وداع با پیروز بهانهای برای یادآوری انقراض
این روزها، خداحافظی تلخ با پیروز بیشتر از هر زمانی توجه افکار عمومی را به خود جلب کرده است. پیروز بهعنوان نمادی که بقای آن فراتر از بقای یوز بلکه بهعنوان امید به زندگی و آینده تلقی میشد، نتوانست بیش از 10 ماه دوام بیاورد. نهم شهریور برای دوستداران حیات وحش ایران یک روز خاص است؛
علیرضا طاهری: این روزها، خداحافظی تلخ با پیروز بیشتر از هر زمانی توجه افکار عمومی را به خود جلب کرده است. پیروز بهعنوان نمادی که بقای آن فراتر از بقای یوز بلکه بهعنوان امید به زندگی و آینده تلقی میشد، نتوانست بیش از 10 ماه دوام بیاورد. نهم شهریور برای دوستداران حیات وحش ایران یک روز خاص است؛ روزی که برای یادآوری ارزش یک گونه نزدیک به انقراض، در تقویم کشورمان قرار گرفته است. حدود 30 سال پیش و در یک روز گرم تابستانی، یوزپلنگ ماده به همراه سه تولهاش برای نوشیدن آب به سوی باغهای اطراف بافق میرود و مردم آموزشندیده و ناآگاه آن روز، تصمیم به نابودی این چهار حیوان بیگناه میگیرند؛ مادر که درشتهیکلتر بود، با وجود صدمات فرار میکند ولی تولهها با مصدومیت شدیدی روبهرو میشوند. فردی موضوع را به اداره محیط زیست بافق گزارش میکند و مأموران خود را به محل حادثه میرسانند، اما متأسفانه بعد از رسیدن متوجه میشوند یکی از تولهها نیز جان خود را از دست داده است. دو توله دیگر بهسرعت به یزد انتقال داده میشوند و توله دیگری نیز در یزد تلف میشود. توله سوم توسط دامپزشکان مداوا و برای مراحل تکمیلی درمان به تهران منتقل میشود و خوشبختانه نجات پیدا میکند. به گزارش محیطبانان، مادهیوز هر روز برای یافتن تولههایش به نزدیکی شهر بافق میآمده و بعد از یک هفته ناکامی دیگر ناپدید میشود. توله بازمانده ماریتا نامگذاری شد و بعد از مدتی بهبودی کامل یافت و تا دیماه ۱۳۸۲ یعنی تا 9سالگی در پارک پردیسان تهران باقی ماند و در همانجا مرد. هرچند دو توله مثل برادران پیروز جان باختند، اما ماریتا مثل پیروز نجات یافت و نهم شهریور، روز ملی یوزپلنگ ایرانی نام گرفت. این نامگذاری برای یادآوری بار امانت بزرگی است که بر دوش ما ایرانیان قرار گرفته؛ مسئولیت حفظ یک گونه در سراسر کره خاکی. ۹ شهریور یادآوری میکند که یوزپلنگ آسیایی، تبدیل به یوزپلنگ ایرانی شده است. ۹ شهریور به ما تذکر میدهد که حفظ تکتک گونههای باقیمانده چقدر ارزشمند است. ۹ شهریور به ما یادآوری میکند که برای حفظ این میراث طبیعی، چه مسئولیت سنگینی در قبال خالق هستی و در مقابل جهانیان داریم. ۹ شهریور قراری است در تقویم برای ایجاد عزمی جزم در جهت حفظ یوزپلنگ ایرانی. شاید این اولین بار بود که این موضوع به شکل گسترده رسانهای شد و مرکز توجه قرار گرفت.
