شهرام مبصر، کنشگر حوزه معلولیت در گفتوگو با «شرق»:
ما مطالبهگر هستیم
یک فعال در حوزه افراد با نیازهای ویژه که تا 18سالگی از معلولیت و مشکلات آن اطلاعات و آگاهی چندانی نداشت، حالا از چالشهای پیشروی معلولیت و موانع روزافزون آنها در جامعه ایران با خبرنگار «شرق» صحبت میکند. او حالا یک فرد ویلچر سوار است که تجربه زیسته فراوانی دارد.
سمیه جاهدعطائیان: یک فعال در حوزه افراد با نیازهای ویژه که تا 18سالگی از معلولیت و مشکلات آن اطلاعات و آگاهی چندانی نداشت، حالا از چالشهای پیشروی معلولیت و موانع روزافزون آنها در جامعه ایران با خبرنگار «شرق» صحبت میکند. او حالا یک فرد ویلچر سوار است که تجربه زیسته فراوانی دارد. او صاحبنظر و کنشگر اجتماعی در حوزه مطالبات حقوق معلولان است. «شهرام مبصر» دیماه سال 1375 یعنی در ابتدای سنوسال جوانی در اثر یک حادثه دچار آسیب نخاعی شده و برای همیشه ویلچرنشین میشود. چهار سال با افسردگی شدید پس از سانحه و عدم پذیرش معلولیت، دستوپنجه نرم میکند و بعد از این سالهای سخت، فعالیتهای روزمره را شروع میکند. با تمام چالشها و سختیهایی که حتی برای دستیابی به کمترین و بدیهیترین حقوق شهروندی داشت، تحصیل را ادامه داده و فعالیتهای اجتماعی را هم شروع میکند. او قبل از تجربه معلولیت، ورزش بدنسازی را به صورت حرفهای دنبال میکرد. «دوندگی و دوچرخهسواری» یکی از تفریحات موردعلاقهاش بود که همراه با کوهنوردی و طبیعتگردی با اشتیاق زیادی انجام میداد. چالشهای پیشروی «شهرام مبصر»، پیگیریهایش برای احقاق حقوق ازدسترفته افراد دارای معلولیت و آسیبشناسی وجود گروهها و مؤسسههای فعال در حوزه معلولان را از زبان خودش بخوانید.
وقتی بعد از پذیرش معلولیت، تصمیم به ادامه تحصیل گرفتید، چه موانعی داشتید؟ دنیای معلولیت چقدر دشوار بود؟
از همان ابتدا که میخواستم از خانه بیرون بروم، چالش داشتم. مسیر مناسبسازیشده وجود نداشت. با اینکه قبل از معلولیت، جوانی فعال، ورزشکار و فردی کاملا مستقل بودم اما حالا دیگر همهچیز فرق داشت. به همان اندازه که استقلال داشتم، شرایطم سختتر شده بود. محیط آموزش و پرورش مناسبسازی نبود تا بتوانم با مراجعه به آنها، برای ادامه تحصیل و پرسیدن سؤالاتم اقدام کنم. همهچیز ابهام داشت. هنرستان مناسبسازیشده هم پیدا نمیکردم. بعد از آن مراکز فنی-حرفهای هم مشکلات خاص خودش را داشت. مجبور بودم کاری کنم. باید برای حضور در جامعه جدیت به خرج میدادم. بهتدریج و قدمبهقدم فعالیتهای اجتماعی را شروع کردم. کمکم با انجمنها و مؤسسات مرتبط با حوزه معلولیت آشنا شدم. مدتی در مجتمع «رعد» کارآموز بودم و در آنجا با افراد موفق و قوی که در حوزههای مختلف ورزشی، علمی، اجتماعی و... تجربههای ارزشمندی داشتند و با معلولیت دستوپنجه نرم میکردند، آشنا شدم. به واسطه آنها با انجمنها و انجیاوهای فعال در زمینه معلولیت ارتباط گرفتم و در سال 83 با کمک و همراهی دوستانم، انجمن باور را تأسیس کردیم. من از مؤسسان و اعضای امنای قدیمی «انجمن باور» هستم که حالا دیگر در این انجمن فعالیتی ندارم. بعد از این فعالیت، در انجیاوهای زیادی مثل «رعد» یا «جامعه معلولین و انجمن ضایعات نخاعی» به صورت داوطلبانه کار کردم. در سال 91 هم مؤسسه «ساحل امید» که اولین مؤسسه گردشگری در حوزه افراد دارای معلولیت بود را با کمک، پیشنهاد و همراهی همسرم راهاندازی کردیم. اصول کار ما در این انجمن گردشگری، برگزاری مسابقات ورزشی، فرهنگی، فعالیتهای اجتماعی و... در حوزه افراد دارای معلولیت بود که اقدامات متنوعی هم برای جامعه هدف انجام میشد. متأسفانه مؤسسه «ساحل امید»، دو سال گذشته به واسطه موانع و مشکلاتی که به دلیل عدم حمایت سازمان بهزیستی و سنگاندازیهای مکرری که سازمانهای دولتی و غیردولتی مثل شهرداری، مالیات و... بر سر راه انجمنها ایجاد میکنند، بعد از 12 سال فعالیت مؤثر تعطیل شد و این اتفاق از بزرگترین موانع پیشروی من بعد از مواجهشدن با معلولیت بود.
