گفتوگو با محمد خاوریان، معمار ایرانی که موفق شد جایزه معتبر مؤسسه سلطنتی معماران بریتانیا (RIBA) را دریافت کند؛
احیای شهر فراموششده
روزهایی که معماری شهری تهران بیشتر با انبوهسازی، بیهویتی بصری و شتاب در توسعه همراه شده، پلازای مترو جهاد به عنوان نمونهای از بازاندیشی در طراحی فضاهای عمومی، موفق شد جایزه معتبر مؤسسه سلطنتی معماران بریتانیا (RIBA) را دریافت کند.

روزهایی که معماری شهری تهران بیشتر با انبوهسازی، بیهویتی بصری و شتاب در توسعه همراه شده، پلازای مترو جهاد به عنوان نمونهای از بازاندیشی در طراحی فضاهای عمومی، موفق شد جایزه معتبر مؤسسه سلطنتی معماران بریتانیا (RIBA) را دریافت کند. بنایی که اگرچه در ظاهر ساده به نظر میرسد، اما در دل خود لایههایی از اندیشه، تعامل، و پاسخ به نیازهای شهری را پنهان دارد. محمد خاوریان، معمار این پروژه، مسیر طراحی تا ساخت این پلازا را اینگونه روایت کرده است؛ مسیری که با چالش، ایدهپردازی، مصالحه و تلاش برای بهبود کیفیت فضاهای شهری همراه بوده است.
پروژه پلازای جهاد، بخشی از طرح جامعتری با عنوان «میدانگاههای تهران» است؛ طرحی که هدف آن شناسایی و بازآفرینی حدود صد نقطه کماستفاده یا فراموششده شهری است. معمار پروژه توضیح میدهد که محل اجرای پلازای جهاد، پیش از این فضای رهاشدهای در یکی از تقاطعهای پررفتوآمد پایتخت بود. نقطهای فاقد عناصر شاخص شهری، که نه هویت مشخصی داشت و نه به شکلی سامانیافته در تجربه زیست روزمره شهروندان قرار میگرفت. تبدیل این فضا به یک میدانگاه نیازمند رویکردی متفاوت بود؛ صرف محوطهسازی کف نمیتوانست این گره کور شهری را بگشاید. از همینرو، معماران پروژه تصمیم گرفتند با طراحی سقفی بلند و استفاده از فرم طاق، به فضای ورودی مترو بُعد معماری ببخشند؛ فرمی که علاوه بر ایجاد سایه و حفاظت اقلیمی، کیفیتی فضایی به ورودی ایستگاه بخشید. خاوریان از این پروژه به عنوان یک «محیط مکث شهری» یاد میکند؛ فضایی که نه صرفا برای عبورومرور که برای درنگ، نشستن، و تعامل تعریف شده است. طراحی این فضا بر اساس دو کاربر اصلی شکل گرفته: عابران گذرا و کسانی که تمایل به توقف و استفاده از امکانات میدانگاه دارند.
دو زون مجزا اما پیوسته برای این کاربران در نظر گرفته شده است؛ یکی با پوشش سقفی برای توقف و دیگری برای ساماندهی به حضور دستفروشان. چنین تقسیمبندیای، با توجه به ویژگیهای اقلیمی و شرایط اجتماعی منطقه طراحی شده تا تعاملی پایدار میان کاربران مختلف شکل گیرد. در طراحی این پروژه از مصالح و فرمهای آشنا با بستر فرهنگی و اقلیمی تهران بهره گرفته شده است. به گفته خاوریان، استفاده از آجر به دلیل دوام، زیبایی و پاسخگویی به شرایط محیطی تهران بوده است. فرم طاق نیز، علاوه بر ویژگیهای سازهای و اقتصادی، دلالتی ضمنی به فرم هندسی زیرین خود یعنی هندسه مترو و از طرفی شباهتی با معماری گذشته ما دارد، بیآنکه تلاش کند گذشته را بازسازی یا بازنمایی کند.