سریع، زیبا، جذاب
چند سالی است که حفاظت از یوزپلنگ آسیایی به یکی از مهمترین دغدغههای دوستداران محیط زیست در ایران تبدیل شده است. نقشبستن طرح یوز ایرانی بر روی پیراهن ملیپوشان فوتبال در مجامع بینالمللی، حساسیت را عمومی و تشدید کرد و در یکی، دو سال اخیر دنبالکردن اخبار یوزهای در اسارت، در صدر اخبار قرار گرفته است و کورسوی امیدی هست که این حساسیت، باعث نجات این پستاندار ارزشمند از خطر انقراض شود. یوز کلمهای ایرانی از مصدر یوزیدن و به معنای جوینده است که حکایت از روحیه شکارگری این گونه و قدمت آن در ایران دارد. در گذشته، برخی آن را پلنگ شکاری نیز میگفتند. یوزپلنگ در کشورهای مختلفی زندگی میکرده و هرکدام نامی بر اساس نگاه و فرهنگ خود روی آن گذاشتهاند، اما در اکثر نقاط دنیا به چیتا (یعنی خالدار) معروف است.
حدود صد سال پیش، یوز آسیایی در اکثر کشورهای منطقه از قبیل افغانستان، عراق، پاکستان، ترکمنستان، هند، قزاقستان، کویت، عربستان و... زندگی میکرد، اما بیش از 30 سال است که این گونه در خارج از مرزهای ایران کاملا نابود شده و چشم دنیا به قلادههای یوز در ایران است. یوز ایرانی پس از پلنگ آمور دومین گربهسان در معرض خطر انقراض در طبیعت است. برخی از کارشناسان عقیده دارند دهه فعلی آخرین سالهای زندگی این گربهسان در ایران است. بیشترین مرگومیر تولهها در میان گربهسانان به خاطر نوع زندگی متعلق به یوز آسیایی است که بر اساس برخی گزارشها تعداد درخور توجهی از تولهها پیش از رسیدن به بلوغ تلف میشوند.
گذشته
نقاشیها و حکاکیهایی که از حدود چهار تا پنج هزار سال پیش باقی مانده، از آن حکایت دارد که انسانها با یوزها رابطه نزدیکی داشتند. یوزپلنگ رامشده همراه انسانها بوده و در شکار به خاطر سرعت بالا کمک ویژهای میکرده است. کار تا جایی پیش رفت که در دربار پادشاهان، بهخصوص کشورهای آسیایی، یوزداری مرسوم شده بود که این موضوع در سفرنامهها نیز انعکاس داشته است. نقاشیها و نگارگریها، مهرها و تندیسهای متعددی از این دوران در آفریقا و اوراسیا باقی مانده است. به دلیل شرایط سخت تولهآوری و پرورش آن، معمولا یوزها از طبیعت زندهگیری میشدند و سپس کار تربیت آنها انجام میشد. در این دوران، جمعیت یوزپلنگ در کل منطقه کاهش چشمگیری پیدا کرد.
سریع
یوزپلنگ سریعترین پستاندار دنیاست. سرعت و شتاب اولیهاش حتی بیش از ماشینهای مسابقه فرمولیک برآورد شده است؛ بهطوریکه در سه ثانیه میتواند سرعتش را به 110 کیلومتر در ساعت برساند. این جانور در یک ثانیه چهار تا پنج گام برمیدارد و حدود 30 متر را طی میکند. ستونفقرات انعطافپذیر، کبد و قلب بزرگ، سوراخ بینی گشاد، ظرفیت بالای ریه، بدنی عضلانی و باریک را میتوان از مهمترین عوامل سرعت بالای یوزپلنگ دانست. البته یوز قادر به حفظ این سرعت در مسافت زیاد نیست و عموما مسیری کمتر از نیمکیلومتر را برای دویدن هدفگذاری میکند و زمان دویدنش نیز در حدود 10 ثانیه طول میکشد.
