|

نگاهی به تجربه کشورهای مسلمان، در مواجهه با معماری مدرن که معماری ریشه‌دار اسلامی را به حاشیه رانده است؛

جهانی شدن یا هویت باختن؟

معماری یکی از مهم‌ترین عناصر فرهنگی هر محیط اجتماعی است، زیرا از یک سو نشان‌دهنده الگوی تمدنی حاکم بر جامعه اعم از فرهنگ، باورها و سبک زندگی آن است و از سوی دیگر متأثر از تغییرات و دگرگونی‌های فرهنگی و مادی است که جامعه تجربه می‌کند. حال چرا یک معمار اروپایی و آمریکایی نگران ازدست‌رفتن هویت معماری غربی نیست، ولی یک معمار خاورمیانه‌ای نگران ازدست‌رفتن هویت معماری عربی و اسلامی است؟ آیا جهانی‌شدن به معنی پذیرفتن معماری اروپایی و آمریکایی است و معماری اسلامی نمی‌تواند سهمی در پدیده جهانی‌شدن داشته باشد؟‌


جهانی شدن یا هویت باختن؟
ذلفا معیل روزنامه‌نگار

 

هویت‌زدایی یا جهانی‌سازی معماری؟

ابن‌خلدون در کتاب «مقدمه» می‌گوید: «خواندن رفتار معماری انسان بهترین راه برای درک تاریخ جامعه است». درواقع با تحلیل طرح‌های معماری هر کشوری می‌توان الگوهای اصلی فرهنگی تمدن و فرهنگ آن کشور و مهم‌تر از آن تأثیرات خارجی بر آن را استخراج کرد. زیرا میراث معماری، ثبت تصویری زنده‌ از تاریخ و تمدن در ابعاد مختلف آن است. در همین راستا، معماری عربی و اسلامی به دلیل گستردگی عظیم جغرافیایی و همه دگرگونی‌هایی که تجربه کرده است، یکی از پیچیده‌ترین پدیده‌های فرهنگی به شمار می‌رود.

معماری عربی و اسلامی شاهد تغییرات اساسی به ویژه در سه قرن گذشته بوده است. تغییراتی که بیشتر متأثر از رویکرد امپریالیستی اروپا به جهان عرب بوده و بافت شهری شهرهای عربی و اسلامی را به‌وضوح تغییر داده است. همچنین فرم‌های معماری بین‌المللی در نقاط مختلف جهان، از جمله جهان عرب و کشورهای اسلامی به شکل «جهانی‌سازی معماری» تعمیم داشته است.

حال به نظر می‌رسد که ساختار و معماری شهرهای عربی و اسلامی تهی از انباشته‌های تاریخی ملت‌های مسلمان و عرب است. البته برخی معتقدند این انباشته‌های تاریخی آثار غیرمستقیمی بر هویت و فرهنگ عربی و اسلامی داشته، اما آیا می‌توانیم بگوییم که معماری عربی و اسلامی دچار بحران هویت شده است؟ آیا اساسا مدرنیته به معنای کنارگذاشتن این هویت است؟

زمانی که اسلام در قرن هفتم پس از میلاد ظهور کرد، نظریه معماری خاصی نداشت. هرچند مجموعه‌ای از ارزش‌ها و مدل‌هایی ارائه کرد که معماران کشورهای اسلامی را به سمت فرم خاص و منحصربه‌فردی در معماری رساند.

از یک سو محدوده جغرافیایی نشر دین اسلام هم بسیار گسترده بود و از کشورهای عربی تا ایران و ترکیه را در برمی‌گرفت و از شرق به چین و از غرب به اسپانیا می‌رسید.

معماری اسلامی تا پایان امپراتوری عثمانی جایگاه ویژه‌ای در کشورهای مسلمان داشت و پشتوانه فرهنگی و قدمت تاریخی تمام کشورهای زیر پرچم اسلام را به یدک می‌کشید. در واقع معماری اسلامی مجموعه‌ای از تجربیات معماری تمام این کشورها را در برمی‌گیرد و تنوع خیره‌کننده‌ای از فرم‌ها و سازه‌ها را ایجاد کرد، اما در کمال ناباوری می‌بینیم که معماری اسلامی با آن گستردگی جغرافیایی از ظاهر بسیاری از شهرهای جهان حذف یا حداقل کمرنگ شده‌اند و معماری اروپایی و آمریکایی جایگزین آن شده‌اند اما نقطه آغاز این رخداد کجا بود؟