پلازای مترو جهاد برخلاف بسیاری از پروژههای بزرگمقیاس شهری، از نظر مالی پروژهای کمهزینه محسوب میشود، اما همین محدودیت، به گفته خاوریان، منجر به تقویت خلاقیت در طراحی و استفاده حداکثری از منابع موجود شده است. او تأکید میکند که فقط حدود ۵۰ درصد از آنچه در ذهن داشتند، توانست در قالب اجرائی تحقق یابد، چراکه محدودیتهای پیمانکاری و بودجهای در پروژههای عمومی همیشه تأثیرگذار است.
با این حال، بازخوردها از سوی شهروندان، بهویژه دستفروشان منطقه، مثبت بوده و به نظر میرسد فضا توانسته به نیازهای واقعی پاسخ دهد؛ چه از حیث نظمبخشی به فعالیتها و چه از نظر ایجاد مکانی برای درنگ و تعامل. پروژههایی مانند پلازای مترو جهاد بهندرت در بافت شهری تهران فرصت ظهور مییابند. طراحی، اجرا و نگهداری از چنین فضاهایی نیازمند دیدگاهی پیوسته و همکاری میان نهادهای مختلف است. خاوریان تأکید دارد که اگرچه طراحی چنین فضاهایی سخت و زمانبر است، اما تجربهای ارزشمند برای آینده تهران محسوب میشود؛ شهری که بیش از همیشه به فضاهای عمومی انسانی و زیستپذیر نیاز دارد.
با محمد خاوریان، معمار، درباه نقش معماری در کیفیت شهری گفتوگو کردهایم:
از نظر شما معماری شهری چه نقشی در کیفیت زندگی شهروندان دارد؟
بحث به کیفیت فضا برمیگردد. اینجا مسئلهای تحت عنوان «شرایط زیست» مطرح میشود. از ابتدای تاریخ، انسانها همیشه به دنبال یک محیط برای زندگی بودند. از دوران غارنشینی شروع کنیم؛ انسانها در غار زندگی میکردند و کمکم تعاملاتی بین آنها شکل گرفت. با گذشت زمان، تعداد آدمها بیشتر شد، نیازها گسترش پیدا کرد، روستاها گسترش یافتند و به شهر تبدیل شدند. شهرها، بهعنوان ظرف جدید زندگی، شامل مجموعهای از ساختمانها و فضاهایی هستند که مردم در آنها زندگی میکنند، اما نکته مهم اینجاست: برای خروج از خانه و تجربه فضای بیرونی، باید شهر وجود داشته باشد. به همین دلیل، زندگی انسانها بین دو فضا (خانه و شهر) تقسیم شده است. بخشی از زندگی ما، داخل خانهها میگذرد و بخش دیگر در شهر. بنابراین فضاهای شهری اهمیت زیادی پیدا میکنند، چون بخشی از سبک زندگی و زیست ما را تشکیل میدهند. حال درباره اینکه چه معیارهایی باید در طراحی شهری لحاظ شود، به طور خلاصه میشود گفت فضای بیرونی که در کنار خانه وجود دارد، باید کارآمد و دارای هویت باشد. این از مهمترین معیارهای طراحی شهری است. مسئله دوم این است که شهر باید بر اساس اصول و قواعد خاصی طراحی شود. این اصول، تاریخچهای طولانی دارد و بهتدریج تکامل پیدا کرده و به جایی رسیده که امروز در آن به سر میبریم. از شهرهای یونانی گرفته تا شهرهای ایران. در ادامه به شهرهایی مثل اصفهان میرسیم که یکی از نمونههای برجسته طراحی شهری بوده و بهتدریج به کلانشهرهایی میرسیم که امروز با آنها روبهرو هستیم.
در هر شهری یک برنامه جامع وجود دارد که به آن «برنامه شهری» میگویند، به این معنا که طراحی صورتگرفته در هر شهر، باید طبق قواعد و قوانین مشخصی پیش برود. درحقیقت، استانداردهای زندگی شهری و مطالعات اولیه برای طراحی این شهرها به زیست مردم در آن مناطق و اتفاقات شهری که در آنجا رخ میدهد، بستگی دارد، مثل بسیاری از رویدادهای شهری که مردم را به سمت مناطقی خاص میکشاند. یک نمونه برجسته از این رویدادها در ایران، میدان نقش جهان اصفهان است که یک عرصه شهری مهم و محل تجمع مردم است. شهری مانند تهران بر اساس استفاده از خودرو شکل گرفته و متأسفانه بیشتر پروژههای ساختمانی در آن توسط بخش خصوصی انجام میشود. این وضعیت باعث شده عرصههای عمومی در تهران دچار بحران شوند. بهطور کلی، تهران شهر مناسبی برای زیست پیاده نیست و یکی از مشکلات عمدهاش، کمبود فضای عمومی است.