زیبا و جذاب
یوزپلنگ از گربهسانان است. بدن آنها به رنگ زرد متمایل به خاکستری و از خالهای سیاه توپر پوشیده شده است. وجود همین خالها ممکن است باعث شود تا یوزپلنگ با پلنگ اشتباه گرفته شود. خالهای بدن پلنگ به صورت توخالی و شبیه به گل هستند و با خالهای توپر و نقطهای یوزپلنگ متفاوتاند. برخی از مردم تصور میکنند یوزپلنگ و پلنگ یک حیوان هستند؛ درصورتیکه این دو با یکدیگر کاملا متفاوت و دو حیوان مجزا هستند. از نکات جالب خالهای بدن یوزپلنگ این است که شکل قرارگرفتن و تعداد خالهای روی بدن، مانند اثر انگشت در انسان، از فردی به فرد دیگر متفاوت است. هیچ دو یوزپلنگی در جهان نیستند که خالهایی کاملا یکسان و شبیه به هم داشته باشند. این خصوصیت به محققان کمک میکند تا یوزپلنگهای مختلف را از یکدیگر تشخیص دهند. اطراف دهان، چانه و گلوی این جانور سفیدرنگ است و زیر شکم و بخش درونی دست و پاهایش نیز رنگ روشنتری دارد. به دلیل داشتن دست و پاهای بلند و کشیده و سینه فراخ به سگهای تازی شباهتهایی دارد. موهای ریز و کوتاهی دارد که در زیبایی آن تأثیر بسزایی دارند. اندازه بدن آن بین ۱۱۲ تا ۱۳8 سانتیمتر و اندازه دم ۶5 تا ۸۴ سانتیمتر، بلندی شانهها 70 تا 85 سانتیمتر است و وزنش میتواند از 34 تا 55 کیلوگرم باشد. سر کوچک و جمجمه کشیدهای دارد و چشمانش در بالای کاسه سرش قرار دارد و خطی که به خط اشک معروف است، از گوشه چشم حیوان به موازات بینی تا گوشه لبش امتداد یافته است که رنگ سیاه آنها باعث جذب اشعه آفتاب و راحتی دید حیوان میشود. درواقع میتوان گفت این خطوط، مانند یک عینکآفتابی عمل میکنند. این خط در یوز ایرانی ضخیمتر از نوع آفریقایی است. یوزپلنگ را میتوان از طریق همین خط بهسادگی از بقیه گربهسانان خالدار شناسایی کرد.
پشت گردن، موهای بلندی قرار دارد که از سر تا روی شانه امتداد دارد و شبیه یال است. این یالها تا حدود سهماهگی پشت سر و بدن تولهها را میپوشاند و به حفاظت از باران، گرمایش و استتار آنها کمک میکند و پس از آن، این موها میریزند و فقط موهای کوتاهی از آنها به جای میماند که در یوز بالغ، به صورت یال بسیار کوتاهی وجود دارد که در حالت عادی چندان قابل رؤیت نیست و تا حد زیادی به بدن جانور چسبیده است، ولی وقتی جانور عصبانی میشود، سیخ شده و کاملا قابل مشاهده میشود.
مرموز
یوزپلنگ تا 18ماهگی در کنار مادر زندگی میکند و از چهارماهگی در کنار او به شکار میرود و هرچه سنش بیشتر میشود، این همراهی نیز بیشتر میشود و از مادر میآموزد. البته مادر علاوه بر شکار، دفاع از خود و فرار را نیز به تولهها یاد میدهد. بعد از یک سال و نیم، زمان وداع از مادر میرسد که در بعضی مواقع تا مدتی خواهران و برادران در کنار هم زندگی میکنند و بعد از زمان کوتاهی مادهها زندگی خود را از برادران جدا میکنند و به تنهایی زندگی میکنند. درواقع نرها معمولا به همراه برادران خونی خود گروهی تشکیل میدهند که با هم به شکار میروند و در کنار هم هستند، اما مادهها بهجز زمان تولهداری، معمولا تنها زندگی میکنند. برخی از این گروهها برای خود حریمی مشخص میکنند تا نظر یوزپلنگهای ماده را برای جفتگیری جلب کنند. در فصل جفتگیری هر نر برای خود قلمرویی را انتخاب میکند. در این فصل، نزاعهای خشنی میان نرهای گروه در دفاع از حد و مرز قلمرویشان صورت میگیرد. بلوغ جنسی در حدود 20ماهگی رخ میدهد. زمان بارداری 95 روز و تعداد تولهها از یک تا شش و معمولا چهار تا پنج توله است. تولهها در هنگام تولد حدود 300 گرم وزن و 30 سانتیمتر طول دارند که ممکن است پیش از رسیدن به بلوغ تلف شوند.
