نغمهای برای بدنهای بیبدن
فیلم «بیبدن» یادآور پرونده پرحاشیه، مشهور و تراژیک غزاله و آرمان است که در این فیلم با نامهای ارغوان و سروش معرفی میشوند. پروندهای پرسروصدا که این بار روایتی سینمایی از آن بازگو میشود تا سؤالی تکراری در ذهن مخاطب طنینانداز شود؛ «چه کاری صحیح است؟».
صبا رادمان
فیلم «بیبدن» یادآور پرونده پرحاشیه، مشهور و تراژیک غزاله و آرمان است که در این فیلم با نامهای ارغوان و سروش معرفی میشوند. پروندهای پرسروصدا که این بار روایتی سینمایی از آن بازگو میشود تا سؤالی تکراری در ذهن مخاطب طنینانداز شود؛ «چه کاری صحیح است؟».
فیلم «بیبدن» با چرخشی دایرهای از صحنه اعدام (قصاص) یک جوان آغاز میشود و با اعدام جوانی دیگر به اتمام میرسد. این چرخش، چنان مهیب است که روایت تمام داستان را دربر میگیرد و سؤال اصلی فیلم را به شکل دائمی گوشزد میکند. داستان از آنجا آغاز میشود که پدر و مادری برای گمشدن دخترشان به اداره پلیس رفته و اعلام میکنند که دخترشان ناپدید شده است. نیمه نخست فیلم با نمایش سیاهوسفید شخصیت افراد جذابیت خود را از دست داده و به دلزدگی و دلسردی مخاطب میانجامد، اما با پیشرفت داستان، موسیقی «حبیب خزائیفر» بهعنوان آهنگساز فیلم، آرامآرام با نقشی مؤثر موفق میشود تا جذابیت دراماتیک داستان بار دیگر شکل گیرد.
درواقع موسیقی از همان صحنه نخست فیلم و به دار آویختهشدن یک جوان، با نوای ویولنها، توجه مخاطب را به خود جلب میکند. استفاده از ویولنها برای این صحنه به دلیل آنکه میتوانند نُتهای کشیدهای را بنوازند، موجب شده تا تأثیرگذاری موسیقی بر این صحنه دوچندان شود. نوای موسیقی که بر تصویر کشیدهشدن صندلی از زیر پای محکوم به اعدام قرار گرفته است، تداعیکننده نالهها و فریادهای سردی است که با نتهای موسیقی اجرا شدهاند.
با اتخاذ این تمهید، موسیقی توانسته احساس غم و حسرت را به مخاطب منتقل کند. احساساتی که نمود آن در اشک مادران ارغوان و سروش (مقتول و قاتل) مستتر است.
با پیشرفت داستان فیلم، موسیقی علاوه بر سازهای زهی از همراهی سازهای بادی و ارکستر کامل نیز بهره میجوید. ترکیب سازهای زهی و بادی این توانمندی را در موسیقی ایجاد کرده است که بتواند بارهای احساسی مختلف ازجمله غم، فریاد، آه و درد را در صحنههای فیلم تشدید کند.
در ادامه داستان، مادر ارغوان با بازی درخور توجه الناز شاکردوست متوجه قتل تنها فرزندش توسط دوستش سروش میشود. مادر ارغوان به دنبال اثری بازمانده از دخترش است تا آنجا که حتی به تار مویی از او راضی است. او به سروش میگوید تنها از باقیمانده فرزندش، گوشهای ناخن به او نشان دهد یا قطعهای از بدن دلبندش. درد مادر اندوهدیده ارغوان در آوای کرال با نوای سوپرانو که با نغمه ارکستر در هم آمیخته است، بازنمایی میشود. درد این مادر چنان است که حتی خودش میگوید «حتی گوری برای گریهکردن بر سر مزار دخترم برای من باقی نگذاشتید». این در حالی است که او حتی مجبور است در محل دپوی زباله به دنبال اثری از جسد مثلهشده فرزندش بگردد.
در ادامه داستان پدر سروش برای نجات فرزندش از حکم اعدام، از روشهای غیرمتعارف استفاده میکند. او به سراغ پدر ارغوان میرود تا عکسهایی از ارغوان با لباسهایی نامناسب نشان دهد که بهظاهر در دوبی گرفته شدهاند! بهاینترتیب پدر سروش میخواهد خانواده مقتول بپذیرند که دخترشان همچنان زنده است و به دوبی فرار کرده است. او تا آنجا پیش میرود که خانواده مقتول را تهدید میکند این عکسها را در اینترنت و شبکههای مجازی منتشر میکند.
پدر ارغوان که از این عکسها برآشفته است، پیش مادر ارغوان میآید و مادر در فضایی ملتهب و اندوهبار به پدر توضیح میدهد این عکسها متعلق به مدتها پیش است و در یک اردوی دخترانه در کویر ایران گرفته شدهاند و پخش آنها در اینترنت حربهای برای فشارآوردن بر آنها بوده است.