جالب است که با وجود کمبود فضاهای عمومی، این فضاها روزبهروز کوچکتر و محدودتر میشوند و عملا فضای عمومی تهران در حال کاهش است.
وقتی صحبت از طراحی شهری میشود، نباید هر بخش را بهطور جداگانه و بدون درنظرگرفتن نیازهای واقعی مناطق بررسی کرد. طرحهای جامع یا مسترپلانها باید بر اساس نیازهای خاص هر منطقه سنجیده شود. متأسفانه در حال حاضر، بیشتر برنامهریزیها در شهرداریها بهجای توجه به نیازهای واقعی، بر اساس هزینهها و مسائل اقتصادی، مانند هزینههای ساخت و تراکم جمعیت انجام میشود. مسئله اصلی ما تراکم بسیار بالای ساختمانهاست. این تراکم زیاد، باعث بهوجودآمدن کوچههای نامناسب و حتی ازبینرفتن بافتهای قدیمی میشود. در خیلی از کوچهها، شما با انواع مختلف ارتفاع ساختمانها روبهرو میشوید. این ساختمانهای متراکم و بلند، در کنار معابر باریک و بیکیفیت، فضاهای جمعی مناسبی را ایجاد نمیکنند.
در طراحی شهری، معمولا در هر روستا یا شهر، یک فضای عمومی مثل میدان یا یک فضای باز بزرگ وجود دارد که بهعنوان فضای تجمع عمومی مردم عمل میکند، اما در تهران، این فضاهای عمومی عملا حذف شده و وضعیت طراحی شهری بیشتر بر اساس نیازهای خودرویی و ماشینی شکل گرفته و همین موضوع، باعث شده فضاهای عمومی کمکم از بین بروند. یکی از دلایل کاهش فضاهای عمومی، میتواند گرانی زمین باشد. در این شرایط، به نظر من نهادهای بالادستی باید مسئول ایجاد فضاهای عمومی باشند. در بیشتر کشورها، سازمانهایی مثل میراث فرهنگی این فضاها را خریداری و حفظ میکنند تا از تخریب بافتهای قدیمی جلوگیری و مانع ساخت برجهای بلند در این مناطق شود. اما در حال حاضر، در تهران وضعیت بغرنجی داریم. در یک ارزیابی کلی، کمبود فضاهای عمومی در تهران بهشدت زیاد به نظر میرسد و این سرانه فضاهای عمومی نسبت به استانداردهای جهانی خیلی پایینتر است.
با این وجود رویکرد مدیریت شهری نباید افزایش این سرانهها باشد؟ به خاطر دارم در دورههایی، تلاشهایی برای افزایش فضای عمومی صورت گرفت، ولی این اقدامات معمولا بر اساس سلیقه شهردار یا معاون شهرسازی هر منطقه بود.
