آنجا که سفر آهنگین میشود
غذای روح
اتوبوس در حدی قدیمی و تنگ و توریسک و داغون بود که هر بار برای پیاده و سوارشدن باید مراقب میبودی لباست از دچ و دوچ فلزهای حاصل از جوشکاریهای نامنظم پارهپوره نشه!
حامد الماسی: اتوبوس در حدی قدیمی و تنگ و توریسک و داغون بود که هر بار برای پیاده و سوارشدن باید مراقب میبودی لباست از دچ و دوچ فلزهای حاصل از جوشکاریهای نامنظم پارهپوره نشه!
اینجا نپال سال ۲۰۲۳، اما معادل ۱۹۵۵ شاید. آدم تو نپال یاد تعاریف بابابزرگش از زندگی در دهههای گذشته میفته. جاده درست و حسابی نداره، درش با تختهش جوره! ماشینهاش هم عین جادههاش کج و کولهست. خلاصه که همهچی دائم مهیای طبیعتگردی ناب و اصیله در دامنه بزرگترین رشتهکوه جهان!
توی یکی از کهنه و پرسروصداترین اتوبوسهای لوکال (محلی) از غرب نپال برمیگشتم. از یه مسیر بسیار طولانی و بسیار خستهکننده و البته بکر و بینهایت زیبا. در اون حد زیبا که چشمت از حجم درکش ناتوان بود. به اصطلاح شاید هفتهها تماشا لازم بود که چشم از زیباییش پر بشه.
طولانی و خستهکننده، در این حد که میانگین حرکت ماشینها توی نپال حدودا ۲۰ کیلومتر در ساعته. چی باعث این میشه خب؟ جادهها پر چالهچوله، ماشینهای خسته و قدیمی هندی، مسیر هم که از چپ و راست و بالا پایین شدن خسته نمیشدن. پیچ و پیچ، بالا و پایین در نهایت آرامیدگی.
حالا یکی از داستانهای ثابت اتوبوس و کلا ماشینهای عمومی نپال اینه که یه سبک ثابت موسیقی ریتمیک پخش میشه که دیگه بعد یه ماه نپال بودن شدیدا تکراری شده بود. در حدی که گاهی نبودش میارزید به بودنش. کلا سکوت خیلی وقتا قشنگ و جذابه، بهخصوص بعد از یه آهنگ تند نپالی. آهنگی که یا آهنگ ترند شده بود یا همون سبک محبوبشون. بهجای سکوت اما اتفاق جالبتری افتاد.
در وسط خستگی مسیر و زیبایی جنگلهای دامنه هیمالیا، یهو آهنگ تکراری نپالی قطع شد و یه موزیک با ریتم آروم چنگ آغاز شد که کمکم پرکاشن و یکی دو ساز خوشآوای دیگه بهش اضافه شد و ریتمش هم اوج گرفت. این صدا و اون تصاویر که از پنجره مستند سفر رو عینی و حاضر شکل میداد، ترکیبی ساخته بود حقیقتا دور از توان واژه!
پیشنهاد میکنم بعد از خوندن این متن، اول یه آهنگ نپالی رو سرچ کنید، هر آهنگی و بعد آهنگ earth is rising رو گوش کنید که بیشتر اون حال رو درک کنید.
برام خیلی عجیب بود که چی شد یهو وسط این همه آهنگ نپالی همریتم و یکسان، اون آهنگ پخش شد. دووم نیاوردم و رفتم موضوع رو بهسختی از راننده جویا بشم که گفت یکی از مسافرا به بلوتوث ضبط اتوبوس وصل شده. پیگیر شدم که اسم آهنگ رو بپرسم دیدم بله، یه جهانگرد فرانسوی خوشذوق این آهنگ رو گذاشته. در یه گپوگفت کوتاه، متوجه شدم اون هم از آهنگهای نپالی به تنگ اومده بود. خندیدیم و اسم آهنگ رو ازش گرفتم که باز هم گوشش بدم، اما هرگز مثل اون دفعه نشد و نشد!
بشخصه شاید خیلی موسیقی از دستگاههای ضبط صوت گوش نمیدم؛ چراکه با موسیقی زنده بیشتر همسو هستم. همیشه هم در سفرهام یه ساز رو همراهم دارم حداقل! اصلا اسم سرکلیشه این ستون هم از اونجا میاد که من در سفرهام همیشه ساز همراه دارم و ترکیب سفر و ساز چیز جذابی میشه؛ اصلا یکی از بهترین ابزارها برای برقراری ارتباط با دیگر آدمها از دیگر سرزمینها و شاید حتی بالاتر از زبان. اما اون موزیک وسط اون جاده جنگلی به طرز عجیبی سر جاش نشست.
جاهای دیگهای هم بوده که یه موسیقی بهموقع از راه رسیده و خوشجور غذای روح شده و در بهترین شکل خودش حق مطلب رو بیان کرده و آنچنان رو آنچنانتر کرده. حتی گاهی در یه تاکسی آهنگی از رادیو، روز آدم رو به کل تغییر میده. حتما براتون پیش اومده!
نوای سفرتون به کام.