روایتی از سیر تحول فضاهای عمومی در شهرها در گفتوگو با دکتر سیدامیر منصوری
سردر دانشگاه تهران چگونه از حیات تهی شد
شهر سرزنده به فضاهایی برای تعامل میان شهروندان نیاز دارد و این یک نیاز مهم و غیرقابل اغماض است، اما این گزاره بدیهی در تهران و در نگاه کلانتر در مجموعه شهرهای ایران فقط گهگاه و موقتی به یک موضوع برجسته و دغدغه مدیران شهری تبدیل میشود
نجمه رجب: شهر سرزنده به فضاهایی برای تعامل میان شهروندان نیاز دارد و این یک نیاز مهم و غیرقابل اغماض است، اما این گزاره بدیهی در تهران و در نگاه کلانتر در مجموعه شهرهای ایران فقط گهگاه و موقتی به یک موضوع برجسته و دغدغه مدیران شهری تبدیل میشود. یکی از این اوقات زمانهایی است که یک رخداد با اعتراض جمعی در ابعاد وسیع روبهرو میشود. سالهاست در ایران نبود فضاهایی برای عرضه گوناگونی اندیشهها مسئله بوده است و این موضوع حتی گاهی میتواند بحرانساز شود. آخرینبار در جریان حادثه دلخراش فوت مهسا امینی که توسط گشت ارشاد بازداشت شده بود، فقدان فضایی برای فریاد و بیان مطالبات جمعی مسئلهساز شد و در جریان اعتراضها به دلیل نبود فضایی برای بروز یک اعتراض همگانی، ماجرا تا حدی پیش رفت که به ریختن خون دهها نفر از مردم و نیروهای امنیتی در شهرهای مختلف انجامید. این حرفها جدید نیست و در پنج ماه اخیر نه فقط در میان شهروندان بلکه بین مسئولان هم نبود فضای جمعی در شهرها طرح موضوع شد؛ تا جایی که مجلس شورای اسلامی طرحی برای ساماندهی برگزاری تجمعات ارائه کرد و در آن به مسئله تأمین فضا در شهرها برای این موضوع نیز پرداخت. اما آنچه مسئولان و تصمیمسازان از اهمیت، ضرورت و کارکرد فضای همگانی در شهرها فهم کردهاند، با آنچه کارشناسان و صاحبنظران تشریح میکنند، تفاوت بنیادی دارد.
گذشته از کندی روند بررسی، این طرح اگرچه در نوع خود یک گام رو به جلو و به نوعی اذعان مسئولان به فقر فضاهایی برای اجتماع مردم است، اما نشان از فهم ناقص از ماهیت و الزامات فضاهای جمعی دارد. فضاهای جمعی یا آنچه با عنوان «Social Space» در ادبیات شهرسازی شناخته میشود، چیزی فراتر از فضایی صرفا برای برگزاری تجمع اعتراضآمیز است و میتواند و باید میزبان هر رویداد دیگری که در آن شکلی از فعل همگانی مبتنی بر ارتباط مؤثر شهروندان بروز پیدا میکند، باشد.
دکتر سیدامیر منصوری، دانشیار دانشگاه تهران و دانشآموخته سوربن است و شناختی دقیق از موضوع این گفتوگو دارد. او با وسواسی ویژه نسبت به ترمینولوژی واژههایی که در این گفتوگو رد و بدل میشود، پای صحبت آمد تا از یک جای خالی بزرگ در کلانشهرهای ایران و در پیشانی آنها تهران سخن بگوید و کم و کیف چگونگی رفع این نقیصه را که به زعم او مهمترین وظیفه اجتماعی مدیریت شهری است، تشریح کند. این استاد دانشگاه معتقد است حیات و ممات زندگی اجتماعی در شهرها در گرو توسعه کمی و کیفی فضاهای جمعی است، اما در غفلت مدیران شهری، حتی فضاهای همگانی شناسنامهدار تهران مثل فضای مقابل سردر دانشگاه تهران هم کارکرد خود را از دست داده است.