در این زمینه قاعدتا باید یک رویکرد برنامهریزیشده وجود داشته باشد که فارغ از سلیقهها، منجر به ایجاد فضای عمومی بیشتری شود و این رویکرد پراکنده و کوتاهمدت نباشد. یکی از عواملی که به این مشکلات دامن میزند، تقسیمبندی زمینها و فروش آنها به مردم است. بهطور خاص، باغها به بخشهای کوچک تقسیم و به افراد فروخته میشوند و هیچ مدیریتی روی این مسائل وجود ندارد. قوانین موجود هم خیلی کامل نیستند و نمیتوانند کنترل مناسبی بر این فرایندها داشته باشند، بهویژه اینکه طرح جامع تهران، بهروز نشده و قدیمی است ضمن آنکه ویژگیهای استانداردی ندارد. در این طرح فقط ساختمانها مشخص شدهاند و پهنهبندیهایی برای ارتفاع ساختمانها و کاربریهای مسکونی، تجاری یا اداری تعیین شده است. درواقع، این طرحها بیشتر به لکههای زمین توجه دارند تا اصول طراحی شهری. اگر بخواهیم دقیقتر بررسی کنیم، به تقسیم اراضی میرسیم که خودش یک داستان دیگر است... واقعا چرا تهران به این شکل درآمده است؟ امروزه شما در تهران، بلوکبندیهایی را میبینید که در هیچ جای دیگر دنیا مشابهش را (به جز در بافتهای قدیمیتر) نمیتوانید پیدا کنید. درحقیقت، در بسیاری از شهرهای دنیا به این نتیجه رسیدهاند که ساختمانها باید بهطور تکمیلشده در کنار هم قرار بگیرند و فضاهای خالی اطرافشان به فضای عمومی تبدیل شود. اینگونه، مردم میتوانند بهراحتی از کنار این ساختمانها حرکت کنند و مفهوم کوچه به شکلی که ما میشناسیم، از بین میرود. این رویکرد بیشتر در بافتهای قدیمیتر دیده میشود، مثل شهرهای کشورهای فرانسه یا ژاپن که بر اساس شبکههای شهری طراحی شدهاند و با قوانین سفت و سخت، این شبکهها را کنترل کردهاند.
در این سالها برخی از پلازاها ساخته شدند، اما مردم خیلی از آنها استقبال نکردند. به نظر این پلازاها از نظر معماری دچار اشکالاتی بوده است.
واقعیت این است که ما در تهران، در اسارت خودرو هستیم و پیادهروی برای مردم تبدیل به یک چالش شده است. فرض کنید ماشین شما خراب شود، باید در خیابانهای تهران با انواع خطرات مواجه شوید. باید از خیابانها رد شوید و از چهارراهها بگذرید، درحالیکه موتورها از کنار شما میگذرند... تهران بهطور عمده، شهری پیادهمحور نیست و بیشتر فضاها برای خودروها طراحی شدهاند. این مسئله بهویژه وقتی اهمیت پیدا میکند که مردم مجبورند برای رسیدن به مقصد، از وسایل نقلیه عمومی یا خودرو استفاده کنند، درحالیکه فضای پیادهروی مناسب وجود ندارد. علاوه بر این، وقتی رویدادهایی در شهر برگزار میشود، اغلب مردم به مکانهایی مثل خیابان انقلاب میروند؛ چراکه این مناطق، شناختهشده و مرکزی هستند. اما نکته اینجاست که آیا همه مردم میتوانند به این رویدادها دسترسی پیدا کنند؟ اگر کسی بخواهد از خانه خودش به سمت یکی از این رویدادها برود، آیا مسیر پیادهروی مناسبی دارد؟ در مقیاس محله، بهویژه اگر بخواهید از محله خودتان به مناطق مرکزی بروید، مسیرهای پیادهروی مناسب وجود ندارد و این مشکل بیشتر به طراحی شبکههای حملونقل مربوط میشود تا طراحی شهری. مشکل اینجاست که حتی این فضای عمومی هم توسط خودروها احاطه شده است. وقتی شما از مترو بیرون میآیید، به محض اینکه به این پلازا میروید، باید در کنار خودروهایی که در آنجا پارک شدهاند، حرکت کنید، درحالیکه خروجی مترو در آنجا فعال و شلوغ است، اما هنوز این فضا به دلیل طراحی نامناسب نتوانسته تأثیر زیادی روی مردم بگذارد.
خب چرا درمورد پلازای فاطمی چنین اتفاقی نمیافتد، جوانها آنجا جمع میشوند موسیقی خیابانی داریم و... .
