی اریب است. از اینرو چهرهای است نامبردار در حوزههای شعر و تحقیق که نه مشغله تحقیق چیزی از لطف شعرش کاست و نه دلبستگی و علاقهاش به دنیای شعر از شوق و ذوق و ممارستش در کارهای پژوهشی کم کرد.

محمد بقایی ماکان: به نظر میرسد بهترین عنوانی که میشود به استاد شفیعیکدکنی داد، این است که غواص بحر معانی خوانده شود، زیرا با تأمل در آثار گونهگونش که تصنیف و تألیف آنها در توان کمتر آدمیزادهای است، معلوم میشود در تمامی عرصههای علوم انسانی از کلام و اصول و فلسفه و تاریخ و عربیت و ادبیت گرفته تا دقایق ادب فارسی از آغاز تا امروز دستی توانا و تعمقی تحسینانگیز دارد و مصداق واقعی ادیبی اریب است. از اینرو چهرهای است نامبردار در حوزههای شعر و تحقیق که نه مشغله تحقیق چیزی از لطف شعرش کاست و نه دلبستگی و علاقهاش به دنیای شعر از شوق و ذوق و ممارستش در کارهای پژوهشی کم کرد.
شاعران معمولا نثرشان به زیبایی شعرشان نیست که برای مثال میتوان از اخوان و سیمین بهبهانی یاد کرد، ولی این تعریف شامل استاد شفیعی نمیشود. آنان که با کتاب و عرصه تحقیق سروکار دارند، میدانند که هرچه از عمر میگذرد، ذوق نوشتن و تحقیق در اهل قلم کمتر میشود، ولی معدودی از صاحبان قلم بهرغم همه مضایق موجود با شدت و حدت و با ارادهای استوار که ناشی از عشق به معرفتاندوزی و معرفتآموزی است تا پیرانهسری نیز در این طریق گام میزنند، که دکتر شفیعی از این منظر مثال بارزی است. او بیتردید یکی از چهرههای الگویی در حوزه ادب فارسی و تحقیقات ادبی است، دلیل این مدعا آثار بسیاری است که پدید آورده. این آثار جملگی نشان از احاطه وی به موضوعات و مسائلی دارد که به آنها پرداخته است، چنین خصوصیتی را در کمتر پژوهشگری میتوان سراغ داشت.
بنابر شواهدی که از تاریخ فرهنگی زندگی استاد برمیآید از عنفوان جوانی تحت تأثیر فضای خانوادگی با کتاب و قلم مأنوس بوده و با گذشت ایام نگاهی نقادانه به متون مورد مطالعه خویش داشته. شاهد بارز این دلبستگی به زمانی برمیگردد که دانشجویی بوده است تازهسال در دانشگاه مشهد که نامش با کشف سرقتی ادبی بر سر زبانها افتاد. این کشف که حاصل آگاهی و تأملات وی در عین جوانی بر متون نظم و نثر فارسی بود، سبب میشود تا حق حزین لاهیجی شاعر معروف سده دوازده که شعرش حلقه اتصالی است میان سبک هندی و دوره بازگشت محفوظ بماند و بهوسیله متشاعری به نام غواص که آنها را به نام خود انتشار داده بود به حزین بازگردانده شود و به این ترتیب سرودههایش از زیر حجاب دروغین آن شخص عیان شود و چهره راستین شاعری مانند حزین که علاوه بر اشعاری دلنشین دارای آثاری مانند «تاریخ حزین» و «تذکره حزین» است به مردم شناسانده شود.
از این زمان است که اهل معرفت، از جمله شادروان فروزانفر، با شگفتی به تمجید از او برآمدند و دانستند غواصی است که بهرغم جوانی در بحر معانی غوطه میخورد، دانستند که تب و تاب جوانی خود را مصروف تأمل، تفحص و دقت نظر در ادب فارسی میسازد.
آثاری که این پژوهندۀ اندیشهمند بر آنها اندیشه گماشته و مورد پژوهش قرار داده شامل شاعران کلاسیک و همچنین سبکهای جدید میشود. در این میان توجه خاصی نیز به شاعران و نویسندگان ولایت خویش خراسان نشان داده که به نظر میرسد از منظر علاقهمندی هر انسان طبیعی به زادگاه خویش امری کاملا قابل فهم است. از جمله پژوهشهای وی در این زمینه میتوان از پرداختن به آثار عطار، سنایی، ابوسعید، اسدیتوسی، شیخ جام، محمدتقی بهار، اخوانثالث و کتابهایی مانند «تاریخ نیشابور» و دفترهایی به نام «در کوچهباغهای نشابور» و «رباعیات نیشابور» نام برد که جملگی نشان از همان علاقه فطری دارند. یکی دیگر از آثارش پژوهشی است درباره تاریخ کَرّامیّه که پایهگذار این فرقه حنفی در اطراف نیشابور و نزدیکی کدکن میزیسته.