سرآغازی از محله‌های استعماری

هنگامی که عثمانی‌ها رو به افول کردند، اروپا به تمام دارایی‌های امپراتوری عثمانی حمله کرد. در واقع، تقریبا در تمام مناطق شهری عربی می‌توان این موضوع را به‌راحتی کشف کرد. در بیشتر کشورهایی که مستعمره شده‌اند، محله‌هایی را با عنوان «محله‌های استعماری» می‌بینیم. محله‌های استعماری محله‌هایی هستند که مشخصه آنها ساختمان‌هایی است که توسط معماران اروپایی با همان سبک‌های مدرن ساخته شده‌اند. علاوه بر این، از آغاز قرن بیستم، دانشجویان عرب و مسلمان برای مطالعه معماری مدرن به‌شدت تحت تأثیر طراحی‌های معماری اروپایی و اصول رایج در آن زمان قرار گرفتند. در عین حال، این معماران به معلمان نسل جدیدی از دانشجویان مسلمان در دانشگاه‌های محلی تبدیل شدند که به‌تدریج در شهرهای اسلامی ظهور می‌کردند.

ممکن است برخی تصور کنند که جهانی‌شدن فرهنگی و معماری، آخرین میخ بر تابوت معماری محلی بوده است؛ ساختمان‌هایی که برای یک هدف استفاده می‌شوند و اغلب دارای نام، ظاهر، شکل یا ویژگی مشخص هستند که در نقاط مختلف جهان هم یافت می‌شود، همان‌طور که گویی همه پایتخت‌های جهان به شکلی کلیشه‌ای و یکسان‌سازی فرهنگ و سلیقه عمومی از یک نوع ساختمان تبعیت می‌کنند.

مدرنیته اسلامی و مشکل هویت

در نتیجه همه این تغییرات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی که جوامع عربی و اسلامی تجربه کرده‌اند و به طور مستقیم بر بافت شهری آنها تأثیر گذاشته است، امروز درمی‌یابیم که شهرهای مسلمان‌نشین مجموعه‌ای ناهمگون از ساختمان‌ها هستند که هویت یا فلسفه خاصی را منعکس نمی‌کنند اما آیا این تنوع به این معناست که آنها هویت خود را از دست داده‌اند؟

‌در واقع اکنون شهرهای عربی و مسلمان سبکی خارجی و مدرن از ساختمان‌ها و بافت شهری اتخاذ کرده‌اند که کاملا متفاوت است؛ اگر نگوییم برخلاف سنت‌ها و فرهنگ آنها.

‌ازاین‌رو، شهر عربی و اسلامی با تجارب درگیرشدن در مدرنیته، بخشی از ارزش‌ها و هویت خود را با حضور ساختمان‌هایی که توسط جامعه آنها تولید نشده بود، از دست داد، زیرا اغلب این ساختمان‌های مدرن ساخته‌شده، با شرایط محیطی و فرهنگی شهرهای عربی تناسب ندارند. چراکه به زبان و ویژگی‌های معماری وارداتی و واژگانی بستگی دارند که هویت محلی را محو می‌کند، حتی اگر متناسب با اقلیم سنتی عرب و بافت فرهنگی کشورهای اسلامی طراحی شده بود.

شاید در ذهن معماران خاورمیانه یک پرسش اساسی شکل گرفته باشد که چرا هیچ‌کس در مورد هویت معماری فرانسوی یا آمریکایی صحبت نمی‌کند، چرا مشکل هویت در معماری فقط در جهان عرب و خاورمیانه مطرح شده است؟ ما نباید این واقعیت را فراموش کنیم که یکی از مهم‌ترین مشکلات معماری عربی و اسلامی، نبود نظریه‌پردازی در مورد آن است. نظریه‌هایی که در آن بتوانیم بین آنچه نظری و آنچه کاربردی است تفاوت قائل شویم.

شکی نیست که برخی از اصول مدرنیته ممکن است در تضاد با ارزش‌های معماری اسلامی باشد، اما معماری مدرن، با تمام اصول خود، برای مطابقت با نیازهای محیطی طراحی شده است که با شرایط آب و هوایی کاملا متفاوت از محیط حاکم بر بیشتر نقاط جهان عرب و کشورهای اسلامی است، زیرا سرزمین‌های بیابانی تقریبا 91 درصد از مساحت بسیاری از سرزمین‌های عربی و خاورمیانه را تشکیل می‌دهند. بنابراین معرفی معماری غربی به شهرهای عربی و اسلامی از نظر اقتصادی و زیست‌محیطی بسیار پرهزینه بود و قادر به بهره‌مندی از منابع موجود در محیط زیست مدرن نبود و اصولی که مناسب جامعه غربی است، با نظام ارزشی جهان عرب کاملا متفاوت است.