آنجا بهطور دقیقتر فضای اطراف را آنالیز کردهایم. زمانی که ماشینها از کنار شما رد میشوند، این حس به وجود میآید که شما داخل یک فضای بسته قرار دارید که حتی سقفش هم نمیگذارد حس آزادی داشته باشید. ما سعی کردیم این فضا را طوری طراحی کنیم که از شبکه ماشینی کمی جدا شود، یکی از چالشهای اصلی این بود که فضای زیر سقف باید به گونهای طراحی شود که مردم بتوانند از آن استفاده کنند، بهخصوص که شرایط اقلیمی تهران خیلی متغیر است: یا گرم است یا سرد، و برای استفاده از فضا باید شرایط مناسب ایجاد شود. اینجا یک مشکل تکنیکی وجود داشت که با سقفگذاری حل شد. اگر بخواهیم دقیقتر نگاه کنیم، طراحی این پلازا بهطور کلی به دلیل وابستگی زیاد به خودروها خیلی محدود بوده. مثلا اگر این پلازا در سمت دیگر خیابان، نزدیک به منطقه تجاری قرار داشت، احتمالا افراد بیشتری به آنجا میرفتند. درحالیکه سمت دیگر (که بیشتر اتوبوسها و خودروها از آن عبور میکنند) فضای عمومی کمتری را جذب میکند. درواقع، این پلازا بهدلیل طراحی ماشینی، از لحاظ جذب جمعیت خیلی محدود شده است. پیشنهاد من این است که طراحیها باید در مکانهایی انجام شود که امکان برگزاری رویدادها و حضور مردم پیاده بیشتر شود.
بهطور مثال، فضایی مثل مترو جهانکودک که با یک کوچه و پیادهراه به خیابان ولیعصر وصل میشود، میتواند بهعنوان یک نقطه مرکزی فعالیتهای شهری عمل کند. ماهیت خیابان ولیعصر با اتوبان مدرس کاملا متفاوت است. خیابان ولیعصر با توجه به اینکه از شمال به جنوب تهران امتداد پیدا میکند، فضاهای شهری خاص خودش را دارد که میتواند به جذب جمعیت بیشتر کمک کند.
جغرافیا و موقعیت خیابانهای تهران یکی از دلایل اهمیت محوریت پیادهروی در بعضی از مناطق شهر است. برای مثال، خیابان ولیعصر شاید تنها خیابانی باشد که در تهران شما میتوانید خیلی راحت، پیاده حرکت کنید و از فضا لذت ببرید. در بیشتر نقاط دیگر، خیابانها بیشتر برای خودروها طراحی شدهاند و پیادهروی خیلی سخت یا حتی غیرممکن میشود. خیابان ولیعصر بهویژه از این جهت اهمیت دارد که هم از شمال به جنوب تهران متصل میشود و هم همیشه پر از آدم است. این خیابان، حتی با حضور دستفروشها و فعالیتهای مختلف، نشان میدهد که فضای شهری میتواند با حضور مردم رونق داشته باشد. این خودش یک نشانه وجود امنیت و فعالیت اجتماعی در این خیابان است.
معماری در پروژههای شهری تهران بهعنوان یک ضرورت جدی گرفته میشود یا به عنوان یک عنصر تزئینی؟
قبل از اینکه به این پرسش پاسخ بدهم، باید بگویم که گاهی تصمیماتی که در پروژههای شهری بدون مشورت با طراحها گرفته میشود و به تغییرات بیدلیل میانجامد، حیرتانگیز است. مثلا من وقتی به فضایی نگاه میکنم، متوجه میشوم که بهطور ناگهانی بسته شده یا تغییراتی در طراحی به چشم میآید که مشخص است بدون توجه به نیاز واقعی فضا صورت گرفته است. به یاد دارم که در پروژهای در خیابان فاطمی، ارتفاع و طراحی فضاهایی که قرار بود به هم متصل شوند، تغییراتی داشت که این تغییرات بیشتر بر اساس سلیقه و تصمیمات مقطعی بود تا یک طراحی هدفمند. اما در مجموع، فکر میکنم تهران در حال رشد و پیشرفت در زمینه معماری است. بهخصوص در زمینه پروژههای جدید معماری شهری، ایران بهشدت در حال شناختهشدن در سطح بینالمللی است. معمارهای ایرانی در جوایز بینالمللی موفق ظاهر شدهاند و بسیاری از پروژههای معماری ایران بهعنوان نمادهایی از معماری مدرن و نوآورانه شناخته میشوند. با این حال، سؤال اینجاست که چقدر از این پتانسیلها جهت بهبود فضاهای شهری استفاده میشود؟