از آنجا که استاد شفیعی به تاریخ ادب فارسی احاطه دارد و همچنین ادبیات نوین ایران را نیز بهخوبی میشناسد، هرگاه که دست به تحقیق در این زمینهها زده، آثاری خواندنی عرضه کرده که برای نمونه میتوان از کتاب حجیم «موسیقی شعر» پایاننامه دوره کارشناسیِ او نام برد که دیدگاههای درخور تأملی را در آن مطرح نموده و با ابداع اصطلاحاتی پذیرفتنی از قبیل «حسآمیزی»، «آشناییزدایی»، «اوزان خیزابی»، «اوزان جویباری»، «موسیقی معنوی شعر» و امثال اینها سبب شده تا مفاهیم و تعاریف گسترده در یک اصطلاح گنجانده شود. کتاب دیگری که تألیف آن مربوط به دوره جوانی استاد شفیعی میشود؛ یعنی همان زمان که دانشجوی دوره کارشناسی بود، «صور خیال در شعر فارسی» نام دارد که یکی از شاخصترین آثار ادبی دهههای اخیر است. در این اثر سیر صورتپردازی در شعر کلاسیک فارسی مورد بررسی قرار میگیرد.
با تأمل در شیوه نقد ادبی استاد معلوم میشود که در ذکر حقایق مبتنی بر اصول پذیرفتهشده نادرهکاران ملک ادب، اندوهگساری است که پروای این و آن ندارد و بیهیچ رودربایستی دود دل را بر قلم و زبان میآورد. در مقدمه کتاب «موسیقی شعر» آنچه را که برخی از جوانها به نام شعر عرضه کردهاند و میکنند «کنسرو کلمات و مجموعهای از تصاویر جدولی» میداند. برخی از آنان بیآنکه بهره و مطالعه کافی در زمینه مسائل ادبی داشته باشند و با بنمایههای زبان فارسی آشنا باشند به سبب حشر و نشرشان با روزنامهنگاران، چند صباحی نام و نشان کسب میکنند. از همینروست که میبینیم محصول ذهنشان پیش از خودشان از میان میرود. شفیعی وقتی اخوان را با شاملو قیاس میکند، امتیاز بیشتری بهلحاظ اطلاعات ادبی و شعری به آن یک میدهد، ولی متعجب است از اینکه شاملو در این ایام بیش از هر شاعری مطرح است. به نظر میرسد در این گفته کنایتی ظریف مکتوم است و نگاهی دارد پرسشبرانگیز به ذوق نسل جدید. به عقیده وی، شاملو روشی خاص خود دارد که تقلیدناپذیر است و پیروانش طاماتبافان مدرناند. انتقادش از او این است که با زدودن وزن از شعر آن را سترون کرده و راهی آسان و بیضابطه برای ورود به عرصه شعر، پیش پای هر جوان بیاطلاع گشوده که نتیجهاش ولنگاری ادبی و پدیدآمدن خیل متشاعران مهملباف شده است.
استاد شفیعی وقتی در احوال شعر فارسی این زمان تعمق میکند، به سوگواری میماند که عزیزی را در سکرات میبیند. او بهعنوان ادیبی سخنسنج که «عقابِ» خانلری را «برابر چند دیوان شعر» میداند، چگونه آه حسرت برنیاورد که میبیند معروفترین شاعر نوپرداز فعل لازم را بهجای متعدی به کار میبرد، تفاوت میان اسم فاعل و فعل را نمیداند و ایرادات بسیار از این دست دارد. این سهلانگاریها که حاصل کمآگاهی یا به عبارت دیگر نتیجه بیاطلاعی است، به جایی رسیده که متشاعران قلم بطلان بر تاریخ شعر فارسی میکشند و تأکید دارند بر اینکه اندیشهها و مضامین نو را نمیتوان به سبک شعر مألوف با ذهن و ذوق مردمی بیان کرد که زبانشان یکی از موزونترین و خوشآهنگترین زبانهاست. از این بیعنایتی است که یکی از این داعیهداران شعرِ بهاصطلاح نو گفته است «شعر فارسی سرانجام از وزن و قالبهای کهن کناره خواهد گرفت». ولی سرودههای شاعرانی مانند شفیعی، ابتهاج، نادرپور، مشیری، منزوی و بسیاری دیگر که بر زبان مردم است نشان از رویکردی متفاوت دارند.