منصوری در همان ابتدای گفتوگو تأکید میکند که مسئله امروز شهرهای ما کارکرد فضاهای باز و عمومی شهری است و «قلمرو» نمیتواند توصیفکننده ویژگیهای این قبیل فضاها باشد. او با بیان اینکه شهرها در وهله اول با پدیده «فضاهای باز» یا به اصطلاح «Open Space» مواجه بودند، گفت: فضاهای باز شهری به هر فضای بازی اعم از فاصله بین ساختمانها، بیابانها و عرصههای مختلفی که در مالکیت خصوصی شهروندان نبود اطلاق میشد. در واقع این شرایط فیزیکی فضاهایی باز بود که عنوان آنها را تعیین کرده بود. اما بعدتر اصطلاح اطلاقشده به این فضاها متناسب با موقعیت آنها ارتقا پیدا کرد و اصطلاح «فضای باز شهری» (Urben Open Space) جایگزین شد. درواقع در جریان تاریخ رشد شهرسازی به مرحلهای رسیدیم که واقع شدن فضاهای باز در شهرها در تعیین کارکرد آنها اهمیت پیدا کرد و به مسئله روز معماران و شهرسازها تبدیل شد.
منصوری ادامه داد: در ادامه این سیر و در مرحله بعدی تأکید صاحبنظران این بود که برخی از فضاهای شهری به لحاظ عملکردی جنبه عمومی ندارد و باید آنها را کنار گذاشت؛ مثل فضای بین ساختمانها. به این ترتیب اصطلاح ارتقایافته دیگری با عنوان «Public Space» یا همان «فضای عمومی» در ادبیات شهرسازی جا باز کرد، اما به اینجا هم بسنده نشد و نسل بعدی فضاهای باز شهری با عنوان «فضای همگانی و اجتماعی» (Social Space) معرفی شد؛ عنوانی که در زبان فارسی از آن با اطلاق «فضاهای جمعی» یاد میشود. این صاحبنظر معماری معتقد است اصطلاحاتی مثل فضای عمومی، صرفا یک جنبه از فضاهای باز با تمرکز بر نوع مالکیت آن را مشخص میکند اما وقتی عنوان «همگانی» به یک فعل یا فضا اطلاق میشود، ارتباط بین اجزا با یکدیگر مد نظر است؛ کمااینکه به عنوان مثال در برابر نماز فرادا، نماز جماعت تعریف میشود که اشاره به وحدت بین نمازگزاران دارد، نه صرفا برگزاری آن در یک فضای عمومی. او با بیان اینکه مقصود از فضای همگانی دقیقا فضایی با کارکرد ایجاد ارتباط بین اجزا و به عبارت دقیقتر بین افراد جامعه است، افزود: درست است که این فضا در شهر واقع شده و خصوصی نیست، اما اصطلاح فضای باز شهری یا فضای عمومی نمیتواند توصیفکننده ویژگی برجسته آن باشد. با این تعریف، پارک و تفرجگاه یک فضای همگانی محسوب نمیشود، چراکه شهروندان نه برای وحدت با یکدیگر، بلکه صرفا برای گذران اوقات فراغت خود یا ورزش یا هر فعل دیگری که به خودشان مربوط است به این مکان میآیند. اما میدانگاهی که مردم بهطور مثال در آن پیکر عزیزان شهر یا محله خود را تشییع میکنند، یا هر رخداد سیاسی و اجتماعی موجب تجمع آنها در این فضا میشود، یک «Social Space» است. در چنین فضایی شهروندان تک به تک در حال انجام یک فعل جمعی هستند.
رسالت اجتماعی مدیریت شهری
منصوری با طرح این مقدمه کامل درباره ماهیت فضای همگانی در شهرها، به این موضوع پرداخت که «فضا» در معماری به محدودهای اطلاق میشود که اصطلاحا واجد «لبه» مشخص بوده و از اطراف به حدود مشخصی میرسد؛ بنابراین اصطلاحاتی مثل قلمرو نمیتواند گزینه خوبی برای توصیف آن باشد. او سپس از سبزهمیدان تهران، نقش جهان اصفهان و میدان گلستان شهرک غرب به عنوان نمونههایی از فضای همگانی یاد کرد و در ادامه با انتقاد از طراحی فضاهایی مثل میدانگاه هفت تیر که تحت عنوان «پلازا» طی سالهای اخیر در تهران اجرا شده، تأکید کرد که فضای شهری ایجادکردن آسان است، اما فضای جمعی ساختن دشوار. وی توضیح داد: ساماندادن کالبد فیزیکی در نقطه مشخصی از شهر و تعریف دستوری برخی کاربریها در آن، نمیتواند به منزله عملکرد موفق در ایجاد فضای همگانی باشد؛ کمااینکه تجربه ناموفق سالهای اخیر در ایجاد پلازهای شهری صحت این گزاره را اثبات میکند. همین حالا اگر جریان اعتراضی خاصی در شهر شکل بگیرد، یا کسانی که تفکر رسمی چه در حوزه سیاسی چه در ساحت فرهنگی را نمیپسندند، بخواهند نظر متفاوت خود را ابراز کنند، در میدان هفتم تیر جمع نمیشوند اما در میدان صنعت با وجود اینکه فضای کالبدی مناسبی ندارد و یک میدان ترافیکی است، گرد هم میآیند. بنابراین مدیریت شهری باید به این موضوع پی برده باشد که فقط ساماندادن در و دیوار و به اصطلاح ایجاد کالبد برای توسعه فضاهای همگانی کافی نیست و این همبستگی مردم در انتخاب یک فضا است که کارکرد اجتماعی آن را تعیین میکند؛ هرچند در ادامه مدیریت شهری باید نسبت به طراحی کالبدی درست آن فضا متناسب با کارکرد آن اقدام کند.
