تیشه برجباغ بر ریشه باغهای شهر
توسعه مفهومی است که عمدتا در مدیریت شهری با ساختوساز و چنگزدن بر ساختار شهر تعبیر میشود. مداخلاتی کالبدی و عموما غیرقابل جبران که عرصه را بر زندگی فردی و اجتماعی شهروندان تنگ میآورد. این قبیل اقدامات بهدلیل بودجه عظیم و وجود ساختار قدرت ابتدا در پایتخت اتفاق میافتد و بعد بهعنوان نشانی از توسعهیافتگی در دیگر کلانشهرها به خورد شهر داده میشود که به دلیل عدم انطباق با ظرفیتها و زیرساختهای موجود، به شکلی نازلتر پیادهسازی میشود.
مژگان انصاری-کنشگر و کارشناسارشد طراحی شهری: توسعه مفهومی است که عمدتا در مدیریت شهری با ساختوساز و چنگزدن بر ساختار شهر تعبیر میشود. مداخلاتی کالبدی و عموما غیرقابل جبران که عرصه را بر زندگی فردی و اجتماعی شهروندان تنگ میآورد. این قبیل اقدامات بهدلیل بودجه عظیم و وجود ساختار قدرت ابتدا در پایتخت اتفاق میافتد و بعد بهعنوان نشانی از توسعهیافتگی در دیگر کلانشهرها به خورد شهر داده میشود که به دلیل عدم انطباق با ظرفیتها و زیرساختهای موجود، به شکلی نازلتر پیادهسازی میشود. این امر که توسعههای اشتباه و شکست پروژهها در پایتخت میتواند تأثیرات منفی بر شهرهای دیگر داشته باشد، بدیهی است و در بسیاری موارد میتواند باعث کاهش روند توسعه و رشد آنها شود. برای جلوگیری از این تأثیرات منفی، باید پروژههای شهرسازی بهطور مؤثر و با هماهنگی مناسب اجرا و منافع تمام شهرها در نظر گرفته شود.
این توسعه در پایتخت روزی در قالب شکافتن بافتهای شهری، زندگی اجتماعی باهمستانها را که به مرور زمان و در مسیر مواجهه با چالشهای مشترک شکل گرفته بود، دچار فروپاشی کرد و روز دیگر به شکل پلهای چندسطحی، با حصارکشی و بالا بردن سرعت خودرو، منجر به حذف پیاده از فضا و مختلکردن ساختار پیادهمدار شهر و زندگی مجاورین شد.
مداخلات مذکور با هدف بهبود زیرساختها در پاسخ به مشکلات اجتماعی، ترافیکی و عواملی دیگر بوده که نهتنها در حل مشکل تأثیرگذار نبوده، بلکه خود تبدیل به معضلی جدید و بعضا جدیتر برای شهر شده و پس از آن در شهرهای دیگر به شکل فرمولی برای مواجهه با هر مشکلی از آن جنس شد؛ بدینصورت که اگر بافت ناکارآمدی در شهرها وجود داشت، تنها راه متصور برای بهبود وضعیت آن، تبدیل محور میانی محدوده به معبری عریض بود و اگر در نقطهای از شهر ترافیک وجود داشت، احداث تقاطع چندسطحی فارغ از درست بودن استفاده از آن در پاسخگویی به مشکل، تنها راهکار ممکن تلقی میشد. این نوع کپیبرداری از پایتخت در برخی موارد خود را در سطوحی فراتر نمایان کرده است؛ به این شکل که مدیریت شهری در کلانشهرها دست به احداث خیابانی دوطبقه یا پلی سهسطحی زده تا به تعبیر خود نمادی از توسعهیافتگی پایتخت یا استفاده از اسامی جدید را به شهر تزریق کند، درحالیکه در آن نقطه مشکلی از جنس آن اقدام هم وجود نداشته است.
در حال حاضر پاسخده نبودن این کلانپروژهها بهعنوان راهحل بر کسی پوشیده نیست و بهروشنی میتوان دریافت که موجب خارجشدن سامانه شهر از حالت خودبازده شده است. از جمله آثار این مداخلات روی باغهای پایتخت نمایان شده که مدیریت شهری برای اجرای هر پروژه یا جبران کسری درآمد، باغها را بهعنوان اولین گزینه مدنظر قرار میدهد؛ چرا که هزینه کمتری در ازای تملک آن خواهد پرداخت و بابت نابودی درختان نیز به نهادی پاسخگو نیست. این الگو تدریجا به شهرهای دیگر وارد شده برای هر نوع مداخلهای به نام توسعه، اعم از ساخت پلهای چندسطحی و خیابانکشی، اولویت با نابودی باغات است.
از این سامانه نیمهجان که اکنون حیات اجتماعی خود را از دست داده، تنها بخش کوچکی از باغها در قالب ریههایی برای تنفس باقی مانده که روزی مصوبه برجباغ تیشه بر ریشه آن زده است. حال با وجود اثبات عدم موفقیت این راهکار برای حفظ و احیای باغات، با اشباعشدن فضای افقی و عمودی شهر تهران برای ساختوساز، باز هم اصرار بر پیگیری آن وجود دارد.
همانطور که نحوه مواجهه با معضلات بافتهای ناکارآمد شهری و ترافیک معابر به شکلی واحد به بقیه شهرها سرایت کرد، تخریب باغهای پایتخت به بهانه ایجاد توجیه اقتصادی برای حفظ آنها، به معنی نابودی باغهای شهرها در سطح کشور خواهد بود و این نقطه آغازی بر زوال شهرهای ما است.