استاد شفیعی در مقدمه مجموعهشعر «طفلی به نام شادی» در پاسخ به آنان که پایبندی به سنت شعر فارسی را واپسگرایی میدانند، بهطنز میگوید «در تمام مدت شاعری من که عمر شصت و چند ساله دارد -همچنان آدم عقبماندهای باقی ماندهام که نه وزن را رها کردهام و نه قافیه را و نه معنی را، نه عشق را و نه تأملات وجودی را و نه ایران را. [آیا] برای اثبات عقبماندگی یک شاعر سندی استوارتر از این میتوان یافت؟ آنهم در مملکتی که عقل اکثریت مردم آن به چشمشان است و چشمشان هم به روی صفحات روزنامه... به هر حال در طول مدت شصت و اندی سال شاعری... [نتوانستم] آوانگارد شوم، بدبختی از این بالاتر؟».
صراحت شفیعی در ابراز عقیدهاش نسبت به جریان کنونی شعر و نگرانیها و ایراداتش از وضعیت نابسامان شعر جدید که در هر فرصت و مناسبتی بیواهمه ابراز داشته و طبیعتا برخی را که گوش پندنیوش از فرزانه دلسوز به ادب فارسی نداشتهاند، آزردهخاطر کرده، مبین آن است که او بهعنوان منتقدی دلسوخته و منصف، ذکر حقیقت یا بهاصطلاح امروزین ذکر مصیبت این صحرای خشکیده را به خوشآمد دیگران ترجیح میدهد. به این سبب است که سالهاست در به عالمی متفاوت گشوده و بهترین مصاحبانش کتاب و قلماند. او را بهلحاظ علاقه بیحد و حصرش به کتاب و کتابخوانی میتوان تالی شادروان سعید نفیسی دانست. از آنجا که استاد شفیعی شخصیتی عافیتطلب و محافظهکار نیست، ملامتگویانی از میان متشاعران دارد، ولی برای آنان که فهم درستی از شعر و ادب فارسی دارند و در این طریق همت گماشتهاند، چهرهای الگویی است که نهتنها از منظر ادبی، بلکه بهلحاظ توجه دلسوزانه و مهرآمیزی که به مسائل فرهنگی و ارزشهای ملی دارد، مقبول اهل معرفت، ولی محسود کجطبعان است. او به معنای درست کلمه شاعری است جامعهاندیش، حتا آن دسته از سرودههایش که گمان میرود حدیث نفس است، در واقع جنبهای عمومی و همگانی دارد که در بیشتر آنها نکتههای کنایهآمیز دیده میشود، چندان که میتوان بخشی از سرودههایش را زیر عنوان «شعر تعریضی» جای داد:
طفلی به نام شادی، دیریست گم شده است
با چشمهای روشن براق
با گیسوی بلند به بالای آرزو
هرکس از او نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشانی ما:
یک سو خلیجفارس
سوی دگر خزر
ابیات زیر نیز مثال دیگری است از شعر تعریضی او برای فارسیزبانان به هنگام تحویل سال که نشان از ایرانگرایی وی دارد:
ای ز تو نور دل و دیدار ما
گردش اندیشه بیدار ما
ای ز تو رویان زمستان و بهار
ای تو گرداننده لیل و نهار
ای ز تو تغییر حال و سالها
حال ما را کن تو خوشتر حالها
شعر شفیعی را باید در شمار اشعار بیزمان محسوب داشت، بسیاری از سرودههایش نکتههایی درخور تأمل دارند، برخی از رباعیاتش مانند خیام و بابا افضل دارای مضامین و اندیشههای ماندگار هستند. او نیز مانند اخوان از خراسان به مازندران رسید و توانمندی خود را در هر دو سبک خراسانی و نیمایی نشان داد. از آنجا که در کار شعر به اصل شعریت میاندیشد، در هر دو سبک کهن و نو موفق است، زیرا آنچه مورد نظر اوست، سخن تازه است که گاه بیهیچ تصنعی همراه است با آرایههای ادبی. ازجمله در شعر زیر با توزیع حرف «س» و ایهام در کلمه «شور»:
ز خشکسالی چه ترسی
که سد بسی بستند
نه در برابر آب
که در برابر نور
و در برابر آواز و در برابر شور
بعضی از ابیات و ترکیبات شعرش چندان در ذهنها جای گرفته که بهصورت مثل سائر درآمده، ازجمله ترکیبات شعر معروفِ «به کجا چنین شتابان» که حتا به مذاق تشکیلاتی که با شعر و شاعری الفت یا نسبتی ندارد نیز به حدی خوش آمده که آن را برای تنبه رانندگان خاطی بر تابلوهایی در جادهها نقش کرده! شعر کوتاه «سفرنامه باران» نیز که نشان از یأسی فلسفی و اجتماعی دارد و در شمار اشعار کنایی و تعریضی اوست، چنین است:
