اسماعیل کهرم، متخصص محیط زیست از چالش شهرسازی و بحران آب میگوید
مسئله جانمایی شهر
«عمده جمعیت ایران نه در سواحل دریا که در کویر مرکزی ایران متمرکز شدهاند»؛ این جمله انتقادی بارها در نشستهای بحران آب شنیده شده است تا جایی که پیشنهاد انتقال پایتخت به مکران مطرح شد و بحثهای زیادی به یدک کشید.

نوشین محجوب : «عمده جمعیت ایران نه در سواحل دریا که در کویر مرکزی ایران متمرکز شدهاند»؛ این جمله انتقادی بارها در نشستهای بحران آب شنیده شده است تا جایی که پیشنهاد انتقال پایتخت به مکران مطرح شد و بحثهای زیادی به یدک کشید.
این دسته از منتقدان اعتقاد دارند که جانمایی شهرهای کشور نادرست بوده و توزیع جمعیت متناسب با منابع نبوده است و سوی مقابل این جریان معتقدند که جابهجایی شهرها ممکن نیست و قصور ماجرا، اصولا نه به جانمایی شهرها که به سیاستگذاریهای نادرست برمیگردد. اسماعیل کهرم، کارشناس محیط زیست از جمله این صاحبنظران است. کهرم، معتقد است که شیوه جانمایی شهرهای ایران نادرست نبوده است و تغییر مختصات جمعیتی و شهرنشینی سبب شده توزان منابع و جمعیت برهم بخورد.
او توضیح میدهد: «من با این دیدگاه موافق نیستم که عمده جمعیت کشور در مناطق خشک و کمآب متمرکز شده است. اگر نگاهی به توزیع جمعیت بیندازیم، میبینیم که از خراسان تا سیستان و بلوچستان، از غرب تا مازندران، گیلان و گلستان، و حتی در حاشیه خلیجفارس، جمعیت پراکنده است و نمیشود گفت که سنگ بنای شهرسازی در ایران نادرست گذاشته شده است. همچنین باید گفت که اگر منظور از مناطق مرکزی کشور، نقاطی مانند اصفهان یا کاشان است، مرکز ایران با محوریت شهرهای گفتهشده نیز، خشک و بیابانی محسوب نمیشد».
این کارشناس آب و محیط زیست در ادامه میگوید: «موضوع اصلی این است که ایران، در گذشتهای نهچندان دور، جمعیتی حدود ۳۳ تا ۳۴ میلیون نفر داشت، اما امروز جمعیت کشور به حدود 90 میلیون نفر رسیده است. به عبارت دیگر درحالیکه جمعیت کشور در بازه زمانی کوتاهی حدود سه برابر شده، ذخایر و منابع آبی کم و کمتر شده است. بنابراین حجم آبی که در گذشته برای جمعیت کشور کافی بود هماکنون برای جمعیت فعلی ناکافی است».
کهرم در ادامه تأکید میکند: «این موضوع به منابع آب محدود نمیشود و شهرهای موجود برای جمعیت کشور، زمین کافی هم در دسترس ندارند و نهتنها در کلانشهرهایی مانند تهران، اصفهان، تبریز، شیراز و مشهد آپارتماننشینی رونق گرفته، که در بسیاری از شهرهای کوچک که پیشتر روستا بودهاند نیز آپارتماننشینی رایج شده است. بنابراین رشد سریع جمعیت و توسعه نامتوازن شهرها سبب شده به منابع موجود فشار وارد شود و بحرانهای متعدد اقلیمی ایجاد شود».
او همچنین میگوید: «گذشته از این، رشد سریع جمعیت سبب شده نیاز به غذا چندبرابر شود. بنابراین افزایش نیاز جمعیت به غذا موجب افزایش سطح زیر کشت محصولات کشاورزی میشود و عمده منابع آبی کشور صرف کشاورزی و تأمین غذای جمعیت شود. به جز این، اقتصاد و درآمد کشور متناسب با سرعت رشد جمعیت، رشد نکرده و دولتها ناچار شدهاند برای تأمین غذای کشور نه به واردات که به تولید داخلی غذا تکیه کنند و در نتیجه فشار سنگینی به منابع آب و خاک وارد شده است».
این کارشناس میافزاید: «از سوی دیگر فرهنگ مصرف بهینه در ایران جایگاهی ندارد و هدررفت آب در تمام بخشها اعم از کشاورزی، صنعتی، تجاری و شرب بالاست. همچنین حجم قابل توجهی از محصولات کشاورزی که آببر هستند، تبدیل به ضایعات میشود یا میبینیم کشورهایی مانند آلمان یا انگلیس سالانه حدود ۹ ماه بارندگی دارند و مخازن آب زیرزمینی آنها همواره پر است، اما میانگین مصرف آب شهروندان این کشورها روزانه حدود ۱۸۰ لیتر است اما در ایران که بحران آب بیداد میکند میانگین مصرف آب هر شهروند تهرانی به بیش از ۳۰۰ لیتر در روز میرسد. بنابراین از متولیان گرفته تا مصرفکنندگان گرفتار بدمصرفی آب هستند و نبود نگرش و فرهنگ مصرف بهینه منابع عارضه بسیار مهمی است».
کهرم در ادامه تأکید میکند: «در مجموع باید گفت که جانمایی شهرهای ایران اشتباه نبوده، بلکه افزایش جمعیت کشور و سیاستگذاریهای نادرست برای بهرهبرداری از منابع سبب شده است که بحران آب و خاک و اقلیم در کشور پدید آید».
او همچنین میگوید: «ایران به عنوان یکی از بزرگترین مالکان نفت و گاز جهان شناخته میشود و از ظرفیتهای قابل توجه انرژی تجدیدپذیر برخوردار است. بنابراین مدل توسعه اقتصادی میتوانست متفاوت باشد و مبتنی به فشار بر منابع نباشد. برای مثال در بخش کشاورزی به عنوان بزرگترین مصرفکننده منابع آب، اشتباهات فاحشی در سیاستگذاری اتفاق افتاده و به بحران آب و خاک منجر شده است. این در حالی است که باید با محاسبات رشد جمعیت و نیازهای آب و غذا و ظرفیتهای اقلیمی برای کشاورزی برنامهریزی میشد اما نبود این چشماندازها و محسابات و البته پایبند نبودن سیاستگذاران به مطالعات و برنامهریزی سبب شده است که عارضههای گاه جبرانناپذیر ایجاد شود و در نهایت موضوع به جانمایی نادرست شهرها و شهرسازی نامتناسب با اقلیم تقلیل داده شود». به گفته این متخصص محیط زیست آنچه باید اصلاح شود، سیاستگذاریهاست، نه جانمایی شهرها.