وقتی دیگر گاز نداریم
گزارش اخیر صندوق توسعه ملی حاکی از آن است که در سناریوی ادامه وضع موجود، کشور از سال 1404 به تدریج وارد دوران کاهش عرضه گاز میشود، سپس تا افق 1420 ناترازی گاز به وضعیتی میرسد که فقط میتوان به یکسوم تقاضای گاز کشور پاسخ داد. این موضوع بهرغم ترسیم یک آینده تاریک، اما واکنش چندانی را در میان مردم برنینگیخت. چرا مردمی که تا این حد به قیمت اقلام روزانه همچون ماکارانی و ماست حساسیت دارند، نسبت به ناترازی گاز این اندازه بیتوجه هستند؟
گزارش اخیر صندوق توسعه ملی حاکی از آن است که در سناریوی ادامه وضع موجود، کشور از سال 1404 به تدریج وارد دوران کاهش عرضه گاز میشود، سپس تا افق 1420 ناترازی گاز به وضعیتی میرسد که فقط میتوان به یکسوم تقاضای گاز کشور پاسخ داد. این موضوع بهرغم ترسیم یک آینده تاریک، اما واکنش چندانی را در میان مردم برنینگیخت. چرا مردمی که تا این حد به قیمت اقلام روزانه همچون ماکارانی و ماست حساسیت دارند، نسبت به ناترازی گاز این اندازه بیتوجه هستند؟ همواره این ایراد بر کار دولتمردان وارد بود که برخی واقعیات را انکار و کتمان میکنند. این بار اما واقعیات با صدای بلند برای مردم بازگو شده، اما با کمال تعجب، مردم نمیخواهند آن را بشنوند. واقعیت مرکزی آن است که همین حالا نیز کشور در معرض پدیده ناترازی گاز قرار دارد و بهتر است گفته شود از سال گذشته وارد چرخه ناترازی در تولید و مصرف گاز شدهایم. بهطور متوسط در نیمه دوم سال هر روز با حدود بیش از 200 میلیون مترمکعب کسری گاز روبهرو هستیم. اما این کسری به چه معنایی است؟ و این کسری شامل حال چه چیزها یا چه حوزههایی میشود؟
آیا میتوان تصور کرد که یک روز صبح از خواب بلند شده و ببینیم گاز برای ساعاتی قطع است و نمیتوانیم یک استکان چای آماده کنیم؟ این ناترازی در واقع بیان فنی همین واقعه در صبح آن روز است. اکنون دهههاست که چندین انگاره ذهنی بین مردم رسوخ کرده است. برخی از آنها میان مردم و حاکمان مشترک است. هیچگاه نبوده که شبح این انگاره بالای سر ما در حال پرواز نباشد. از دیرباز هر موقع خبر گرانشدن یا کمبود و کسری هر نوع حامل انرژی را میشنیدیم، بلافاصله لعن و نفرین را نثار دولتمردان کرده و میگفتیم ما بر روی دریایی از نفت نشستهایم، پس چرا فلان منطقه دچار کمبود نفت سفید یا گاز یا بنزین شده است. ما در ناخودآگاه جمعی خود بر این باور هستیم که چون روی اقیانوس نفت و گاز سکونت داریم، بنابراین هرگونه فراوردههای نفتی باید بدون قید و شرط و با نازلترین قیمت و به هر میزانی که لازم داریم، در اختیارمان باشد. این ذهنیت البته بیراه نیز نیست؛ ما واقعا روی چنین دریایی سکونت داریم. ما صاحب دومین مخازن بزرگ گاز جهان هستیم. هر ایرانی میتواند افتخار کند که کشورش صاحب رتبه اول یا دوم مجموع ذخایر نفت و گاز جهان است. این ذخایر متعلق به تکتک ایرانیهاست و همه ما سهمی معادل یکدیگر داریم. در دهههای گذشته، مالکیت این ذخایر میتوانست اعتبار جهانی برای کشور مربوطه ایجاد کند، اما به تدریج همه به این نتیجه رسیدند که آنچه در اعماق زمین است، فقط بر روی کاغد نقطه قوت محسوب میشود؛ ثروت از آنجا شکل میگیرد که این ذخایر از عمق به سطح زمین آمده و تبدیل به یک کالای قابل معامله شود.
انگارههای مذکور اما همچنان به قوت خود پابرجاست. به همین خاطر است که انرژی برای ما یک کالای کمارزش و شبههرایگان محسوب میشود. فرهنگ جمعی ما بهگونهای است که تملک آن اقیانوس، معنای مجوز برخورداری از آن را به هر شکل و شیوه میدهد. اگر من صاحب چنین ذخایری هستم، بالطبع باید اولین استفادهکننده از آن نیز خودم باشم و به دلیل اینکه مالکیت آن را دارم، هرطور که دلم خواست از آن بهره میگیرم. کسی حق آن را ندارد که به مالک این همه منابع هیدروکربوری امر و نهی کند که آن را چگونه مصرف کند. همچنین در اختیار داشتن چنین ذخایر عظیمی به این معناست که ضرورتی ندارد درباره قیمت به مالک و صاحب همان ثروت سخت گرفت. این دارایی متعلق به من است و قیمت آن باید برای من در پایینترین میزان ممکن تعیین شود. در ادامه اما دامنه این برداشت مشترک، به دوگانگی بین مردم و دولت تسری پیدا میکند. چه کسی جرئت دارد مالکیت ما ایرانیان را نفی کند؟ چرا وقتی مالک این همه ذخیره و ثروت هیدروکربوری هستیم، باید برای بنزین و گاز طبیعی قیمت بالایی پرداخت کنیم؟ دولت وظیفه دارد طبق اراده من از هر نوع فراوردهای که نیاز دارم، به هر میزان که درخواست کنم، تهیه کند و در اختیارم بگذارد. آنگاه فردیت نیز مجال بروز پیدا میکند؛ به این صورت که ذهنیت معطوف مجال مصرف میشود. اکنون که امکان مصرف هست، بنابراین مصرف میکنم. مهم نیست فردا چه خواهد شد، اهالی فردا باید نگران آن موقع باشند. اهمیتی ندارد که میزان مصرف شدید و غیربهینه من، موجب کاهش سهم نسل آینده میشود. به من ارتباطی ندارد که ممکن است فردا هیچ میزانی از گاز برای مصرف وجود نداشته باشد. مادامی که گاز هست، من به هر میزان که میخواهم، مصرف میکنم. متأسفانه چنین وضعیتی است که کشور ما را در مقام دومین دارنده ذخایر گاز جهان به شرایطی کشانده که هشدار ناترازی گاز برایش صادر میشود. از سوی دیگر، چنانکه ملاحظه میشود، این انگارهها مقوم یکدیگر هم هستند. به همین خاطر است که چنین هشداری مورد توجه عموم مردم قرار نمیگیرد. مردمی که به کسری شیر و تخممرغ واکنش نشان میدهند، اما در برابر کسری گاز بیتفاوت هستند. مادامی که چنین پندارهایی در اذهان ایرانیان نفس میکشد، همچنان شاهد استمرار این بیتفاوتی هستیم.