آخرین برگ سفرنامه باران
این است
که زمین چرکین است
یا شعر معروف:
آنچه میخواهم نمیبینم
آنچه میبینم نمیخواهم
در غالب سرودههای شفیعی نکتهای کنایتآمیز نهفته است که از منظرهای مختلف قابل تعبیر و تفسیرند و قطعا در هر دورهای کاربرد دارند:
گه ملحد و گه دهری و کافر باشد گه دشمن خلق و فتنهپرور باشد
باید بچشد عذاب تنهایی را مردی که ز عصر خود فراتر باشد
در غزلی میگوید:
سوگواران تو امروز خموشند همه که دهانهای وقاحت به خروشند همه
آه از این قوم ریایی که در این شهر دوروی روزها شحنه و شب بادهفروشند همه
گرچه شد میکدهها بسته و یاران امروز مهر بر لب زده، وز نعره خموشند همه،
به وفای تو که رندان بلاکش فردا جز به یاد تو و نام تو ننوشتند همه1
در شعر دیگری خطاب به حلاج که به هر زمانه با بهانهای تازه بر دار میشود، میگوید:
تو در نماز عشق چه خواندی؟
که سالهاست
بالای دار رفتی و این شحنههای پیر
از مردهات هنوز پرهیز میکنند
اینگونه شعر گفتن که قابل تطبیق با بسیاری از وجوه مختلف اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و سیاسی باشد و با تمثیلی دیروز و امروز را در ترازو بنشاند و مسائل اجتماعی را بدون توسل به کلمات دیرفهم به روانی بیان کند، تنها از کسی برمیآید که دارای مطالعات عمیق ادبی و بینشی مردمی باشد:
پیش از شما
بهسان شما
بیشمارها
با تار عنکبوت نوشتند روی باد
کاین دولت خجسته جاوید، زنده باد
او که در بحر معانی غوطه خورده، تأسف میخورد که بسیاری از علاقهمندان ادب فارسی حتا آنان که تحصیلات عالی تا حد دکترا در این رشته دارند با برخی از چهرههای ژرفاندیش تاریخ شعر فارسی آشنا نیستند و نگاهشان فقط معطوف است به چند سخنور معروف؛ یعنی ژرفپیما نیستند، بلکه روشناس این دریای بیکرانهاند. یکی از آنان بیدل دهلوی است که در کتابی با عنوان «شاعر آینهها» به بحث از شعر پرنکتهاش و سبک هندی پرداخته که در واقع باید گفت این شاعر پارسیگوی هند را به علاقهمندان شعر فارسی چنانکه باید شناسانده و اشعارِ بهواقع حکیمانهاش را رمزگشایی کرده. اینها تلاشهایی است که با دود چراغ به نتیجه میرسد و با حرکات ویترینی آنان که به مدد وسایل ارتباطی خود را به منظر نشاندند و مینشانند تفاوتی فاحش دارد. براساس چنان توصیهای میتوان بهعنوان مثال به یکی از شاعران ژرفاندیش تاریخ شعر فارسی به نام سعید طایی اشاره کرد که به قول استاد حتا آنان که دکترای ادبیات فارسی دارند، نامی از او نشنیده و چیزی از او نخواندهاند. از سعید طایی که در نیمه دوم سده ششم میزیسته فقط قصیدهای نوزده بیتی به جا مانده با ابیات آغازینِ:
غم مخور ای دوست، کاین جهان بنماند هرچه تو بینی آنچنان بنماند
راحت و شادیش پایدار نباشد گریه و زاریش جاودان بنماند
که چنان عمیق و پرمعنا و خوشترکیب و دلنشین و استوار است که اگر کسی در بحث از تطور قصیدهسرایی فارسی او را از قلم بیندازد، یعنی که دقت کافی در این زمینه نداشته است، ولی با اینهمه مهجور افتاده، حال آنکه محمد عوفی او را «حکیم کامل» و «زینالشعرا» مینامد و استاد ذبیحالله صفا شعر او را «از امهات قصاید فارسی» میشمارد که نشان از «کمال فصاحت گوینده و مقام بلند او در شعر» دارد و تأسف میخورد از اینکه جز این قصیده کوتاه اثر دیگری از او به جای نمانده. بنابراین، بیجهت نیست که چهرههایی مانند استاد شفیعی در حوزه شعر و ادب به مرحله اجتهاد و فتوا میرسند، زیرا در زوایای ادب فارسی غوطه خوردهاند.