باصلابت
غذای اصلی و مورد علاقه یوزپلنگ، آهو است، ولی یوز ایرانی علاوه بر آن، اغلب سراغ قوچ، جبیر، میش، کل و بز وحشی و در بعضی مواقع خرگوش، شغال و روباه میرود. یکی از هیجانانگیزترین سکانسهای فیلمهای حیات وحش، زمانی است که شکار یوزپلنگ به تصویر کشیده میشود؛ ابتدا از دور منطقه را برانداز و مسیر خود را برای رسیدن به گله ترسیم میکند، بعد در ذهن خود شکار را انتخاب کرده و به آرامی و احتیاط هرچه تمامتر به سوژه نزدیک میشود و وقتی فاصله خود را به حداقل رساند، با جهشی خارقالعاده به سمت صید حرکت و او را غافلگیر میکند و بعد از رسیدن، با دست زیر پایش میزند، تعادلش که به هم خورد، با دندان نیش گلویش را میگیرد و دیگر کار تمام است.
یوزپلنگ علاقهای به حیوانها و دامهای اهلی مثل شتر، بز و گوسفند ندارد، ولی متأسفانه برخی از دامداران گمان میکنند ممکن است این حیوان خطری برای دام آنها ایجاد کند و به همین دلیل مخاطراتی برای آنان ایجاد میکنند.
زیستگاه
عمدهترین نیازهایی که یوزپلنگ بر اساس آن محل زندگی خود را انتخاب میکند، اول تأمین غذا و بعد پناهگاهی به دور از مخاطرات است. یوز به آب کمی نیازی دارد و معمولا آب مورد نیاز خود را از خون و ادرار بدن شکار خود تأمین میکند. در نتیجه عموما در دشتها، علفزارها و مناطق نیمهخشک سکونت میکند و در ایران حتی بیابانها را نیز برای زندگی انتخاب میکند. یوزها زندگی پرخطری در بین حیوانات ساکن بیابانهای ایران دارند که ناشی از نقطهضعفهای این جانور است. معمولا حیواناتی که در بیابان زندگی میکنند از تابش خورشید استقبال میکنند، ولی یوزها از خورشید تابستان بیزار هستند و تمام تلاش خود را میکنند تا در سایه باقی بمانند. اگر یوزی احساس خطر کند و مجبور به ترک پناهگاه خود و راهرفتن در آفتاب شدید شود، با خطر مهلکی روبهرو میشود؛ چون ممکن است پس از طی چند کیلومتر و پیدانکردن مکان مناسب، تلف شود. نقطهضعف بعدی این است که یوزپلنگ هراس بسیاری بابت امنیت خود دارد. بعد از مواجهه با خطر و روبهروشدن با انسان، اولین عکسالعملش این است که تلاش کند با استتار خود را پنهان کند. اگر خطر را به خود نزدیکتر ببیند، در نزدیکترین پناهگاه مثل حفرهای در بین کوه، لانه جانورانی نظیر روباه، خرگوش یا کفتار پناه میگیرد و در آخر اگر نتواند مکانی را برای پنهانشدن پیدا کند، تلاش میکند فرار کند که همین موضوع ممکن است او را در معرض شکار قرار دهد. در مجموع به نظر میرسد که یوزپلنگ از مناطق دشتی وسیع استقبال نمیکند و تمایل این جانور به مرز دشت با تپهماهور و کوهستان است که در این محدوده، عمدتا یوزها میان درهها و بستر خشک رودخانههای کویری را که از داخل کوه شروع شده و تا دشت ادامه دارد، برای زندگی انتخاب میکنند. استانهای سمنان و یزد مهمترین زیستگاه یوزپلنگ در ایران است و در مناطقی از استانهای خراسان رضوی، جنوبی، شمالی ،گلستان، کرمان، تهران و اصفهان نیز سکونت و زندگی یوزپلنگ گزارش و ثبت شده است.
