ضرورت توجه به سالمندی زنان
سالمندی یکی از پدیدههای طبیعی و اجتنابناپذیر زندگی انسانهاست که با توجه به تحولات جمعیتی و بهبود شرایط بهداشتی، تعداد افراد مسن در جامعه افزایش یافته است. در ایران نیز به دلیل افزایش طول عمر و کاهش نرخ تولد، جمعیت سالمندان بهسرعت رو به افزایش است. یکی از مهمترین ویژگیهای جمعیت سالمندان در ایران، زنانهشدن این گروه است.
پونه پیلرام-فعال اجتماعی در امور توانمندسازی اقتصادی زنان: سالمندی یکی از پدیدههای طبیعی و اجتنابناپذیر زندگی انسانهاست که با توجه به تحولات جمعیتی و بهبود شرایط بهداشتی، تعداد افراد مسن در جامعه افزایش یافته است. در ایران نیز به دلیل افزایش طول عمر و کاهش نرخ تولد، جمعیت سالمندان بهسرعت رو به افزایش است. یکی از مهمترین ویژگیهای جمعیت سالمندان در ایران، زنانهشدن این گروه است.
عوامل مؤثر بر زنانهشدن سالمندی
امید به زندگی بالاتر زنان: زنان به طور کلی تمایل دارند بیشتر از مردان عمر کنند. نرخ مرگومیر بالاتر در مردان: به دلیل خطرات شغلی، حوادث، بیماریهای قلبی-عروقی و رفتارهای پرخطر مانند سیگارکشیدن و مصرف الکل، نرخ مرگومیر در مردان بیشتر از زنان است. تغییرات در سیاستهای جمعیتی و اقتصادی؛ مانند کاهش نرخ تولد و بیتوجهی به دلایل رشد نرخ مرگومیر و سیاستهای اقتصادی مثل نابرابری اقتصادی. زنان سالمند در ایران به طور معمول با درآمدهای پایینتری از مردان سالمند مواجهاند. این امر به دلیل عوامل متعددی ازجمله فعالیتهای طولانیمدت در حوزههای غیررسمی یا نپرداختن به بیمههای اجتماعی است. فقدان استقلال اقتصادی: قوانینی مثل برابرنبودن در ارث و مشکل در دریافت مهریه و دیه، نداشتن بهره مالی در زندگی در صورت خانهداربودن و... . اگرچه پژوهشگران و متخصصان دلایل متعدد دیگری هم برای روند زنانهشدن سالمندی نام میبرند. در ایران واقعیت زنانهشدن هر موضوعی آن را به ابربحران تبدیل میکند؛ زیرا در ایران نگاه به جامعه مبتنی بر نگاه تبعیضآمیز جنسیتی است که این تبعیض فرهنگی و قانونی اعمال میشود. در حقیقت باید گفت روند سالمندی یک روند طبیعی و اجتنابناپذیر برای هر جامعهای است و حتی مثلا ژاپن جمعیت سالمند پیر و زنانه دارد اما نکته این است که در ایران درباره سالمندی زنان باید توجه کرد که مسئله، فرایندهای فرودستسازی زنان است که با عنصر نابرابری سنی ageism تشدید میشود و زنانهشدن سالمندی را بحران که نه، بلکه تبدیل به اَبَربحران میکند. سؤال این است که آیا به حاشیه راندهشدن یا فرودستی اتفاقی مشابه در مردان و زنان سالمند است؟ فرودستسازی اصلی زمانی اتفاق میافتد که در جامعه باور زایش و باروری عملا قدرت را در جامعه بازنمایی میکند، حالا این بازنمایی قدرت با لوایح و قوانین تشویقی برای زنان باشد یا حق عائلهمندی و... برای مردان. عملا هر جا بازنمایی قدرت اتفاق افتاد، آنجا مسئله فرودستی یا به حاشیه راندهشدن اتفاق میافتد. در جامعه عملا زنان با باورهای فرهنگی مثل یائسگی یا سن عدم باروری به ازکارافتاده تعبیر میشوند و همین باور زنان را از هرگونه بازنمایی قدرت محروم میکند. اگرچه شاید در بخشهایی از جامعه میزان محرومیت کمتر باشد و مثلا مادرانگی مقدس جای آن را بگیرد. چنانکه در محاسبات قدرت اجتماعی و سیاسی در کنار نام زنان مطرح کلمه مادر یک فرزند یا مادر چند فرزند درشتنمایی میشود و اینجاست که همین زنان با باورهای فرهنگی پیچیدهتر صدایشان شنیده نخواهد شد و عملا قدرت به جای آنها بازنمایی خواهد شد. قدرتی که بر باور فرهنگی زن و مادرانگی شکل گرفته است و جای باقی زنان و عملا جای سالمندی و زنان را گرفته است؛ زیرا هر جایی که ما طبقه ایجاد کنیم، مثلا در این بحث طبقه مادران سالمند عملا عدهای را به فرودستی هل دادهایم. در تصاویر و نوشتههایی که تولید محتوای سالمندی است، دقت کنید: عبارات والدینمان را تنها نگذاریم یا کنار خانواده باشیم، جای صدای قدرت اجتماعی و قانونی از حمایت زنان سالمند را گرفته است و به آسیب خانواده توجه دارد. گاهی سالمندی یک آسیب شناختهشده است که برای آن مجموعهای از راهبردها و راهکارها را پیشنهاد میدهد که بهاصطلاح آسیبها را کاهش و خانواده را تقویت کند. در این حالت زن سالمند و فضای زندگی او چیزی نیست جز فرصتی برای مهندسیکردن، موضوعی برای متخصصان اجتماعی و امکانی برای مدیران در راستای تعریف پروژه و تخصیص بودجه برای همان متخصصان و مهندسان اجتماعی. شما در نظر بگیرید که زن سالمند نمیتواند برای خودش تصمیم بگیرد که آیا تنهایی زندگی کند یا نه؟ ازدواج کند یا مجرد باقی بماند؟ در کنار فرزندانش باشد یا نه؟ و اینها فقط چالشهای فرهنگی است. حالا چالشهای قانونی را هم اضافه کنید و... . هرچه سن زنان بالاتر برود، گویا صدای آنان کمتر شنیده میشود و دیگران به جای آنها صحبت میکنند. اساسا زنها در گفتمانهای غالب سیاست و قدرت اجتماعی حضور ندارند. حالا چه فرهنگی و چه قانونی، عقب زده میشوند و با افزایش سن این کنارگذاشتنها بیشتر و در نهایت زنان سالمند به فرودستان جامعه تبدیل میشوند که اگرچه گاهی کرامت مادرانگی خود را حفظ میکنند، اما این کرامت معنایی خاصی برای دیدهشدن در مناسبات قدرت و سیاست نیست و دوم اینکه در نبود مادرانگی زنان چندان از بحث کرامت در سالخوردگی هم بهرهای نمیبرند.