در این صحنه، استفاده از نوای سازهای بادی احساس درونی مادری را که اشک میریزد نمایان میکند و موسیقی، فضایی اندوهناک ایجاد میکند. اضافهشدن سازهای زهی به سازهای بادی نیز تأثیر موسیقی را بر مخاطب دوچندان میکند. هرچند اساس موسیقی این فیلم برپایه موسیقی ارکسترال (متشکل از سازهای غربی) است، اما سازهای ایرانی (بهویژه سازهای بادی با نوای حزنانگیز خود) نیز در پیوند با آن استفاده شده است. ترکیب سازهای ایرانی با موسیقی ارکسترال به معنی رایج موسیقی تلفیقی نیست بلکه نوعی درهمتنیدگی سازها را ایجاد کرده که نشانگر هوشمندی و خلاقیت آهنگساز است. درواقع آهنگساز به خوبی میداند کدام ساز با توجه به طنین صدایش در کدام صحنه از فیلم باید استفاده شود تا تأثیر احساسی مناسب را القا کند؛ این مسئله را میتوان در استفاده از نوای ویولنها در صحنه حضور بازپرس، پشتِ در منزل پدر سروش به خاطر آورد.
در این صحنه بازپرس عصبانی، پدرِ سروش را به خاطر پخش عکسهای ارغوان در اینترنت، با عصبانیت مورد شماتت قرار میدهد. موسیقی با نوای ویلونهایی که بهسختی آرشه بر آنها کشیده میشود، بهشدت هیجان و التهاب دارد. این موسیقی را میتوان با موسیقی صحنه دیگری مقایسه کرد که در آن مادر سروش برای نجات جان فرزندش به مادر ارغوان التماس میکند. در این صحنه نالههای مادر سروش با نوای ویلونهایی که حس ناله را در خود دارد، در هم میآمیزد.
بهاینترتیب موسیقی روایتگر مادر دردمند دیگری است که برای نجات فرزندش، تنها پسرش، به مادری دیگر التماس میکند. او نجات جان فرزندش را از مادر دردمند دیگری میخواهد. نوای حزنانگیز ارکستر بر تصویر نالههای مادر سروش مینشیند که درِ منزل ارغوان به مادر او، گریهکنان التماس میکند. او میگوید پسرش را زندانی، تبعید و تنبیه کنند اما فقط جانش را نستانند. آوای ویولنها در این صحنه با همراهی دیگر سازها بر ضجههای مادر سروش مینشیند تا در برابر اشکهای سوزان مادر ارغوان، همان نغمه ثابت را تکرار کند. با گذشت سالها و رسیدن کارت عروسی ستاره، دوست ارغوان، این بار این نوای سوپرانوی کرالی زنانه است که با ویولنها در هم میآمیزد تا شاهد غم پدری باشد که در خیال خود، در جشن عروسی دختر مردهاش با او میرقصد. این موسیقی در پیوند با صحنه، زمینه را برای شنیدن اعتراف هولناک ستاره به مادر ارغوان آماده میکند. در پی اعتراف ستاره، این بار نوای ارکستر کامل با سازهای زهی در هم آمیخته و روایتی چندوجهی را به مخاطب عرضه میکند. بهاینترتیب داستان در ذهن مخاطب از چند جهت به واسطه موسیقی مرور میشود.
در صحنه رویارویی مادران ارغوان و سروش، ارکستر روایتگر دردهایی است که از شانهای به شانه دیگر منتقل شده و اشکهایی که از پهنای صورت یک مادر بر صورت مادر دیگر مینشیند. نتهای گوناگون بازگوکننده پرسش و پاسخی هستند که مادری عزادار با مادری رسیده به ته خط مطرح میکند. سازها، با اوج و فرودی مناسب، اعتراض مادر ارغوان را به تحت فشار قراردادن، بدنامکردن و حرفهای سراسر کذبی بیان میکند که پدر سروش برای رضایتگرفتن از آنها، به این خانواده وارد کرده و از سویی دیگر تضرع و زاری مادری را بازگو میکند که گناه پسرش را پذیرفته و پیش از به صدا درآمدن سوت پایان، برای نجات فرزندش، دستوپا میزند. با نزدیکشدن به پایان فیلم، پدر سروش که مدام به پسرش توصیه میکرد همه چیز را انکار کند، از آغاز اجرای حکم سروش مطلع میشود.
پسر در این سوی دیوار، به سمت طنابدار میرود و در آن سوی دیوار، مادر و پدری دردمند، ویرانشده بر زمین میافتند؛ همزمان با اینکه پدر و مادر دردمند دیگری همچنان با اصرار از سروش میخواهند تا حتی تکهای از جسد فرزندشان را نشان دهد و رضایت بگیرد. در این صحنه استفاده از موسیقی موجب شده تا درک عمق رخدادی که در جریان است، برای مخاطب به شکلی واضح میسر شود. این نوای موسیقی است که مخاطب را با عمق اتفاقی همراه میکند که در حال رخدادن است. موسیقی که با نوای کشیده ویولنها حس زمزمه فراق را ایجاد کرده، نوای درد پایان زندگی را بدل به صدای صوتی بدطنین میکند؛ سوت پایان دو زندگی و بدنهایی که دیگر بیبدن هستند. بدنی که مثلهمثله شد و از بین رفت و بدنی که به دار آویخته شد؛ بدنهایی بیبدن.