به نظر من هنوز در بعضی موارد ما نتوانستهایم بهدرستی به این پتانسیلها در راستای استقبال و بهبود زندگی شهری دست پیدا کنیم. یکی از مسائل اصلی قوانین بالادستی و محدودیتهای ساختوساز است که میتواند تأثیر زیادی در پیشرفت معماری شهری داشته باشد. اگر بخواهیم یک پروژه معماری در یک زمین طراحی کنیم، باید با قوانین خاصی روبهرو شویم که بعضیاوقات این قوانین باعث محدودیت در خلاقیت و طراحی میشوند». چالشهایی که در طراحی پروژههای معماری شهری وجود دارد، بیشتر مربوط به محدودیتهایی است که باعث میشود نتوانیم پروژههای منسجم و هماهنگی را خلق کنیم. بهطور مثال، برخی ساختمانها با نماهای متفاوت (مثلا نماهای رومی) ساخته میشوند، که این بهطور ناگهانی به ظاهر شهری تبدیل میشود و در نهایت یک هارمونی کلی بین این ساختمانها شکل نمیگیرد. این وضعیت باعث میشود فضای شهری به صورت یکپارچه نباشد و هر بخش از شهر بهطور جداگانه حرکت کند. در تهران، مشکل اصلی این است که ساختمانها و پروژهها بدون هماهنگی در کنار هم قرار میگیرند و این نبود همراستایی در طراحیها، خیلی مشهود است. واقعیت این است که در حال حاضر در بسیاری از شهرهای ایران، بهویژه در تهران، فضاهای عمومی شهری در سطح مطلوبی قرار ندارند. در مقایسه با شهرهایی مثل اصفهان که فضاهای عمومی استانداردتری دارند، تهران و بسیاری از شهرهای دیگر ایران با مشکل کمبود این فضاها روبهرو هستند.
در پروژههای شهری تهران، بهویژه در پروژههای بزرگ، اغلب مشکلات زیادی وجود دارد. برای مثال، میدان تجریش و میدان امام حسین در تهران جزو پروژههای بزرگ شهری بودند که هرچند طراحیهایی در این مناطق شکل گرفت، اما همچنان در برخی قسمتها شاهد مشکلاتی هستیم. پروژههای شهری تهران معمولا در مقیاسهای کوچکتر تعریف میشوند و فضاهای عمومی به اندازه کافی مورد توجه قرار نمیگیرند. بنابراین، مسئله اصلی این است که ما به پروژههای شهری بزرگ و مهمی که بتوان بر اساس آنها، بهطور واقعی شهر را توسعه داد، نیاز داریم. این موضوع بهویژه در تهران بهخوبی مشهود است.
زمانی میدانهای شهر محل تجمع بودند، اما اکنون خبری از میدان در تهران هم نیست...
در تهران خیلی از فضاها به نام میدان شناخته میشوند، اما به نظر میرسد درواقع آنچه داریم، بیشتر فلکه است تا میدان. فلکه، فضایی است که خودروها دور آن میچرخند و آدمها قادر به حضور در آن نیستند. برای مثال، در میدان ونک یک دایره داریم که ماشینها دور آن میچرخند، ولی مردم نمیتوانند بهراحتی در آن حضور داشته باشند. بنابراین، این فضا دیگر نمیتواند یک میدان حقیقی باشد. میدان باید فضایی باشد که برای حضور افراد طراحی شده است. متأسفانه، در حال حاضر فضاهایی مانند میدان تجریش، میدان امام حسین و میدان امام خمینی (توپخانه) که به طور تصادفی تبدیل به میدان شدهاند، تنها نمونههایی از فضاهای شهری ما هستند که شاید هنوز به عنوان میدانهای واقعی شناخته نشوند. به همین دلیل، ما به میدانهای شهری نیاز داریم که در هر محله وجود داشته باشند. برای مثال، میدان ولیعصر یا میدان صنعت در تهران هرگز به معنای واقعی میدان نبودهاند. به طور کلی، در شهرهای بزرگ به میدانهای بیشتری نیاز داریم، فضاهایی که امکان حضور انسانها را فراهم کنند.