بالاتر از خطر
یوزپلنگ آسیایی یکی از ارزشمندترین جانوران ساکن در فلات ایران است که از نظر ذخیره ژنتیکی بیهمتا محسوب میشود و یکی از اجزای تنوع زیستی ایران محسوب میشود که با دیگر اجزای آن در ایران و با گونههای دیگر این خانواده در دیگر نقاط جهان متفاوت است. برای حفظ تعادل اکولوژیک، تمام جانوران و موجودات زنده نقش مهمی دارند و انقراض هر گونهای در هر جای دنیا در این تعادل اختلال ایجاد میکند. مثلا در مناطقی که پستانداران گوشتخوار رو به نابودی بودند، جوندگان بسیار افزایش پیدا کردند و آسیبهای بسیاری را به بار آوردند و همانطور که پیشتر ذکر شد، خطر انقراض یوزپلنگ آسیایی بسیار جدی است و اگر بخواهیم عوامل تهدیدکننده آن را به دو دسته طبیعی و انسانی تقسیم کنیم، قطعا کفه ترازو در سمت عوامل انسانی سنگینتر است. از عوامل طبیعی میتوان به شرایط سخت باروری و زندگی دور از هم نر و ماده، تهدید دیگر جانوران مانند ببر، کفتار، گرگ و پلنگ، ازبینرفتن تولهها بر اثر حمله دیگر جانوران، بیماریها و حساسیت به بیماریهای عفونی اشاره کرد. گرمایش زمین نیز بهطور غیرمستقیم در کاهش جمعیت یوز مؤثر بوده است. اما سلسله عوامل مهم و تأثیرگذاری که باعث کاهش تعداد یوزپلنگ شدهاند، عموما توسط انسانها انجام گرفته است. کاهش و تکهتکهشدن زیستگاه، شکار خود و منابع غذاییاش، تبدیل مراتع به مزارع، ورود دام به زیستگاه یوز، تصادف با ماشین، ازدیاد سگهای ولگرد و... از موضوعاتی است که هرکدام قصه غمانگیز ازدسترفتن چندین یوزپلنگ را یادآوری میکند. مثلا وقتی گله شتری به مکانی که یوز ماده به همراه تولههایش زندگی میکرده، میآیند، چند اتفاق میافتد؛ اولین تهدید، شکار یوز ماده به دست چوپان (به دلیل ناآگاهی از بیخطری یوز برای دامهای اهلی)، شکار تولههای یوز توسط سگ گله که با مقاومت یوز مادر مواجه میشود ولی عموما منجر به ازبینرفتن تولهها میشود و گاهی خود یوز ماده نیز در این نبرد با خطر جدی مواجه میشود، کمشدن منابع غذایی و آب برای آهو، میش، بز و... بهعنوان منابع غذایی یوز و در نتیجه کوچ یا تلفشدن آنهاست.
تصادف ماشین با یوز در جادههایی که درست از وسط زیستگاه این جانور میگذرد، تلفات بسیاری داده است؛ بهطوریکه در 25 سال اخیر بیش از 20 قلاده یوز بر اثر تصادف از بین رفتهاند. یا شکار بیرحمانه یوزپلنگ برای تفریح و استفاده از پوست آن در پالتوهای چرم بسیار غمانگیز است و غمانگیزتر اینکه برای تولید یک پالتوی زنانه به پوست پنج تا شش یوزپلنگ نیاز است. کموبیش این عوامل سبب شده یوزپلنگ آسیایی در اکثر کشورها به قسمت پایانی خود برسد و در ایران نیز تعداد کمی باقی مانده باشد که بههیچوجه شرایط پایداری ندارند. موضوع نگرانکننده تعداد کم یوز ماده است که به خاطر شیوه زندگی و تولیدمثل، ادامه حیات این گونه را بسیار مخاطرهآمیز کرده است. طبق گزارشهای انجامشده، تعداد یوزهای ماده منطقه جنوبی ایران (استانهای یزد و کرمان) بسیار کاهش پیدا کرده و گزارش زادآوری در چند سال اخیر ثبت نشده است که این موضوع بسیار نگرانکننده است. بااینحال، در منطقه شمالی (استان سمنان و خراسانات) چندین گزارش امیدبخش وجود داشته که در سالهای گذشته تعدادی زادآوری گزارش و ثبت شده است.