کار با شهرداری تهران هم در رزومه و سوابق کاری شما وجود دارد. درحالحاضر همچنان در شهرداری یا به صورت داوطلبانه در حوزه معلولان، اقداماتی انجام میدهید؟
بله. درحالحاضر شهروند دارای معلولیتی هستم که دغدغه حوزه معلولیت را دارم و در این حوزه برای فرهنگسازی و اطلاعرسانی تلاش میکنم. دو سال پیش به واسطه فعالیت در یکی از مناطق شهرداری، مشاور معاونت حملونقل و ترافیک شهرداری تهران بودم که در حوزه مناسبسازی ایستگاههای مترو و اتوبوس، معابر و خطکشیها، پارک خودروهای معلولان و... فعالیت میکردم.
لطفا از کار در شهرداری و نتایج آن هم بگویید.
در سال 90، با کمک 40 نیروی داوطلب، سه هزار عکس از معابر و خطکشیهای منطقه 2 شهرداری تهران تهیه کردیم و در اختیار شهرداری منطقه قرار دادیم. همان سال از من خواستند مسئولیت کارگروه مناسبسازی منطقه 2 را بر عهده بگیرم که طبق گزارشهای موجود، 70 درصد معابر منطقه 2 مناسبسازی شده و در این حوزه پیشتاز هستیم؛ چون درواقع کار را به خود ما سپردند. اما در دیگر مناطق هنوز مشکلات فراوانی در حوزه معابر و مناسبسازی فضاها برای افراد دارای معلولیت وجود دارد.
فعالیت داوطلبانه و مطالبات فعلی شما در قالب گروه «کنشگران حوزه معلولیت» دنبال میشود؟
بله. ما همراه با سایر افراد دارای معلولیت مطالباتمان را به پیشنهاد «زهرا نژادبهرام»، عضو سابق شورای شهر تهران و از سیاستمداران اصلاحطلب، قبل از انتخابات ریاستجمهوری در ستاد انتخاباتی آقای پزشکیان، رئیسجمهور فعلی، مطرح کردیم (همینجا باید به این مسئله مهم اشاره کنیم که جای افتخار دارد که افراد دارای معلولیت مطالباتشان را به سطح ریاستجمهوری و ستادهای انتخاباتی رساندند و برای رساندن صدای مطالباتشان به گوش مسئولان ردهبالای کشور تلاش میکنند). بههرحال با وجود اینکه علاقهای ندارم که به مسائل سیاسی ورود کنم اما از طریق ستاد انتخاباتی پیگیر بودم تا ببینم رئیسجمهور آینده در حوزه افراد دارای معلولیت چه برنامهای دارد. کمیته کشوری حامیان افراد دارای معلولیت با رویکرد پیگیری حقوق معلولان از آقای پزشکیان حمایت کرد و با تهیه یک مانیفست و ارائه آن به رئیسجمهور فعلی که در آن زمان از کاندیداهای ریاستجمهوری بودند، برای بررسی دیدگاه رئیسجمهور منتظر ماند. این مانیفست بعد از تأیید از طریق ستادهای انتخاباتی رسانهای شده و باعث شد پیگیری بعدی ما از رئیسجمهور وارد فاز جدیتری شود. در مرحله دیگر شخصا آقای «ظریف» را در سفر استانی-تبلیغاتیشان به شمال ایران ملاقات کردم و از ایشان پرسیدم که آیا افراد دارای معلولیت میتوانند روی وعده و قولهای آقای پزشکیان در مورد مسائل و مشکلات فعلی معلولان حساب باز کنند، که ایشان هم قول مساعد دادند که وعدهای خارج از ظرفیت داده نشده و تعهدات در چارچوب امکانات و ظرفیتهای موجود عملیاتی خواهد شد. از ایشان پرسیدم که اگر به وعدهها عمل نشود، تکلیف افراد دارای معلولیت چه میشود و آنها چه کاری باید انجام دهند که گفتند میتوانند از طریق مطالبهگری و کنشگری مدنی پیگیر تعهدات دادهشده باشند. عمل و اجرای قانون