وقتی زلزلهای مهیب از راه میرسد
زمینلرزهای پرتلفات در منطقهای آسیبپذیر در افغانستان
مهدی زارع: 1- شهر گردیز مرکز ولایت پکتیا، در 42 کیلومتری رومرکز زمینلرزه ویرانگر با بزرگای 6.1 قرار دارد. زلزله روز چهارشنبه، اول تیرماه 1401، ساعت 1:30 بامداد به وقت محلی در نزدیکی خوست، یک ولایت دورافتاده در مرز با پاکستان، در حدود 160 کیلومتری جنوب شرقی کابل، پایتخت افغانستان رخ داد و ولایات همجوار پکتیا نیز مورد تخریب نسبی قرار گرفتند. در ابتدای رخداد زلزله در نیمهشب، هرجومرج به وجود آمد: بالگردها، آمبولانسها و رنجرهای نظامی شروع به انتقال مجروحان به بیمارستان کردند. سه ولایت فاجعهزده افغانستان در مرز پاکستان در منطقهای عمیقا فقیر و مستعد زمینلرزه واقع شدهاند. در روزهای منتهی به زمینلرزه در آن منطقه بارندگی هم رخ داده بود و در تمام روز چهارشنبه نیز این بارندگی کمابیش ادامه داشت. به گفته وزارت مدیریت حوادث، مناطقی که بیشترین آسیب را دیدهاند در ولسوالی (شهرستانهای برمل، زیروک، نیکا و گایان در ولایت پکتیکا و ولسوالی اسپرا در ولایت خوست قرار دارند. این زمینلرزه در پاکستان و هند نیز حس شد. این مرگبارترین زمینلرزه افغانستان در دهههای اخیر بوده که بیش از هزارو 500 کشته و سه هزار مجروح از آن گزارش شده است. مقامات افغان گفتند که انتظار میرود تعداد کشتهها افزایش یابد زیرا مجروحان باید از روستاهای دورافتاده به شفاخانه (بیمارستان، درمانگاه)های مرکز استان منتقل میشدند. واقعا تلفات در جایی مانند افغانستان و در ولسوالیهایی دورافتاده که حتی در مقایسه با سایر مناطق افغانستان توسعهنیافتهتر است، چگونه قابل بررسی است؟ نسبت مرگومیر از تقسیم تعداد اعلامشده تلفات بر کل جمعیت منطقه به دست میآید. خطا در تخمین کل جمعیت ناگزیر به تخمین بیش از حد و کمتر از حد مرگومیر منجر میشود. بیش از حد و دستکمگرفتن تلفات نیز اثر مشابهی خواهد داشت. به عنوان مثال، زمینلرزه با بزرگای 7.1 جزیره ساخالین در ماه می 1995 در روسیه، به 1998 نفر تلفات گزارششده منجر شد، آن هم در منطقهای با جمعیت 850 نفر! (طبق مجموعه دادههای رسمی جمعیتی). خطاهای دیگر مربوط به رشد جمعیت در طول زمان در دادههای جمعیت جهانی معمولا در نظر گرفته نمیشود. در مواجهه با چنین دادههایی استفاده از پیشبینی مرگومیر یکی از روشهای برآورد تلفات است. تحلیلی که برخی از دادههای پارامتریک (جمعیت و تلفات) را «فرض» میکند، به بروز خطا منجر میشود. به نظر میرسد در زلزله گردیز هم از روش پیشبینی مرگومیر استفاده شده باشد.
2- زمینلرزه افغانستان در زمانی سخت برای کشوری رخ میدهد که در بحرانهای متعددی گرفتار است. بحران اقتصادی میلیونها نفر را در فقر فروبرده است و 3.5 میلیون کودک نیاز به حمایت تغذیهای دارند. سازمان ملل متحد این وضعیت را «بحران ناامنی غذایی و سوءتغذیه با ابعاد بینظیر» خوانده است. ماه گذشته تخمین زده شد که تقریبا 20 میلیون نفر در این کشور -حدود نیمی از جمعیت- با گرسنگی مواجه هستند.