منصوری معتقد است برنامهریزی در حوزه طراحی و مدیریت فضاهای جمعی در شهرها مهمترین رسالت اجتماعی مدیریت شهری است که سالهاست نسبت به آن غفلت شده است. او معتقد است مدیران شهری پایتخت نه فقط در این دوره بلکه در دورههای مختلف رسالت اجتماعی بسیار محدودتری برای خود قائل بودهاند و بودجههایی که میتوانسته صرف ساماندادن فضاهای جمعی شود را صرفا به نصب بنر و زیباسازی ظاهر شهر اختصاص دادهاند، یا صرف کمک به تشکلهای مردمی یا هیئتهای مذهبی کردهاند؛ کارهایی که به زعم او در جای خود لازم است اما جای وظیفه اصلی مدیریت شهری یعنی تولید فضاهایی که زمینهساز ایجاد و تقویت همبستگی میان شهروندان شود را نمیگیرد.
این معمار و صاحبنظر ارشد شهری تأکید کرد: زندگی اجتماعی انسان در فضای جمعی سر و شکلی که باید را پیدا میکند و سیر تکاملی آن طی میشود. بنابراین اگر فضاهای جمعی متلاشی شود یا متناسب نیاز و وسعت شهرها توسعه پیدا نکند، درحقیقت این زندگی اجتماعی انسانهاست که متلاشی میشود.
تراز فضای جمعی در ایران
نمونه شاخص فضای همگانی و جمعی در شهر تهران که منصوری در ادامه این گفتوگو به تشریح ویژگیها و کارکرد آن پرداخت، فضای مقابل در اصلی دانشگاه تهران است؛ فضایی که به اعتقاد او نه فقط در پایتخت بلکه در کل کشور شاخص است.
او در این مورد گفت: اگر از من بخواهند که در کل کشور، یک فضای شاخص و ممتاز جمعی را مثال بزنم، بیتردید از عرصه مقابل دانشگاه تهران اسم خواهم برد؛ کمااینکه فضای مقابل سردر دانشگاه تهران یک محوطه کوچک است که رخدادهای بزرگی را در طول چند دهه اخیر به خود دیده است. خیابانی که دانشگاه تهران در آن واقع شده نیز به نام «انقلاب» نامگذاری شده که بزرگترین رخداد سیاسی تاریخ معاصر کشور محسوب میشود. حتی امام خمینی (ره) هنگامی که در روزهای نخست انقلاب به کشور بازگشت، دو جا را برای سخنرانی انتخاب کرد که یکی بهشت زهرا و در مجاورت آرامگاه شهیدان بود تا ارزش و اهمیت جایگاه شهدا را گوشزد کند و دیگری مقابل دانشگاه تهران بود. در واقع فضای شهری منتخب امام برای سخنرانی هنگام بازگشت به کشور، همان جایی بود که نماد همبستگی ملت محسوب میشد و از این جهت برای امام نیز واجد اهمیت بود؛ البته به دلیل کثرت جمعیت، این سخنرانی میسر نشد اما انتخاب امام نشان میدهد ارزش این فضای اجتماعی نزد او تا چه اندازه بوده است.