حمایت از حقوق معلولان بهصورت تماموکمال از تأکیدات بعدی آقای پزشکیان بود. به همین دلیل گامهای بعدی ما هم برای پیگیری و پاسخگویی دربرابر حقوق از دست رفته جامعه هدف و معلولان، قویتر برداشته شد تا برای پیگیری مطالبات بحق و کارهای زمینمانده در سالهای اخیر اقدام کنیم. در این مدت از تریبونهای مختلف هم به ضرورت توجه و عمل به وعدههای ارائهشده تأکید کردیم و گفتیم که حالا وقت آن رسیده که تعهدات اجرا شود، جامعه هدف و مردم منتظر هستند تا وعدهها دربرابر افراد با نیازهای ویژه که مشکلات فراوانی دارند عملیاتی شود. مستندات تمام مطالبهگریهای ما موجود است. بعد از انتخابات پیگیری وعدههای انتخاباتی را در قالب گروه «کنشگران حوزه معلولیت» و با هدف مطالبهگری و کنشگری وعدههای انتخاباتی به معلولان، در دستور کار قرار دادیم تا به نتیجه مطلوب برسیم.
پس فعالیت گروه «کنشگران حوزه معلولیت» فقط به فعالیت در حوزه مجازی محدود نشده است...
خیر. دیدار و جلسات زیادی داشتیم. در تمام تریبونها حاضر بودیم و رایزنی کردیم. آنچه شرح دادم همه از دل همین گروه بوده است. در بسیاری موارد بحثهای درونگروهی مؤثری داشتیم که با اجتماع روی هر موضوع، فعالیت و گام بعدی را مشخص میکرد. کمیته ما که از دل گروه حامیان دارای معلولیت از رئیسجمهور بیرون آمد و در کمیتههای انتخاب وزرا که شورای راهبردی ریاستجمهوری تشکیل داده بود، حضور داشت. من و جمعی از همراهان در کمیته انتخاب وزیر رفاه حاضر بودیم. خانم نامنی که معلولیت دارند و معلم آموزش استثنائی هستند در کمیته انتخاب وزیر آموزشوپرورش حضور داشتند و فعالیتها مستمر و مؤثر بودند. ما در حوزه افراد دارای معلولیت، افراد داوطلب زیادی داریم.
تعدد گروه و داوطلبان، به اقدامات موازیکارانه منجر نمیشود؟
به واسطه اتفاقی که اوایل جوانی برای من رخ داد و منجر به معلولیتم شد، به این باور و نتیجه رسیدم که معلولیت یک احتمال برابر میان همه افراد جامعه است، پس هر لحظه ممکن است هرکسی دچار معلولیت شود. مهمتر اینکه دوران سالمندی برای همه است و همه زمانی سالمند و از کار افتاده میشوند. واقعیت معلولیت با محدودیت و سختی همراه است. من بعد از معلولیت دچار محدودیتهای فراوانی شدم. ما حتی برای زندگی در یک کشور پیشرفته هم محدویتهایی داریم. من نمیتوانم مثل گذشته کوهنوردی و فعالیتهایی را که قبلا به صورت انفرادی و مستقل انجام میدادم، انجام دهم. متأسفانه فرق مهم این است که این محدودیتها در ایران تبدیل به محرومیت میشود و ما میخواهیم از طریق فعالیت در همین گروهها، نهادها، کمپین و... وجود قوانین را گوشزد و محدودیت و محرومیتهای فراوان را از بین ببریم تا حداقل ما و افراد دارای معلولیت بتوانیم زندگی معمولی داشته باشیم و از بدیهیترین حقوق بهرهمند شویم. به همین دلیل بشخصه معتقدم که تشکیل گروههای جدید و فعالیتهای بیشتر نهتنها مشکلساز نیست، بلکه میتواند افراد بیشتری را دربرگیرد. اما به بحث موازیکاری اشاره کردید که کاملا با شما اتفاق نظر دارم. ما در ایران مشکلات زیادی به دلیل موازیکاری داریم.