سیر اندیشه در شعر شفیعی فراز و فرودهایی دارد و از همینرو پارهای از سرودههایش در دورههای هفتادسالۀ شاعری او مفهومی دوگانه دارد که در مورد هر ذهن تحولگرا و جستوجوگر طبیعی است، ولی برخی از حاسدان در کسوت منتقد آن را ایرادی در شیوه تفکر وی دانستهاند که اگر چنین باشد باید شامل اندیشهمندان و شاعران معروفی از محمد غزالی گرفته تا ناصرخسرو و سنایی و سعدی و حافظ و بهار و شهریار هم بشود. اهل نظر باخبرند که تجربههای درازمدت استاد شفیعی در کار و بار شعر، سبب شده تا سرودههای او نهتنها در میان شعردوستان کشور از محبوبیت تمام برخوردار باشد، بلکه موجب آوازهاش در بیرون از مرزها بشود و برخی از پایاننامههای مقاطع مختلف دانشگاهی در شرح و واکاوی آثارش نوشته شود. آنان که دستی در کار شعر دارند میدانند که بعضی از مضامین و اندیشههای مطرح در شعر شفیعی به بیانی دیگر در سرودههای دیگران آمده که البته نام محترمانه آن «انتحال» است. همچنین دیدگاهها و نظراتی را که ایشان در زمینه شعر و موضوعات ادبی بیان داشته، گاه بدون ذکر مأخذ در رسانه بهاصطلاح ملی مطرح شده که از این اعمال دو نتیجه برمیآید: یکی تأثیر آثار او بر ذهن اهل شعر، و دیگر اینکه طایفه «غواص»ها هنوز از پای ننشسته. اینها در مجموع بیانگر آن است که اخلاق در این جامعه، حتا در میان بهاصطلاح اهل فرهنگ هم در سراشیب است. بهراستی چه دشوار است در این اوضاع حزین، شعر تر گفتن و خلقوخوی عارفانه داشتن!
چند شعر از شفیعیکدکنی
در لحظۀ حضور
آخرین روزهای اسفند است
از سرِ شاخِِِ این برهنهچنار
مرغکی با ترنمی بیدار
میزند نغمه،
نیست معلوم
آخرین شِکوه از زمستان است
یا نخستین ترانههای بهار؟
آوارگی
یک چند زمانهام به تردید گذشت
و ایامِ دگر به بیم و امید گذشت
زین واژه به واژۀ دگر، آواره،
عمرم همه، در وطن، به تبعید گذشت.
وصل
تا قبلۀ عشق را مقابل نشود
دل، گرچه دل است، باز هم دل نشود
دریای دو روح تا نیامیخت به هم
ز آمیزش جسم، وصل حاصل نشود.
دور و تسلسل
عمرم همه صرف شد، خدایا
در چنبرِ این سخن که آیا،
حُسن است که عشق را گزیند
یا عشق که حُسن آفریند؟
انتظار
در خانه هیچکس نه و
بیرون
یارانِ بیقرار
چتری گشوده، باز،
بسته گلی و دستۀ عشقی
بر در،
در انتظار.
حکایت
آن یکی افتاد ناگاهان به رود
موج پیچان گشت و او را درربود
گفت یاری: «هان کجا با این شتاب؟»
گفت: «از من پرسی این را یا ز آب؟»
* از دفتر شعرهای منتشرنشده شفیعیکدکنی، «بخارا» شماره 92، ویژه بهار