جدای از اینکه دانشگاه تهران به عنوان دانشگاه مادر و نماد آموزش عالی کشور شناخته میشود و از این منظر نیز واجد ارزش ویژه است، منصوری به برگزاری تشییع پیکر شخصیتهای شاخص انقلاب اسلامی مثل مرحوم هاشمیرفسنجانی در مقابل دانشگاه تهران اشاره کرد و ادامه داد: حتی با وجود اینکه «مصلی» با آن ابعاد وسیع ساخته شده تا میزبان نماز جمعه باشد، سالها این گزینه جایگزین با اقبال مردم روبهرو نشد و همچنان نمازهای جمعه در دانشگاه تهران برگزار میشد. حتی در ماجرای دختر خیابان انقلاب، یک شهروند برای اینکه صدای اعتراض خود را به گوش قدرت برساند، این خیابان و مقابل دانشگاه را انتخاب کرد. بنابراین این فضا هم از سوی امام برای اینکه صدای خود را به گوش مردم برساند انتخاب شده و هم از سوی مردم برای اینکه صدای خود را به گوش حاکمیت برسانند. همین موضوع نشاندهنده کارکرد تثبیتشده مقابل دانشگاه تهران در حوزه تعامل و تحرکات جمعی است.
اما افسوسِ این استاد دانشگاه، از تصمیم غلط مدیریت دانشگاه تهران است که به جای کمک به تثبیت کارکرد این فضای جمعی، عملا این فضا را از کارکرد اصلی و تاریخی آن خارج کرده است. اشاره منصوری به «بستن در اصلی دانشگاه تهران» و به جای آن باز کردن درهای متعدد در اطراف این مجتمع دانشگاهی 21 هکتاری است. اینکه درهای فرعی به روی دانشجویان و مراجعان باز شده اما در اصلی دانشگاه تهران بسته است، مصداقی از مدیریت غلط فضاهای جمعی در کشور است که منصوری به آن اشاره کرد و گفت: مدیریت شهری به عنوان نهادی که وظیفه دارد فضاهای جمعی را مدیریت کند، باید پیگیر این مسئله باشد و از طریق تماس با مدیریت دانشگاه تهران که مهمترین کانون سیاسی و اجتماعی پایتخت و حتی کشور محسوب میشود، مانع ازبینرفتن کارکرد اصلی این فضا با تدابیر نابجا شود. فضای مقابل سردر اصلی دانشگاه تهران باید همواره مثل سالهای انقلاب و حتی قبل و بعد از آن، به فضایی برای بیان ایدهها و عرضه اندیشهها باقی بماند و تعطیلی درِ اصلی دانشگاه به این کارکرد مهم و حیاتی لطمه میزند.
گوش دولتمردان را باز بگذاریم
منصوری معتقد است احتمالا مدیران دانشگاه اینطور تصور میکنند که بازنگهداشتن درِ اصلی دانشگاه، به نیروی انسانی بیشتری نیاز دارد که باید به عنوان نگهبان، آمد و شدها به داخل محوطه را کنترل کنند و به همین خاطر آن را تعطیل کردهاند؛ درحالیکه در عمل این مهمترین کانون سیاسی و اجتماعی کشور است که به تعطیلی کشیده شده است. او حتی ادله امنیتی را که ممکن است درباره این تصمیم مطرح شود قابل استماع نمیداند و معتقد است قرار نیست باز شدن درِ اصلی دانشگاه تهران به معنای تردد بدون محدودیت در محوطه دانشگاه باشد؛ بلکه این اقدام به زندهسازی فضای مقابل این در، واقع در خیابان انقلاب میانجامد و فضای ایدئالی برای تعامل اجتماعی شهروندان، دانشجویان و صاحبان ایده و اندیشه میشود. منصوری خاطرنشان کرد: محوطه مقابل درِ اصلی دانشگاه همواره محل اجتماع و بیان دیدگاهها برای اینکه به گوش حاکمان و صاحبان قدرت برسد، بوده است و باید این گوش را باز بگذاریم؛ نه اینکه با بستن این در، حیات اجتماعی را از فضای مقابل دانشگاه سلب کنیم.
تعبیر ممتاز دیگری که این استاد دانشگاه درباره محوطه مقابل دانشگاه تهران به کار میبرد، «ویترین زندگی اجتماعی و سیاسی در جمهوری اسلامی ایران» است. او معتقد است در شرایط فقر شدید فضاهای همگانی در تهران و دیگر شهرهای بزرگ، باید اهتمام مدیران شهری حفظ پیشانی اجتماعی و سیاسی کشور باشد؛ نه تیشهزدن به ریشه آن با تصمیمات غلط و نابجا.