پس چرا تا این حد مؤسسه و انجمن تشکیل میشود؟
جامعه دارای معلولیت در ایران، جامعهای بسیار وسیع است اما متأسفانه تعداد واقعی معلولان در آمارها مشخص نشده و ما در این حوزه حرفهای نگفته و کارهای زیادی داریم که باید به سرانجام برسانیم. درعینحال چون مسئله موازیکاری با شبکهسازی، رفاقت و اعتماد به یکدیگر حلشدنی است؛ پس با انجام فعالیتهای مشترک میتوان تمام پتانسیلها را به یک سمتوسو هدایت کرد. بشخصه با تشکیل انجمن، گروه و مؤسسههای متحد و همراه، موافق هستم. واقعیت این است که ما زمانی میتوانیم یک گروه یا انجمن واحد داشته باشیم که کار گروهی و تیمی را هم تجربه کرده باشیم و به کار تیمی مسلط باشیم و «من» در آن گروه از بین رفته باشد. مشاهده میشود که در گروههای تشکیلشده، تمام اعضای گروه نیرو و پتانسیل خود را تمام و کمال صرف میکنند تا پرچم گروه را حفظ کنند.
در ابتدای کار گروهی «من» مطرح نمیشود و اهمیت ندارد اما متأسفانه بارها شاهد بودم به محض آنکه هریک از افراد در گروهها شناخته میشوند، منیتها کنار نرفته و مثل شروع کار، تبدیل به «ما» نمیشود. تازه بحث سهمخواهی مطرح میشود که من فلان کار را انجام دادم و دیگری هم همین بحث را باز میکند و... . همین «من» باعث میشود سوءتفاهمهای زیادی درست شود و گروه متلاشی شود و آسیب ببیند. بههمیندلیل معتقدم هر فرد در هر کجا در حد بضاعت و توانش، با افرادی که مایل است و با آنها مشترکاتی میبیند، نظرات و سلایقشان هم نزدیک است، کار کند. در حوزه افراد دارای معلولیت که جامعهای بزرگ و متنوع هستند، حرفهای نگفته و کارهای فراوانی روی زمین مانده است که هر گروهی اگر بخشی از آن را برعهده بگیرد، کارهای زیادی میتوان انجام داد. یک فرد دارای معلولیت علاوه بر خودش خانوادهای دارد که به صورت مستقیم با مسائل معلولیت مواجه هستند، بههمینخاطر این جامعه بزرگ با داشتن سلایق و نظرات متفاوت نمیتواند در یک گروه جمع شود.
پیشگیری از موازیکاری میان انجمنها امکانپذیر است؟
بله، با تشکیل شبکه و گروههای هدفمند میتوان از موازیکاری جلوگیری کرد و لازمه آن داشتن اتحاد روی اهداف مشترک است که به واسطه همان شبکه تشکیلشده میتوانند رقابت سالمی با دیگر گروهها داشته باشند و با همپوشانی اهداف، از موازیکاری به دور باشند. من بهشدت بر داشتن «رقابت سالم» میان گروهها و دستهها تأکید دارم. اگر گفته میشود که فلان فعال در یکی از گروهها یا انجمنها تلاش میکند و فرد موفقی است، ضمن اینکه به این فرد احسنت و تبریک میگویند، برای اهداف جمعی در گروه تلاش کرده و سعی کنند که با رقابت سالم، به آن فرد نزدیک شوند، نه اینکه آن فرد را تخریب کنند و عملکرد مفیدش را از بین ببرند. این کار رقابت سالم نیست، بلکه به معنی آزار دیگران و ساختن محیطی مخرب است؛ چراکه افراد را آزار میدهد و خسته میکند. وجود یک رقابت سالم میتواند افراد گروه را به زنجیرهای از افراد قوی و مؤثر تبدیل کند که با اتحاد، اهداف جمعی را پیش میبرند. چهبسا در سالهای نهچندان دور، گروههایی بودند که اعضای آن همه با هم دوست بودند و اعضای گروه هم دوستان دیگری را اضافه کردند، بعد از یک سال دیدیم که همه درگیر یارکشی و تفرقهپراکنی هستند و گروه از کارکرد اصلی خارج شده است. درحالیکه این گروه در یک سال ابتدای فعالیت، با هم متحد بودند و کارهای مؤثر و مفید زیادی هم انجام دادند که در پروندهشان موجود است.