3- مرزهای ورقه فعال، افغانستان را در غرب، جنوب و شرق احاطه کرده است. به سمت غرب، ورقه هند با سرعت سه سانتیمتر در سال به سمت شمال نسبت به اوراسیا حرکت میکند. جابهجایی مرز ورقه فعال به سمت شمال غربی از طریق منطقه زاگرس در جنوب غربی ایران اتفاق میافتد. سازههای اصلی شامل چندین سیستم گسلی راستلغز شمال-جنوب، راستلغز در شرق و دورتر به سمت شمال، مجموعهای از گسلهای فشاری و امتدادلغز با گرایش شرق به غرب هستند. این تغییر شکل ظاهرا از مرز به سمت غرب افغانستان با ثبات نسبی عبور نمیکند. در شرق، ورقه هند با سرعت حدود چهار سانتیمتر در سال به سمت شمال نسبت به اوراسیا حرکت میکند. یک منطقه مرزی گسترده و فرافشاری به شرق افغانستان امتداد مییابد و از هندوکش در شمال شرقی افغانستان، از طریق کابل و در امتداد مرز افغانستان و پاکستان به سمت جنوب غربی میرود. تغییر شکل در اینجا به صورت نواری از گسلهای امتدادلغز چپگرد و لرزهخیزی زیاد نشان داده میشود. گسل گردیز که در زلزله اول تیرماه 1401 با زلزله با بزرگای 6.1 جنبا شد، یکی از گسلهای پهنه گسله چمن با همین مشخصات امتدادلغز چپگرد است. لرزهخیزی بیشتر به سمت شمال شرقی تشدید میشود و شامل یک منطقه کوهستانی از زمینلرزههای عمیق مرتبط با زیرراندگی به سمت شمال ورقه هند در زیر اوراسیاست که در زیر کوههای هندوکش و پامیر امتداد دارد. الگوی لرزهخیزی بر روی منطقه شناختهشده هندوکش بسیار پیچیده است. دو خطواره لرزهخیزی برجسته، متعامد، روند شمال غربی و شمال شرقی، منطقه هندوکش را مشخص میکنند. به نظر میرسد روند شمال غربی از گسل مرزی اصلی کشمیر هیمالیا در جنوب شرقی تا دشتهای آمودریا در ازبکستان در شمال غربی فراتر از هندوکش گسترش یافته است. مطالعه سازوکار زلزلهها نشان از غلبه گسلش امتدادلغز در منطقه دارد. به نظر میرسد کوههای هزاره و منطقه سلیمان عمدتا تحت حرکات امتدادلغز هستند. در منطقه هندوکش، راندگی و گسلش امتدادلغز به یک اندازه رایج هستند. یک منطقه گسلی ژرف به موازات منطقه لرزهخیز شمال غربی در زیر هندوکش وجود دارد. این خط ساختاری شمال غربی گسلش، راندگی را نشان میدهد و به نظر میرسد از مجاورت گسل مرزی اصلی هیمالیای کشمیر در جنوب شرقی ازبکستان، در شمال غربی هندوکش امتداد دارد. زمینلرزهای بزرگ در 4 آبان 1394 شمال شرق کشور را لرزاند. طی این بیش از 200 نفر در افغانستان و همسایه شمالی، پاکستان، کشته شدند. زمینلرزهای با بزرگای 6.1 در سال 2002 حدود هزار نفر را در شمال افغانستان کشت و در سال 1998، یک زمینلرزه با بزرگای 6.1 و لرزههای بعدی در شمال شرق افغانستان، دستکم چهارهزارو 500 کشته بر جای گذاشت. شکستن بخشی از صفحه رو به پایین در طول برخورد قارهای به دلیل تنشهای کششی ایجادشده بین دال ژرف و کمژرفا رخ میدهد و زیرراندگی پوسته قارهای در این ناحیه افزایش مییابد. در پوسته هندوکش، زمینلرزهها و دادههای ژئودتیک، تغییر شکل متمرکز به تغییر شکل پراکنده را نشان میدهند، که این مسئله احتمالا از جفتشدن پوسته و گوشته همراه با شکستگی در عمق حکایت دارد. با بستهشدن یک چرخه زمینساختی ورقه، فرورانش به برخورد قارهای تبدیل میشود و لیتوسفر فروراندهشده جدا میشود و در گوشته بازیافت میشود. این فرایند اثر زیادی بر تاریخچه ماگمایی، زمینساختی و کوهزایی دارد. هندوکش در افغانستان، واقع در حاشیه غربی منطقه برخورد هند و آسیا، یکی از معدود مکانهایی است که در آن جداسازی مداوم سنگکره در یک محیط قارهای دیده میشود، چراکه لرزهخیزی زیاد در ژرفای زیاد رخ میدهد، نکتهای که برای یک محیط درونقارهای غیرمعمول است (ژرفای 60 تا 300 کیلومتر، لرزهخیزی با عمق متوسط).