او معتقد است درباره فضاهای جمعی، تفاوت محسوسی بین عملکرد پیروز حناچی، شهردار سابق تهران و علیرضا زاکانی، شهردار فعلی وجود ندارد و هر دو طیف اصولگرا و اصلاحطلب در این حوزه عملکرد مطلوبی از خود نشان ندادهاند. نتیجه این عملکرد ضعیف به شکل فقر شدید فضاهای جمعی در تهران نمود پیدا کرده و ازقضا در زمانهایی که اعتراض جمعی به یک رخداد یا روند شکل میگیرد، انعکاسی از این فقر شدید در سطح شهر آشکار میشود. آنچه حناچی و زاکانی و حتی قبلتر از آنها محمدباقر قالیباف به عنوان فضای همگانی بنا کردهاند نیز با تعریف و کارکرد اصلی مورد انتظار از این فضاها تناقض آشکار داشته و نسخه مبتذلی از آنچه باید باشد، به اجرا درآمده است. دغدغه منصوری این است که با مشخصشدن نتیجه ضعیف آزمون و خطاهای صورتگرفته برای ایجاد فضاهای همگانی جدید در پایتخت، دستکم باید نسبت به حفظ و حراست از فضاهای همگانی سنتی که از دیرباز با این کارکرد شناخته میشوند، اهتمام داشت و بیتفاوتی نسبت به تعطیلی درِ اصلی دانشگاه به عنوان مرکز ثقل حرکت جمعی در شهر، از این منظر پذیرفتنی نیست.
به اعتقاد او نهتنها تعطیلی این قبیل فضاها پذیرفته نیست، بلکه مدیریت شهری باید به نحوی فضاهای موجود واجد چنین کارکردی را سامان دهد که از حالت «موقتی» خارج شود و به یک جای ثابت برای ابراز دیدگاه شهروندان و میزبانی از تحرکات جمعی تبدیل شود. منصوری در این باره توضیح داد: وقتی در یک نقطه، زندگی اجتماعی فعال است، آن فضا به طرح ساماندهی نیز نیاز دارد؛ کمااینکه مقابل سردر دانشگاه تهران سالهاست از سوی مردم به عنوان مرکز ثقل شهر انتخاب شده، اما زیرساختهای آن برای میزبانی از حرکتهای جمعی کافی نیست. در این مورد طرحی نیز با محوریت ساماندادن این فضا و خروج آن از حالت موقتی تدوین شد، اما مدیریت شهری اقبالی به آن نشان نداد. ایدهای که منصوری از آن سخن میگوید، پیادهمدار شدن حد فاصل میدان انقلاب تا چهارراه ولیعصر است و به گفته او، تمام جوانب موضوع برای زنده نگهداشتن و تقویت کارکرد اجتماعی این فضا در طرح مذکور دیده شد اما به اجرا نرسید.
این دانشیار دانشگاه تهران با تأکید بر ضرورت پرهیز مدیریت شهری از جانبداری از جناحهای سیاسی مختلف، به مدیریت شهری توصیه کرد به دنبال تبدیل محوطه مقابل دانشگاه تهران به فضایی مثل میدان نقش جهان اصفهان باشد و کارکرد اجتماعی این مکان فوقالعاده مهم و اثرگذار در تاریخ کشور را تثبیت و تقویت کند.
راه جبران عقبماندگی
افزون بر مسئله حفظ داراییهای سنتی شهر از جنس فضاهای اجتماعی و همگانی، مرتبه بعدی دغدغهمندی در این حوزه در مورد ضرورت توسعه این قبیل فضاها در شهرها است. آنگونه که منصوری میگوید، شهرها در سه مقیاس به فضاهای جمعی نیاز دارند و تأمین الزامات این فضاها وظیفه ذاتی مدیریت شهری است. در مقیاس محله، فضاهای جمعی خرد باید تعریف شود که به گفته منصوری، مقصود از محله در این تعریف، عرصههای سکونتگاهی با جمعیت 500 تا هزار نفر است، نه بیشتر. او گفت: محله یعنی جایی که هر شهروند حداکثر تعلق مکانی را به آن دارد و باید در همین مقیاس محدود نیز، فضای جمعی وجود داشته باشد.
در مقیاس میانی نیز دسترسی به فضاهای همگانی اهمیت زیادی دارد. مقصود از مقیاس میانی همان فضایی است که شهرداری تهران در تعاریف خود آن را «محله» توصیف میکند، اما حقیقت آن چیزی فراتر از محله بوده و جمعیت میانگین 20 هزار نفری را در خود جای میدهد. درنهایت پشتیبانی از فضاهای همگانی در مقیاس شهری نیز وظیفهای است که مدیریت شهری باید برای جبران عقبماندگی شدید در زمینه توسعه این قبیل فضاها دنبال کند.