فرهنگسازیهای خوبی هم در حوزه افراد دارای معلولیت انجام دادند. تازه آن زمان خبری از فضای مجازی با گستردگی حال حاضر نبود اما به هر حال گروه بعد از یک سال از مسیر اولیه و ابتدایی خارج شد و از هم پاشید. نمیخواهم نام این مجموعه را ببرم. بهعنوان یک مثال از آن یاد کردم که به صورت ملموس درباره مؤسسههایی که عمر چندانی برای فعالیت مفید نداشتند، بگویم و تأکید کنم اگر در یک انجمن، مؤسسه، گروه و... مؤسسههای زیادی در حوزه آسیبهای اجتماعی، زنان، کودکان و... بههمینصورت خاموش ماندند و ادامه ندادند. وقتی دو نفر از اعضا با یکدیگر همسلیقه و همراه نیستند، لزوما نباید مجبور به تحمل یکدیگر در یک گروه مشترک باشند. آنها میتوانند در گروه دیگری به صورت مجزا اما فعال و مفیدتر ظاهر شوند. همدیگر را تخریب نکنند، بلکه با چشمپوشی از منفعت شخصی، همپوشانی یکدیگر و در نظر گرفتن منافع جمع به صورت سالم رقابت کنند. این رقابت بدونشک دلپذیر و مؤثرتر خواهد بود.
با توجه به توضیحات شما، باز هم به اذعان بسیاری از افراد دارای معلولیت و فعالان این حوزه، کمپین حقوق افراد دارای معلولیت در حوزه پیگیری مشکلات و مطالبات معلولان، پیشتازتر بوده و گروههای دیگر میتوانند زیرمجموعه همین کمپین فعالیت کنند... . دیدگاه شما چیست؟
درباره کمپین و مدیرش یعنی «بهروز مروتی»، از دوستان خوب و قدیمی من هستند که در جریان تمام اهداف و اقدامات ما در کنشگران حوزه معلولیت هستند. نهفقط الان که در این انجمن هستیم، بلکه در گذشته وقتی مؤسسه «ساحل امید» را در حوزه گردشگری، فعالیتهای فرهنگی، ورزشی، اجتماعی و... مدیریت میکردیم نیز از حضور و همراهی مدیر کمپین بهرهمند بودیم و هستیم. همکاری مشترک ما به تهیه و امضای طوماری برای بازنگری قانون حمایت از حقوق معلولان منجر شد که با ارسال به مجلس شورای اسلامی، بازتاب خوبی داشت. همکاری مشترک نهادها با یکدیگر میتواند به نفع جامعه هدف تمام شود. نظرات و پیشنهادهای مدیر کمپین معلولان همه جا راهگشا و مؤثر بوده است.
بهعنوان نمونه چند ماه پیش همراه تعدادی از دوستان آسیب نخاعی به سفر رفتیم و در این سفرها با تصویربرداری و مستندسازی، به وضعیت مناسبسازی اماکن فرهنگی و گردشگری برای افراد دارای معلولیت اشاره کردیم. در سفر به فارس درخواست مناسبسازی تخت جمشید، حافظیه، سعدیه و دیگر اماکن گردشگری را از طریق کمپین معلولان، رسانهای و اطلاعرسانی کردیم. در سفر دیگری به کاشان مستندات جامعی از محدودیتهای تردد افراد دارای معلولیت از اماکن گردشگری بهویژه حمام فین تهیه کردیم و باز از بازوی قوی اطلاعرسانی و اثربخشی کمپین برای رسانهایشدن مستندات استفاده کردیم که میراث فرهنگی در هریک از سفرها دستور مناسبسازی اماکن گردشگری را صادر کرد. این اقدامات بدون همکاری و همراهی مؤثر کمپین معلولان شدنی نبود. این را هم اشاره کنم که در مواردی دست کمپین معلولان برای اطلاعرسانی بازتر است و در مواردی هم امکان انعکاس مسائل در کمپین وجود ندارد و کنشگران میتوانند آزادانه و مستقل درباره مسائلی ورود کنند.