در حال حاضر، فضاهای جمعی در شهر تهران به طور عمده تحت تسلط بخش خصوصی هستند. رستورانها، کافهها و فضاهای عمومی که در داخل ساختمانها قرار دارند، عملا تبدیل به فضاهای عمومی شهر شدهاند. این موضوع باعث شده عرصههای عمومی بیرون از ساختمانها، کمتعداد شوند. بنابراین، اگر دولت یا نهادهای بالادستی سرمایهگذاری جدیتری روی این فضاها میکردند، شرایط تغییر میکرد. در نهایت، یکی از مسائل اصلی که باید به آن توجه کنیم، سیاستگذاری در حوزه معماری و شهری است. این سیاستها هم میتوانند مشوق معماری باکیفیت باشند و هم ممکن است مانع خلاقیتهای شهری شوند. درواقع، آیا سیاستهای موجود فضایی برای بروز ایدههای نو ایجاد میکنند یا محدودیتهایی به وجود میآورند که مانع پیشرفت میشود؟ این پرسشها باید در سیاستگذاریهای شهری به طور جدی مورد بررسی قرار گیرند.
در مورد متولیان این مسائل، در کشورهای مختلف، ارگانهای مختلفی مسئول هستند. مثلا در انگلستان، حاکمیت خود این مسئله را کنترل میکند، در آمریکا هم همینطور. در ایران، به طور کلی نظام مهندسی مقررات مربوط به ساختمانها را تعیین میکند و مسئولیتهای زیادی در زمینه ساختمانسازی برعهده دارد، اما در حال حاضر، به نظر من، شهرداریها و وزارت راه و شهرسازی هستند که بیشتر تصمیمگیریها در مورد مسائل شهری را انجام میدهند. به نظر میرسد که باید در این زمینه دوباره فکر و بررسی شود، بهخصوص برای شهرهایی مثل تهران که بهسرعت و در مدت کوتاه گسترش یافتهاند.
توسعه شهری تهران بیشتر بر اساس شبکههای معابر ماشینی شکل گرفته و این باید دوباره بررسی شود. در مناطقی که در آینده قرار است گسترش پیدا کنند، باید تدابیری اندیشیده شود که این روند گسترش به همان تعریف قدیمی و بدون تحلیل دقیق منتهی نشود. مشکلات و ضعفهای موجود باید شناسایی و بر اساس آنها قوانین اصلاح شوند.
برای اصلاح رویهها چه باید کرد؟
یکی از مسائل اصلی این است که قوانین معماری و شهری در حال حاضر بهطور جدی بررسی نمیشوند و معماری نمیتواند نقش مؤثری در توسعه شهر ایفا کند. در بسیاری از پروژههای مهم شهری، معماری بهدرستی در نظر گرفته نمیشود و بیشتر مسائل به تصمیمات کمیسیونها و نهادهای مختلف سپرده میشود. معمارهای بخش خصوصی در این زمینه کمتر فعال هستند و این باعث ضعف در طراحی شهری میشود. بنابراین، باید قوانین مربوط به معماری به گونهای اصلاح شوند که معماری بتواند نقش پررنگتری در توسعه شهری - مشابه بسیاری از کشورهای دیگر- ایفا کند. علاوه بر این، باید کیفیت معماری در ایران افزایش یابد و تکنولوژیهای جدید را بهدرستی وارد فرایند طراحی شهری کرده و از آنها بهرهبرداری کنیم.
این نکات بهشدت مهم و قابل توجه هستند. موضوعی که شما مطرح میکنید، معضلات عمدهای است که تهران و بسیاری از شهرهای بزرگ با آن روبهرو هستند. به طور خاص، مواردی که به توسعه شهر، رشد جمعیت، قوانین شهرسازی و تکنولوژیهای جدید در معماری مربوط میشود، از جمله چالشهایی هستند که نیاز به توجه دقیق و مدیریت مناسب دارند. از آنجا که شما به اهمیت طراحی شهری و قوانین اشاره کردهاید، میتوان گفت که یکی از اصلیترین نکات این است که تهران باید در راستای تبدیلشدن به یک شهر زیستپذیر، بهتدریج از شیوههای سنتی و قدیمی فاصله بگیرد و به رویکردهای نوینتری روی آورد که هم با نیازهای محیطی، هم اجتماعی و هم فنی هماهنگ باشد.