تلاش برای احیای معماری اسلامی

با این حال، در میان همه این مباحث، می‌توان جنبشی مدرن برای بازگشت به ریشه‌های معماری عربی و اسلامی را کشف کرد که عمدتا از آثار و کتاب‌های معمار مصری، حسن فتحی، پدید آمد که برخی از اصول معماری سنتی عربی و اسلامی را به دور از کلیشه‌ها و مکتب فولکلور کم‌ارزش خود، به‌عنوان یک مکتب فولکلور عربی و اسلامی زنده کرد. او توانست مصالح ساختمانی دوستدار محیط زیست مانند آجر، خاک رس و شن و ماسه مخلوط با کاه را معرفی کند، مانند مشربیه که از اشعه‌های خورشید محافظت می‌کند و همگی با اقلیم و محیط عربی سازگارند. در همین زمینه، متوجه می‌شویم که برخی از کشورهای عربی و اسلامی شاهد تجربه‌های منحصربه‌فردی بوده‌اند؛ برای مثال در طول دوره استعمار فرانسه در کازابلانکا، معمار میشل اکوچارد واحدهای مسکونی «تهویه‌شده» را برای مسلمانانی طراحی کرد که در خانه‌های حلبی زندگی می‌کردند و از روستاهای همسایه برای کار و زندگی به شهر می‌آمدند.

‌یک دیدگاه معماری این بود که این واحدها به طور خاص متناسب با فرهنگ مهاجران طراحی شده بودند که کاملا متفاوت از فرهنگ رایج در شهر بود، بدون اینکه طراحان در دام طراحی فولکلور بیفتند. زیرا معماری اسلامی عرب به عنوان فرم و متریال مورد مطالعه قرار نگرفته بود، بلکه طراحان به فرهنگ‌ها و آداب و رسوم اجتماعی ساکنان با هدف ایجاد پروژه‌های روزمره علاقه داشتند، اما همه این آزمایشات از نظر فنی شکست خورده و در روستای القرنه که توسط حسن فتحی طراحی شده است، هرگز موفق نشدند و واحدهای مسکونی اکوچار با تهویه مطبوع امروز و با توجه به تغییرات اساسی که توسط ساکنان در آنها ایجاد شده، به‌سختی قابل تشخیص هستند و حتی ایده‌های زیست‌محیطی الهام‌گرفته از ایده‌های حسن فتحی، امروز بسیار ضعیف‌تر از بتن‌های شیشه‌ای است که روی بافت شهرها باقی مانده است.

فرانک لوید رایت، یکی از مهم‌ترین معماران قرن بیستم، می‌گوید: «معماری، مادر همه هنرهاست و تمدن ما بدون معماری خودمان روحی ندارد. از آنجایی که جهان روزبه‌روز در حال تغییر است، آیا معماری می‌تواند به هویت و اصالت پایبند باشد و با این تغییرات جهانی همگام شود یا چیزی که مانع تولید معماری عربی و اسلامی می‌شود، ناتوانی آن در نوآوری و نوسازی مستمر است؟

ممکن است جهانی‌شدن به تفاوت‌های شهری که امروزه شاهد آن هستیم کمک زیادی کرده باشد، آیا این یک شر اجتناب‌ناپذیر است؟ یا به نفع دنیاست؟ نباید فراموش کنیم که ما در دورانی هستیم که در آن خوبی‌ها و بدی‌ها مشترک است، بنابراین جهان معماری عربی و اسلامی امروز در بسیاری از پدیده‌های معماری به جز آسمان‌خراش‌ها با بقیه جهان شریک است. در نهایت باید نتیجه بگیریم که معماری عربی و اسلامی پیچیده‌تر و بزرگ‌تر از آن است که بتوان آن را در پرسش‌های صرفا نظری مانند مسئله هویت خلاصه کرد. اولا به این دلیل که این مشکل مستلزم مطالعه عمیق تاریخ و ریشه‌های آن است به گونه‌ای که آن را از کلیشه‌ها و تعاریف رسمی دور کند. دوما طراحی شهرهای عربی و اسلامی امروز ما و به طور کلی معماری با مشکلاتی واقعی و مادی مواجه است. مشکلاتی که از بحث‌های نظری مهم‌تر است.