آرام و بیخطر
یوزپلنگ ذاتا آرام است و نهتنها خطری برای انسان ندارد، بلکه حتی با انسان خو میگیرد. همین موضوع سبب شده حتی یوزپلنگهایی در طول تاریخ بهعنوان حیوان دستآموز در کنار انسانها زندگی و به آنها در شکار کمک کنند. سرعت زیاد این گربه، شکار را برایش آسان میکرد و انسانها هم از این توانایی یوز استفاده میکردند. اما سرعت زیاد توسعه شهرها و روستاها، بلای جان یوزپلنگها شد و زیستگاه آنها را محدودتر کرد. چرای دام در زیستگاهها، باعث شد تا منابع گیاهی مناطق روزبهروز کاهش یابد و از جمعیت قوچ، میش، آهو و جبیر که طعمههای اصلی یوزپلنگ هستند، کاسته شود. طبیعتا کاهش جمعیت طعمهها، آثار زیانباری را بر جمعیت خود یوزپلنگ داشته است. علاوه بر این، عبور جاده از زیستگاههای اصلی یوز، مرگ تعداد زیادی از این گوشتخوار را به دنبال داشته است. شکار با مقاصد مختلف نیز به وضعیت نامناسب زندگی یوزپلنگها در ایران در سالهای گذشته دامن زده است. در دهههای گذشته بسیاری از یوزها نیز از روی ناآگاهی مردم شکار شدهاند. در دهههای 60 و 70 علاوه بر ماجرای خانواده ماریتا، چندین گزارش دیگر از حمله مردم به یوز وجود دارد که در تمامی این موارد، بیاطلاعی مردم و ترس از حمله حیوان به اهالی و دامها، باعث کشتهشدن یوزپلنگها شده؛ حال آنکه تاکنون از حمله یوزپلنگ به انسان گزارشی منتشر نشده است. درواقع یوزپلنگ حیوانی نسبتا ضعیف است که معمولا در مواجهه با انسان، فرار را بر قرار ترجیح میدهد. امروزه خوشبختانه به دلیل آموزش و فعالیتهای تبلیغاتی، شکار یوزپلنگ بسیار کاهش داشته و تنها مشکل این است که در بعضی زیستگاهها، دامداری بسیار گستردهای وجود دارد و چوپانها و سگهای گله برای حفاظت از دام ممکن است مخاطراتی برای یوز به وجود بیاورند. برای مثال، در منطقه توران 186 آغل وجود دارد که متوسط 500 گوسفند دارند و هر یک چندین سگ گله دارند و این تهدیدی بسیار بزرگ برای یوزپلنگهای منطقه است.
آمار
بر اساس ارزیابی پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی در 12 سال پیش که به درخواست سازمان ملل متحد انجام گرفت، حدود 120 قلاده یوزپلنگ گزارش شده بود. البته در نهایت ارزیاب پروژه بهطور دقیق برای ارائه این آمار قانع نشده بود؛ زیرا این اعداد پشتیبانی دقیق علمی نداشت؛ یعنی تنها برآورد نظرات کارشناسی بر اساس چند ردپا و عکسهای پراکنده بود. ولی در دو، سه سال اخیر و با پیشرفت تکنولوژی و دانش، کار به شکل علمیتری انجام شد و بر این اساس نتیجهگیری شد که یافتههای قبلی بهشدت خوشبینانه بوده است و در پنج سال قبل تعداد یوزهای فلات ایران چیزی در حدود ۵۰ قلاده تخمین زده شد که کارشناسان با احتیاط بیشتر عدد ۴۰ تا ۷۰ را اعلام کردند. احتمال شمارش مکرر یک یوز بسیار بالاست (برای تشخیص هر یوز از روش خالشماری استفاده میشود) و نیاز به دقت خیلی زیادی دارد و در حال حاضر و بر اساس برآوردهای فعلی، تعداد آنها در حدود 20 تا 30 قلاده اعلام میشود.