برای داشتن شهری زیستپذیر، نیاز است که شبکه حملونقل عمومی به طرز چشمگیری بهبود یابد تا از فشار بیش از حد بر ترافیک و آلودگی هوا کاسته شود. در کنار این، ایجاد فضاهای عمومی و تقویت پیادهروی در سطح شهر، بهویژه در مناطقی که بهطور سنتی بیشتر به ماشینمحوربودن شهرت دارند، ضروری است. از طرفی، استفاده از تکنولوژیهای نوین در ساختوساز، مانند بهکارگیری مصالح سبز، تکنیکهای ساخت پایدار و هوشمند، و طراحی فضاهایی که انرژی بیشتری مصرف نکنند، میتواند در آینده نزدیک تحول بزرگی در شهرسازی تهران ایجاد کند. اگر این تغییرات بهطور منظم و با مشارکت متخصصین مختلف انجام شود، قطعا میتوان امید داشت که تهران به شهری زیستپذیرتر و کارآمدتر تبدیل شود. در این راستا، اصلاحات در قوانین شهری و هماهنگی بیشتر میان شهرداریها، وزارت راه و شهرسازی و سایر ارگانهای ذیربط بهشدت ضروری است.
آینده معماری تهران با مسیری که امروز میرویم چه خواهد بود؟
آینده معماری شهری تهران، بدون شک به طراحی هوشمندانه، رویکردهای پایدار، و بهبود زیرساختهای عمومی بستگی دارد. اگر این اصلاحات بهدرستی پیادهسازی و به طور مستمر بهروزرسانی شوند، میتوان به آیندهای روشنتر و زیستپذیرتر برای تهران امیدوار بود. به هر حال، اگر قرار باشد قوانینی وضع شود، باید ابتدا شرایط زیستی مردم در آن مورد توجه قرار گیرد. وقتی شرایط زندگی مردم بهبود یابد، آنها نیز در شکلگیری و پیشبرد این تغییرات مشارکت خواهند کرد. مسئلهای که من متوجه آن شدهام، این است که برای مثال، زمانی که شهرداری تصمیم میگیرد یک کوچه را به پارک تبدیل کند، مردم نیز تمایل دارند در این فرایند کمک کنند. به عبارت دیگر، مردم علاقه دارند که محیط زندگی و پیرامون خود را بهبود بخشند. این امر مشابه آمادهکردن زمین برای کشاورزی است؛ وقتی شما شرایط مناسب را فراهم کنید، نتیجهاش مثمر ثمر خواهد بود. متأسفانه در تهران، این معضلات آنقدر پیچیده و بغرنج شده که ممکن است نیاز به بازنگری در این مسئله و ایجاد قوانینی جدید احساس شود.
این قوانین باید به گونهای طراحی شوند که پیش از آنکه بحرانها شدت پیدا کنند، به وضعیت کنونی پاسخ دهند و از آنها جلوگیری کنند. در این میان، نکتهای که باید به آن توجه کرد، وضعیت بناهای هویتی شهر است که امروزه بهطور مداوم در حال تخریب هستند. بسیاری از این بناها به تملک بخش خصوصی درآمدهاند و بخش خصوصی، به دلیل قوانین موجود، قادر است تراکم بیشتری در این بافتهای قدیمی ایجاد کند. اما متأسفانه این اقدامات باعث میشود هویت این ساختمانها و بافتها که به هویت تاریخی و فرهنگی تهران تعلق دارند، از بین برود. این موضوع یکی از معضلات اصلی است که باید بهطور جدی بررسی شود. لازم است قوانین مربوط به این مسائل تجدیدنظر و بازنگری شوند. به نظرم ما نیاز به مجموعهای جدید از قوانین داریم که نهتنها به توسعه و پیشرفت شهر کمک کند، بلکه حفظ میراث فرهنگی و هویتی تهران را نیز تضمین کند، زیرا تخریب این بناهای هویتی، درحقیقت به معنای کاهش کیفیت شهر و آسیب به هویت تاریخی آن است.