از نتیجه نهایی دستور مناسبسازی اماکن گردشگری در فارس و کاشان مطلع هستید؟ رسانههای محلی بعد از این بازتاب، پیگیر دستورات بودند؟
ما وظیفه خودمان را انجام دادیم و تلاش کردیم. من بهعنوان یک فعال در حوزه معلولان، وظیفه و مسئولیت اجتماعی خودم را انجام دادم. از ابتدا میدانستم به جایی میروم که برای افراد دارای معلولیت مناسبسازی نشده است. حداقل کاری که من بهعنوان یک شهروند میتوانستم انجام بدهم، این بود که تصویربرداری کنم و از طریق رسانهها، بازتاب دهم. اما نمیدانیم که آیا شهروندان همان شهرها، گروههای اجتماعی و فعالان حقوق معلولان و کنشگران اجتماعی دیگر هم برای پیگیری وعده و دستورات اقدامی کردند یا نه؟ دستور مناسبسازی تخت جمشید به کجا رسید؟ آیا فعال اجتماعی دیگری برای پیگیری بعدی، فیلم و مستندی تهیه کرد؟ اگر رقابت سالمی که درباره آن صحبت کردیم، وجود داشت، باید تا الان نتیجهای مشخص از این اقدامات میگرفتیم. با همراهی و فشار گروهها و انجمنها میتوانستیم خبر مناسبسازی این اماکن مهم و برجسته گردشگری را که حاصل تلاش جمعی بود، منتشر کنیم و این موفقیت را همه با هم جشن بگیریم... .
همراهی هریک از اعضا در انجمنها و مؤسسهها چقدر مؤثر است؟ خیلی وقتها اعضای اصلی همراهی خوبی دارند اما ممکن است اعضای دیگر به میزان کافی همراهی نکنند... .
قبل از تشکیل گروه باید بدانیم که چرا و به چه دلیل در حال تشکیل گروه هستیم. باید تمام اعضا را آگاه کنیم. پس قبل از هر چیز باید آموزش بدهیم. قبل از هر اقدامی، باید هدف اصلی و نهایی مشخص باشد تا چارچوبها شکل بگیرد. هدف یک گروه چه در فضای مجازی و چه در فضای حقیقی میتواند مهیاکردن شرایط گپوگفت، تفریح، وقتگذرانی و سرگرمی برای جامعه هدف باشد. اما وقتی گروه هدفمند ایجاد میشود، مطالبهگری به اولین برنامه و هدف مشترک میان اعضا تبدیل میشود؛ مطالبهگری قوانین در تمام حوزههای اجتماعی، آموزشی، فرهنگی و... . پس باید برای رسیدن به هدف مشترک، آموزش داد. در کنار این آموزشها باید به ترویج اخلاقمداری هم اهمیت داد. اینکه اعضا با رعایت اخلاق حرفهای و جمعی، با هدف تهدید و تخریب فرد یا گروه دیگری، وارد مجموعه نشوند و با هدف مطالبهگری جمعی همراه شوند. مطالبهگری حقوق ازدسترفته و پایمالشده برای افراد دارای معلولیت مهمترین هدف است که اگر گروهها حول محور این هدف اصلی فعالیت کنند، نتایج خوبی به دست میآید. اتفاق خوبی که رخ داده، این است که مدیرعاملان برخی از انجمنها و مراکز مثل مراکز مثبت زندگی، مراکز خیریه، مؤسسات مردمنهاد مرتبط با حوزه معلولیت و حتی فراتر از حوزه معلولیت مثل محیط زیست، کودک، کاهش آسیب اعتیاد و... هم در میان کنشگران معلولان حاضر بوده و بدونشک در گروههای مشابه دیگر مثل کمپین حضور دارند و در بسیاری از مباحث شرکت میکنند و مشاوره میدهند. اعضای گروه و جمعیت هدف را در بسیاری از مواقع راهنمایی میکنند. این چرخه از همراهی و روشنگری به نفع افراد دارای معلولیت است.