کوشکی و دلبر
اولین تلاشها برای اقدام به جفتگیری در اسارت مربوط به این زوج است. هر دو متولد منطقه توران استان سمنان هستند و تقدیر این دو فامیل نهچندان دور را کنار یکدیگر قرار داده بود تا شاید بتوانند با تولیدمثل، امید را همچنان زنده نگه دارند. پیش از تولد فیروز در سال 93-94 این دو یوز اقدام به جفتگیری کردند ولی به دلیل عفونت و مشکلات پیشآمده برای دلبر، پیش از تولد توسط پزشکان اقدام به سقط جنین صورت گرفت. البته کارشناسان معتقدند در علم حیات وحش، تنها حیواناتی دارای ارزش اکوسیستمی هستند که در زیستگاه خود به صورت آزاد زندگی کنند. درواقع حیواناتی که در شرایط اسارت زندگی میکنند، هیچگاه جزء آمارهای حیات وحش محسوب نمیشوند. بااینحال تولد پیروز این امکان را به محققان میداد تا بتوانند تحقیقات خود را در زمینه رفتارها، بیماریها و زندگی یوزپلنگ آسیایی کامل کنند. در نهایت کوشکی نیز چند ماه پیش در 15سالگی از این دنیا رفت.
ایران و فیروز
دیماه ۱۳۹۶، تولهیوز هشتماهه مادهای از قاچاقچیان حیوانات کشف و به پردیسان منتقل میشود. این تولهیوز که«ایران» نام گرفت، در زمان کشف وضعیت مناسبی نداشت و به علت جدایی زودهنگام از زادگاه خود، بسیاری از مهارتهای بقا را فرا نگرفته بود که به ندرت و در اسارت رشد پیدا کرد. با امید تلاش برای تکثیر یوز در اسارت در سال 1400 یک یوزپلنگ نر با روشهای استاندارد زندهگیری شد و فیروز نامگذاری شد و تلاشها برای ایجاد فضای مناسب توسط متخصصان انجام شد تا با هزاران امید و آرزو، پیروز و برادرانش به دنیا آمدند. در ابتدا تصور میشد سه توله ماده به دنیا آمدهاند و میتوانند کمک شایانی به ادامه نسل یوز داشته باشند، اما پس از چند روز مشخص شد هر سه نر هستند و در روزهای بعد خبر تلفشدن دو توله دیگر منتشر شد تا پیروز بماند و چشمان ملتی در پی او.
توران و آذر
آذرماه امسال یک فرد روستایی دو تولهیوز ماده را به محیطبانی میرساند. این خبر با توجه به کمبود یوز ماده میتوانست خبر مسرتبخشی برای ادامه نسل باشد، اما نگرانی و ناراحتی زیادی به همراه داشت؛ اول اینکه وضعیت مادر این دو توله نامشخص بود و دوم اینکه درصورتیکه این دو توله در طبیعت رشد میکردند، با توجه به کمبود یوز ماده در آینده میتوانستند نقش مناسبی در امتداد نسل یوز ایفا کنند.
پیروز
داستان پرفرازونشیب اولین توله متولدشده در اسارت، بعد از سختیهای ماریتا و مادرش و کشتهشدن خانوادهاش، سرانجام تلاش ناموفق کوشکی و دلبر، داستان توران و آذر، زایمان موفق ایران، عکسهای پرتره پیروز در ماههای مختلف، همه و همه این نوید را میداد که این بار قرار است پیروز و پروژه یوز در اسارت موفق شود. وقتی توران و آذر پیدا شدند، شوخیهای زیادی درباره تداوم نسل یوزهای در اسارت شکل گرفت. این روزها همه به دنبال یک خبر امیدوارکننده میگشتند و از پیروز انتظار داشتند که بار این مسئولیت را به دوش بکشد، اما این بار هم نشد که البته میتواند تجربهای باشد برای آینده.
حفاظت از یوزپلنگ آسیایی و ایرانی در 30 سال گذشته با زحمت تعدادی از فعالان محیط زیست و متخصصان صورت گرفته است که اگر اقدامات و ایجاد حساسیتهای این افراد وجود نداشت، بیش از یک دهه بود اثری از این گونه باقی نمانده بود. در حال حاضر اقدامات مورد نیاز برای حفاظت از یوز در طبیعت بسیار به کندی پیش رفته است؛ نه در جاده سمنان به مشهد فنسکشی انجام شده، نه سگهای ولگرد محدود شدهاند، نه حضور دامها در محدوده کاهش چشمگیری پیدا کرده و نه حفظ و احیای زیستگاه بهخوبی پیش رفته است. تنها امید به آموزش و آگاهسازی جمعیتهای محلی است.